چگونه ترس از جاسوسي نوآوري حمل‌ونقل را فلج كرده است؟

GPS زير سايه امنيت

۱۴۰۴/۰۶/۲۴ - ۰۱:۴۸:۳۴
کد خبر: ۳۵۷۳۱۳
GPS زير سايه امنيت

در حالي كه جهان با سرعت به سمت شهرهاي  هوشمند و حمل‌ونقل كارآمد پيش مي‌رود، ايران با چالش‌هاي ساختاري عميقي روبرو است كه پيشرفت در اين حوزه را به تاخير انداخته. نگاه امنيتي حاكميت به فناوري GPS، سلطه اقتصاد دولتي بر پروژه‌هاي بزرگ و قيمت پايين سوخت، سه مانع عمده‌اي هستند كه نه تنها نوآوري را كند كرده‌اند،

در حالي كه جهان با سرعت به سمت شهرهاي  هوشمند و حمل‌ونقل كارآمد پيش مي‌رود، ايران با چالش‌هاي ساختاري عميقي روبرو است كه پيشرفت در اين حوزه را به تاخير انداخته. نگاه امنيتي حاكميت به فناوري GPS، سلطه اقتصاد دولتي بر پروژه‌هاي بزرگ و قيمت پايين سوخت، سه مانع عمده‌اي هستند كه نه تنها نوآوري را كند كرده‌اند، بلكه فرصت‌هاي اقتصادي عظيمي را از دسترس خارج كرده‌اند. اين گزارش به بررسي انتقادي اين موانع مي‌پردازد و نشان مي‌دهد چگونه سياست‌هاي ناكارآمد، بخش خصوصي را به حاشيه رانده و حمل‌ونقل را در چرخه عقب‌ماندگي نگه داشته است. حمل‌ونقل هوشمند، به عنوان يكي از اركان توسعه پايدار، مي‌تواند ترافيك را كاهش دهد، ايمني را افزايش دهد و مصرف انرژي را بهينه كند. در ايران، با وجود پتانسيل‌هاي عظيم مانند جمعيت جوان و استارت‌آپ‌هاي نوظهور، اين حوزه با موانعي روبرو است كه ريشه در سياست‌هاي كلان دارد. افشين كلاهي، رييس هيات‌مديره سنديكاي شركت‌هاي شناسايي و مكان‌يابي راديويي، در نشستي اين موانع را به سه عامل عمده نسبت داد: نگاه امنيتي به GPS، اقتصاد دولتي و قيمت سوخت. اين عوامل نه تنها توسعه فناوري را كند كرده‌اند، بلكه منجر به هدررفت منابع و آسيب به اقتصاد شده‌اند. بررسي وضعيت فعلي نشان مي‌دهد كه بدون تغيير در اين رويكردها، ايران نمي‌تواند به سطح كشورهاي پيشرو در حمل‌ونقل هوشمند برسد.

 نگاه امنيتي به GPS  مانعي براي نوآوري و توسعه

يكي از بزرگ‌ترين چالش‌ها در هوشمندسازي حمل‌ونقل، ديدگاه امنيتي حاكميت به فناوري GPS است. اين فناوري كه اساس رديابي، مسيريابي و مديريت ناوگان را تشكيل مي‌دهد، همواره با شك جاسوسي روبرو بوده است. كلاهي تاكيد مي‌كند كه اين نگاه مشكل‌ساز است و مانع اصلي هوشمندسازي به شمار مي‌رود. در زمان بحران‌ها، GPS اولين فناوري‌اي است كه مختل مي‌شود، در حالي كه نقش آن در ايجاد ناامني صفر است. نمونه بارز اين مساله، اختلالات گسترده GPS پس از جنگ دوازده‌روزه ايران با رژيم صهيونيستي است. گزارش‌ها نشان مي‌دهد كه اين اختلالات كه به دلايل امنيتي ايجاد شده، موقعيت كاربران را صدها كيلومتر دورتر نشان مي‌دهد و زندگي روزمره ميليون‌ها ايراني را مختل كرده است. وزير ارتباطات نيز تاييد كرده كه اين اختلالات ناشي از ملاحظات امنيتي و ترس از پهپادها است، اما اين رويكرد در بلندمدت بحران اقتصادي ايجاد مي‌كند. اين نگاه امنيتي نه تنها استارت‌آپ‌هاي حمل‌ونقل مانند اسنپ و تپسي را تحت تاثير قرار داده، بلكه كل اكوسيستم فناوري را تضعيف كرده است. براي مثال، اپليكيشن‌هاي مسيريابي مانند بلد و نشان، در ماه‌هاي اخير با مشكلات جدي روبرو شده‌اند و كاربران را به سمت روش‌هاي سنتي سوق داده‌اند. مديرعامل نشان هشدار داده كه ادامه اين اختلالات مي‌تواند به بحران امنيتي واقعي منجر شود، زيرا وابستگي به GPS در حمل‌ونقل مدرن اجتناب‌ناپذير است. در مقايسه با كشورهاي ديگر، مانند هند و پاكستان كه در جنگ‌هاي كوتاه‌مدت GPS را مختل كرده‌اند اما سريعاً به حالت عادي بازگشته‌اند، ايران درگير اختلالات طولاني‌مدت است كه اقتصاد را فلج مي‌كند. اين رويكرد انتقادي است زيرا به جاي سرمايه‌گذاري روي فناوري‌هاي بومي مانند سيستم ناوبري بيدو چين، كه ايران به سمت آن حركت كرده، ترس از جاسوسي را اولويت مي‌دهد و نوآوري را قرباني مي‌كند. نتيجه اين سياست، عقب‌ماندگي در هوشمندسازي است كه مي‌توانست ترافيك سنگين تهران را كاهش دهد و ايمني جاده‌ها را افزايش دهد. علاوه بر اين، ۱۵۰ شركت دانش‌بنيان خصوصي در حوزه اينترنت اشيا، هوش مصنوعي، GPS و GIS فعاليت مي‌كنند، اما نگاه امنيتي آنها را از پروژه‌هاي بزرگ محروم كرده است. محمدرضا كاوياني، نايب‌رييس سنديكا، تاكيد مي‌كند كه دولت بايد نقش اجرايي را كاهش دهد و روي سياست‌گذاري تمركز كند، در غير اين صورت بخش خصوصي آسيب جدي خواهد ديد. اين انتقاد به جا است، زيرا بدون اعتماد به بخش خصوصي، هوشمندسازي نمايشي باقي مي‌ماند و فرهنگ‌سازي لازم در نهادهاي دولتي انجام نمي‌شود.

اقتصاد دولتي و نقش مخرب  شركت‌هاي خصولتي

عامل دوم، اقتصاد دولتي و سپردن پروژه‌هاي بزرگ به شركت‌هاي خصولتي است كه صلاحيت لازم را ندارند. كلاهي اشاره مي‌كند كه سهم كم بخش خصوصي از پروژه‌ها منجر به ناموفق بودن توسعه نوآوري شده است. شركت‌هاي خصولتي كه تركيبي از دولتي و خصوصي هستند، اغلب پروژه‌ها را ناتمام رها مي‌كنند و منابع را هدر مي‌دهند. براي مثال، در صنعت ريلي، خصولتي‌ها جولان مي‌دهند و بخش خصوصي واقعي را به حاشيه مي‌رانند. اين رويكرد انتقادي است زيرا مانع رقابت سالم مي‌شود و پروژه‌هاي حمل‌ونقل را به شكست مي‌كشاند. در شهرهايي مانند اهواز و اروميه، موانع هوشمندسازي شامل ضعف مديريت يكپارچه و عدم سرمايه‌گذاري خصوصي است. كاوياني بر سالم‌سازي توزيع بودجه تاكيد دارد، زيرا توزيع ناسالم منجر به هوشمندسازي نمايشي مي‌شود. بخش خصوصي، با وجود استارت‌آپ‌هاي موفق مانند اسنپ (كه توسط شهرام شاهكار راه‌اندازي شد) و تپسي، كه خدمات حمل‌ونقل درون‌شهري را متحول كرده‌اند، از مزاياي شرايط بحران بهره نمي‌برد. كلاهي ابراز اميدواري كرده كه اين نگاه تغيير كند، اما واقعيت نشان مي‌دهد كه بدون اصلاح، شركت‌هاي خصوصي نابود خواهند شد.  اين سلطه دولتي نه تنها نوآوري را كند كرده، بلكه آلودگي هوا و اتلاف وقت را افزايش داده است. در حالي كه جهان از مدل‌هاي مشاركتي عمومي-خصوصي (PPP) براي تامين مالي پروژه‌ها استفاده مي‌كند، ايران همچنان به روش‌هاي سنتي وابسته است كه ناكارآمد هستند.

قيمت سوخت: عدم انگيزه  براي صرفه‌جويي و هوشمندسازي

سومين مانع، قيمت پايين سوخت است كه انگيزه بخش خصوصي براي كاهش مصرف را از بين مي‌برد. كلاهي توضيح مي‌دهد كه يكي از مزاياي حمل‌ونقل هوشمند، صرفه‌جويي در سوخت است، اما با قيمت ارزان، بخش خصوصي علاقه‌اي ندارد. در نتيجه، دولت وارد مي‌شود و پروژه‌هاي ناموفقي اجرا مي‌كند. اين انتقاد درست است زيرا قيمت پايين سوخت منجر به مصرف بيش از حد و آلودگي مي‌شود. براي مثال، افزايش قيمت سوخت در سال‌هاي اخير هزينه حمل‌ونقل را افزايش داده، اما بدون هوشمندسازي، اين افزايش به تورم منجر شده است. در سناريوهاي اقتصادي، افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي تورم بخش حمل‌ونقل را تا ۹ درصد افزايش مي‌دهد، اما بدون انگيزه براي نوآوري، فايده‌اي ندارد. قيمت پايين بنزين عمر ناوگان را افزايش مي‌دهد و ميانگين سن خودروها را بالا مي‌برد. اخيراً، سه‌نرخي شدن گازوئيل هزينه لجستيك را افزايش داده و بر بازارهاي سرمايه تاثير گذاشته است. كلاهي پيشنهاد مي‌كند قيمت سوخت منطقي شود تا بخش خصوصي انگيزه پيدا كند، اما سياست‌هاي فعلي اين را مانع مي‌شوند. در نهايت، اين سه عامل به هم پيوسته‌اند و چرخه‌اي از عقب‌ماندگي ايجاد كرده‌اند. براي خروج از اين وضعيت، نياز به تغيير نگاه امنيتي، تقويت بخش خصوصي و اصلاح قيمت سوخت است. بدون اين تغييرات، حمل‌ونقل هوشمند در ايران رويايي دور باقي خواهد ماند و فرصت‌هاي اقتصادي از دست خواهد رفت. گزارش‌هاي پژوهشي نشان مي‌دهد كه هوشمندسازي مي‌تواند ترافيك را كاهش دهد، ايمني را افزايش دهد و منابع را صرفه‌جويي كند، اما موانع ساختاري اين را غيرممكن كرده‌اند. زمان آن رسيده كه سياست‌گذاران اولويت را به توسعه واقعي بدهند، نه ترس‌هاي بي‌اساس.