گذار از فیزیک به جامعهشناسی
عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور گفت: در جامعه ما تحولی به سمت و سوی تفکر جامعه شناختی پیدا شده که ریشه آن بهطور خاص در مشروطه و انقلاب اسلامی است.
به گزارش مهر، محمدامین قانعیراد در نشست «امکان یا امتناع تفکر جامعه شناختی در ایران» که عصر روز سهشنبه به همت انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد، گفت: وقتی ما صحبت از این میکنیم که تفکر جامعهشناسی در ایران ممتنع یا ممکن است منظورمان در کجاست؟ آیا بحث در تفکر جامعه است یا بحث در تفکر جامعهشناسی در دانشگاه است؟ گاهی اوقات ممکن است که بگویید که ما در دانشگاه هم فاقد تفکر جامعه شناختی هستیم. ممکن است که بگویید آنچه به عنوان سبک دانش جامعهشناسی در جهان وجود دارد در اینجا وجود ندارد، یعنی آن چیزی که الان در دانشگاه به عنوان جامعهشناسی تدریس میشود، تفکر جامعه شناختی نیست. برخیها شاید از این بُعد به قضیه نگاه کنند و بگویند که تفکر جامعهشناسی در ایران اصلا مطرح نشده است، هرچند ممکن است مطالعات، پژوهشها و کتابهایی هم نوشته شده باشد. اما اینها مبتنی بر تفکر جامعهشناسی نیست.
قانعیراد افزود: یک وجه بحث هم این است که تفکر جامعه شناختی در جامعه ایران آیا ممکن است؟ یعنی اینکه تک تک آحاد جامعه تفکر جامعه شناختی داشته باشند. که من ابتدا به این قسمت از بحث میپردازم. من به سنتی که درباره ارزیابی تفکر اجتماعی وجود داشت برمیگردم. ما میبینیم که «سی رایت میلز» در کتاب بینش جامعهشناسی درواقع گسترش بینش جامعهشناسی را به عنوان شاخص فرهنگی عصر چهارم مینامد. یعنی عصر اول باستان، عصر دوم میانه و عصر سوم مدرن است و به تعبیری ما وارد عصر چهارم که عصر پسامدرن است شدهایم.
وی افزود: او معتقد است که شاخص فرهنگی عصر پست مدرن همین بینش جامعهشناسی است. در مقابل شاخص فرهنگی عصر سوم که عصر مدرن است فیزیکالیسم است. یعنی دانش فیزیک دانشی است که در دوره مدرن ذهنیت مدرن پیرامون خودش را شکل میدهد.
وی گفت: شما سراغ هر کسی حتی جامعه شناس هم میروید فیزیکی فکر میکند. همانطور که مفهوم فیزیک اجتماعی در این دوره مطرح میشود. نگاه مهندسی اجتماعی را در این دوره داریم که به نحوی مبتنی بر فیزیکالیسم است. اما در دوره جدید شاخص فرهنگی تبیین جامعهشناسی است. آدمها در این عصر همه برمبنای یک نوع بینش جامعهشناسی فکر میکنند و مختص جامعهشناسان نیست، بلکه شاخص فرهنگی عصر است. یعنی یک پدیده فرهنگی رایج و گسترده است که در جامعه وجود دارد که این را نزد همه افراد جامعه میبینید و تفکر جامعه شناختی در نزد همه وجود دارد.
قانعی راد تصریح کرد: البته اگر به ایران خودمان نگاه کنیم ما هنوز در عصر فیزیکالیسم به سر میبریم. یعنی الان برنامهریزان توسعه ما یک نگاه فیزیکی به مسائلی مانند شهر و... دارند. سیاستمداران ما هم بیشتر یک نگاه مهندسی اجتماعی یا فیزیکی را دنبال میکنند. ولی به هرحال امکان این وجود دارد که جامعه در کل به شیوه سوسیولوژیک بیاندیشد. از نظر سی رایت میلز اگر کسی در عصر چهارم به شیوه جامعهشناسی نیندیشد، اساسا در کارش موفق نخواهد بود. مثلا یک هنرمند اگر بینش جامعهشناسی نداشته باشد، نمیتواند فیلمهای خوبی بسازد. وی گفت: بنابراین شما به تدریج میبینید که بینش جامعهشناسی، خودش را نشان میدهد و آن بینش فیزیکی عقب میرود. اما در جامعه ما هم بحث این است که یک شکل مغلوب و مغلوطی از بینش جامعهشناسی بین عموم مردم وجود دارد که به آن بینش جامعهشناسی ارتباط دارد، اما بینش قبلی در ایران چه بوده است؟ آیا عموم مردم در ایران فیزیکی فکر میکردند؟ یعنی ما از فیزیکالیسم داریم به بینش جامعهشناسی منتقل میشویم؟
قانعی راد گفت: نه، مردم ایران نگاه فرهنگی شان یک نگاه تقدیرگرایانه بوده است. یعنی هر وضعیتی که در جامعه ایجاد میشده خواست خدا بوده و آن چیزی است که باید باشد و طبیعی است. در صورتی که الان به این صورت نیست. یعنی ذهنیت ایرانی از یک موقعیت تقدیرگرایانه به یک ورژن جامعه شناختی گذار پیدا میکند. در بسیاری از کشورهای دیگر هم این نوع گذار را ما شاهد بودیم.
عضو انجمن جامعهشناسی ایران با بیان اینکه این گذار به یکباره صورت نمیگیرد، به برخی ویژگیهای آن اشاره کرد و گفت: مردم در این دوران بیشتر روی عوامل اجتماعی دست میگذارند اما نوع تبیین شان از ویژگیهای علمی برخوردار نیست و بیشتر در پی افشاگری درباره قدرت هستند در صورتی که در یک دورهیی در پی ستایش قدرت بودند. مثلا اگر شما به تک تک روستاها بروید میبینید، نگاه افراد نسبت به قدرت کاملا یک نگاه سکولار است، کاملا یک نگاه این دنیایی است، اما علمی نیست. بیشتر میخواهند قدرت را افشا یا به تعبیری رسوا کنند، در حالی که ذهن مدرن بیش از آنکه به دنبال افشا و رسوا کردن قدرت باشد، به دنبال رام کردن و مشارکت در قدرت است.
وی یادآور شد: به این معنا در جامعه ما تحولی به سمت و سوی تفکر جامعه شناختی پیدا شده و ریشه آن بهطور خاص در انقلاب مشروطه است. ما در اینجا به این میرسیم که تفکر جامعهشناسی یک تحول اجتماعی میخواهد و چیزی نیست که به یکباره به وجود بیاید، بلکه باید از جامعه بجوشد. بستر اجتماعی باید اجازه شکل گرفتن تفکر اجتماعی را بدهد، یکی از آن بسترهای اجتماعی که در ایران اجازه داده که کم کم تفکر جامعهشناسی پیدا شود، انقلاب مشروطه و یکی هم انقلاب اسلامی است.
