طلاي سياه در زنجير تحريم!

صنعت پتروشيمي ايران، از دهه ۱۳۵۰ به بعد، همواره يكي از ستونهاي اصلي اقتصاد كشور و منبعي حياتي براي ارزآوري غيرنفتي بوده است. اين صنعت، با زنجيرهاي گسترده از توليدات پايه تا محصولات نهايي، نقشي كليدي در اشتغال، صادرات و توسعه صنايع پاييندستي دارد.
صنعت پتروشيمي ايران، از دهه ۱۳۵۰ به بعد، همواره يكي از ستونهاي اصلي اقتصاد كشور و منبعي حياتي براي ارزآوري غيرنفتي بوده است. اين صنعت، با زنجيرهاي گسترده از توليدات پايه تا محصولات نهايي، نقشي كليدي در اشتغال، صادرات و توسعه صنايع پاييندستي دارد. با اين حال، در دو دهه اخير، بهويژه پس از تشديد تحريمهاي بينالمللي عليه ايران، مسير رشد اين صنعت با موانع متعدد مالي، فني و بازاري روبرو شده است.
تحريمها نهتنها صادرات محصولات نهايي را تحتتأثير قرار دادهاند، بلكه كل زنجيره ارزش از تأمين خوراك تا بازاريابي و نقلوانتقال پول را با اختلال مواجه كردهاند.
زنجيره ارزش پتروشيمي؛ از گاز تا دلار
زنجيره ارزش پتروشيمي شامل سه حلقه اصلي است تأمين خوراك (Feedstock) - عمدتاً گاز طبيعي و ميعانات گازي؛
توليد محصولات پايه مانند اتيلن، پروپيلن، آروماتيكها و متانول و تبديل به محصولات نهايي شامل پلاستيكها، رزينها، كودهاي شيميايي و شويندهها را شامل ميشود.
ايران با برخورداري از منابع عظيم گاز، مزيتي آشكار در حلقه نخست دارد. اما حلقههاي بعدي، بهويژه صنايع پاييندستي و صادرات محصولات نهايي، بيشترين آسيب را از تحريمها ديدهاند.
تحريمهاي اعمالشده از سوي ايالات متحده و متحدانش، بهويژه پس از سال ۲۰۱۸ (خروج امريكا از برجام)، تأثيرات چندوجهي بر صنعت پتروشيمي ايران گذاشتند:
قطع دسترسي شركتهاي ايراني به شبكه مالي بينالمللي (مانند SWIFT) موجب شد معاملات دلاري و حتي يورويي تقريباً غيرممكن شود. اين موضوع باعث شكلگيري شبكههاي واسطهگري پيچيده و افزايش هزينه تراكنشها شد.
تحريم شركتهاي صاحب فناوري (Licensor) باعث شد پروژههاي توسعهاي و نوسازي واحدهاي پتروشيمي با تأخير و افت كيفيت مواجه شوند. براي نمونه، در توليد پروپيلن يا پليپروپيلن، نبود فناوريهاي روز، بهرهوري را بهشدت كاهش داده است.
اگرچه محصولات پتروشيمي ايران از نظر كيفيت در سطح قابلقبولي قرار دارند، اما محدوديت در حملونقل بينالمللي و بيمه نفتكشها، بسياري از مشتريان سنتي را از همكاري منصرف كرده است. به همين دليل، ايران ناچار به فروش غيرمستقيم از طريق شركتهاي واسطه در چين، امارات يا تركيه شده كه سود نهايي را كاهش ميدهد.
تحريمها فضاي نااطميناني شديدي ايجاد كردهاند؛ بهطوريكه سرمايهگذاران داخلي و خارجي تمايل خود را به ورود به پروژههاي جديد از دست دادهاند. در نتيجه، بخش خصوصي واقعي كمتر در اين صنعت فعال است و عمدتاً شركتهاي شبهدولتي ميداندار ماندهاند.
تجربه كشورهاي ديگر نشان ميدهد كه عبور از تحريم در صنعت انرژي، نيازمند تركيبي از نوآوري، ديپلماسي اقتصادي و انعطاف ساختاري است.
ونزوئلا با فروش نفت به واسطههاي آسيايي و استفاده از رمزارزها توانسته بخشي از صادرات خود را حفظ كند، هرچند به قيمت كاهش درآمد واقعي.
روسيه پس از تحريمهاي ۲۰۲۲ با تغيير مسير صادرات گاز به شرق و توسعه زيرساختهاي LNG توانست شوك اوليه را مديريت كند.
ايران نيز ميتواند از اين الگوها بياموزد، البته با توجه به تفاوتهاي ساختاري اقتصاد و موقعيت ژئوپليتيكي خود.
با وجود فشارهاي خارجي، پتروشيمي ايران هنوز زنده است و ظرفيت بالايي براي رشد دارد. برخي از راهكارهاي موثر براي عبور از شرايط فعلي عبارتاند از:
تكيه بر بازارهاي سنتي آسيايي كافي نيست. كشورهاي آفريقايي، امريكاي لاتين و آسياي مركزي ميتوانند مقصدهاي جديدي براي صادرات باشند.
استفاده از تجارت پاياپاي (Barter Trade) يا مبادله كالا با كالا، يكي از روشهاي عملي در اين مسير است.سرمايهگذاري در توسعه فناوري داخلي با همكاري دانشگاهها و شركتهاي دانشبنيان ميتواند وابستگي به لايسنسورهاي خارجي را كاهش دهد. چند پروژه موفق مانند توليد كاتاليستهاي ايراني در سالهاي اخير نشان داده كه اين مسير قابل تحقق است.
بهجاي تمركز بر صادرات محصولات پايه، بايد زنجيره توليد تا محصولات نهايي و مصرفي تكميل شود. اين امر ضمن افزايش ارزش افزوده، اشتغال بيشتري نيز ايجاد ميكند و اقتصاد را از شوكهاي ارزي مصونتر ميسازد.
در سالهاي اخير، برخي شركتهاي ايراني از رمزارزها يا سيستمهاي مالي منطقهاي براي انجام تراكنشهاي بينالمللي استفاده كردهاند. با چارچوبگذاري قانوني، اين روش ميتواند راهكاري كوتاهمدت براي عبور از محدوديتهاي بانكي باشد.
توسعه روابط استراتژيك با كشورهاي غيرغربي- مانند چين، هند و روسيه - و انعقاد قراردادهاي بلندمدت ميتواند ثبات بيشتري در صادرات ايجاد كند. نمونه موفق آن قرارداد ۲۵ ساله ايران و چين است كه اگر بهدرستي اجرا شود، ميتواند تضميني براي بازار محصولات پتروشيمي ايران باشد.
اگرچه تحريمها ساختار اقتصادي صنعت پتروشيمي ايران را دگرگون كردهاند، اما فرصتهايي نيز پديد آمده است. شركتهاي ايراني آموختهاند كه براي بقا بايد چابكتر، فناورانهتر و منعطفتر باشند. در واقع، تحريمها مانند تيغ دولبه عمل كردهاند: از يك سو، مانع رشد شدهاند؛ از سوي ديگر، زمينهساز خوداتكايي و نوآوري شدهاند.
در افق ۱۴۱۰، اگر برنامههاي توسعه صنايع پاييندستي، افزايش ظرفيت توليد پروپيلن، و گسترش بازارهاي جديد بهطور جدي پيگيري شود، ايران ميتواند همچنان يكي از بازيگران مهم بازار جهاني پتروشيمي باقي بماند - حتي در سايه تحريمها.
تحريمها اگرچه زنجيرهايي سنگين بر پاي صنعت پتروشيمي ايران انداختهاند، اما اين «طلاي سياه» هنوز توان تابآوري دارد. عبور از اين مرحله نيازمند تركيبي از سياستگذاري هوشمند، تعامل بينالمللي، و اتكا به ظرفيتهاي علمي داخلي است.
ايران در ميانه يك بازي بلندمدت قرار دارد: بازياي كه در آن، برنده نه كسي است كه نفت بيشتري دارد، بلكه كسي است كه ميداند چگونه ارزش را از مولكولها بسازد، نه از بشكهها.
