يارانه سه دلاري درمان زخم معيشت يا توهين به كرامت كارگر؟

در روزهايي كه قيمتها با سرعت نور بالا ميروند و سفرههاي مردم هر روز كوچكتر ميشود، دولت اعلام كرده است كه «يارانه سه دلاري» را براي كمك به دهكهاي پايين پرداخت ميكند.
فقر اگر با عدالت و احترام درمان نشود، تنها عمق فاصلهها را بيشتر ميكند
گلي ماندگار|
در روزهايي كه قيمتها با سرعت نور بالا ميروند و سفرههاي مردم هر روز كوچكتر ميشود، دولت اعلام كرده است كه «يارانه سه دلاري» را براي كمك به دهكهاي پايين پرداخت ميكند. عددي كه وقتي پايش به زندگي واقعي ميرسد، حتي بوي عدالت هم نميدهد. سه دلار يعني چيزي حدود صد و پنجاه هزار تومان؛ رقمي كه شايد براي خريد چند كيلو برنج يا دو بسته پوشك كودك كافي باشد، اما براي ميليونها كارگر، نه تنها «اميد»، بلكه يادآور شكاف عميقي است ميان «حرف» و «زندگي». براي بسياري از كارگران، اين يارانه بيشتر از آنكه كمك باشد، يادآور تحقير است؛ تحقيرِ دستهايي كه سالها كار كردهاند، اما هنوز براي يك زندگي حداقلي ميجنگند.
يارانه نقدي درمان نيست
آمارسازي است
فريبرز محمودي، اقتصاددان و استاد دانشگاه، در اين باره به «تعادل» ميگويد: مشكل اساسي اينجاست كه سياستگذار هنوز تصور ميكند با پرداختهاي مقطعي و نمادين ميتواند فقر را كنترل كند. در حالي كه ريشه فقر در تورم مزمن، بيثباتي اقتصادي، و بيعدالتي در توزيع درآمد است. او ميافزايد: يارانههاي كوچك، تنها ابزاري براي آرام نگه داشتن موقت جامعه هستند. سه دلار در اقتصاد امروز ايران هيچ تاثيري بر قدرت خريد ندارد. وقتي تورم سالانه بالاي ۵۰ درصد است و رشد دستمزدها خيلي سخت به ۳۰ درصد ميرسد، يارانه نقدي عملا مثل يك شوخي تلخ است. از نظر اقتصادي، اين پول هيچ نقشي در افزايش رفاه ندارد، فقط باعث ميشود مردم چند روز احساس كنند دولت به فكرشان است. اين اقتصاد دان ادامه ميدهد: سياست يارانهاي بايد هدفمند، ساختاري و بلندمدت باشد. اگر دولت واقعا به دنبال حمايت از دهكهاي پايين است، بايد به جاي پول نقد، سرمايهگذاري در بخشهاي مولد انجام دهد؛ مثلا در ساخت مسكن كارگري، توسعه بيمه بيكاري، يا يارانه مستقيم به كالاهاي اساسي. يارانه سه دلاري فقط عددي است كه در خبرها قشنگ به نظر ميرسد.
سه دلار نه اميد ميدهد، نه امنيت
فريد قرباني، فعال كارگري و عضو يكي از تشكلهاي صنفي كارگران نيز در اين باره به «تعادل» ميگويد: اين سه دلار بيشتر شبيه يك پيام سياسي است تا يك اقدام اقتصادي. دولت ميخواهد بگويد كه ما در كنار مردم هستيم، اما در واقعيت، كارگر امروز بين اجارهخانه، هزينه درمان، و قيمت نان مانده است. در چنين وضعي، سه دلار يعني هيچ. او با تأكيد بر وضعيت بحراني زندگي كارگران ادامه ميدهد: حقوق پايه كارگر در ايران حدود 14 تا 16 ميليون تومان است، در حالي كه خط فقر طبق محاسبات كارشناسان به بيش از ۳۰ ميليون تومان رسيده. يعني كارگر عملا نصف خط فقر درآمد دارد. حالا اگر سه دلار هم بدهند، چيزي تغيير نميكند. اين فعال كارگري ميافزايد: امروز كارگر امنيت شغلي ندارد، قدرت خريد ندارد، حتي صداي اعتراضش هم شنيده نميشود. كارخانهها يكييكي تعطيل ميشوند، بيمهها عقب افتادهاند و سفرهها روزبهروز كوچكتر. در اين شرايط، يارانه سه دلاري فقط دلسردي ميآورد، چون نشان ميدهد كه كسي عمق فاجعه را نميفهمد .
وقتي فقر مزمن ميشود جامعه از درون ميپوسد
اما مشكلات معيشتي تنها از منظر اقتصادي قابل بررسي نيستند. تاثيراتي كه اين مشكلات بر جامعه ميگذارند بسيار عميقتر و گاهي مخربتر است. الهام سليماني، جامعهشناس و استاد دانشگاه، با تاكيد بر اينكه فقر فقط مساله اقتصادي نيست، بلكه يك بحران اجتماعي و رواني است، به تعادل ميگويد: فقرِ طولانيمدت، كرامت انسان را ميگيرد. وقتي فرد احساس كند تلاشش بيثمر است و زندگياش پيشرفت نميكند، احساس ناتواني، خشم و بياعتمادي در او شكل ميگيرد. اين احساس بهتدريج در كل جامعه پخش ميشود. او ميافزايد: سياستهاي يارانهاي سطحي، مثل «سه دلار» در واقع جامعه را از درون تهيتر ميكنند. چنين اقداماتي به مردم ميگويد كه دولت ارزش واقعي زندگي آنها را نميفهمد. وقتي فاصله ميان طبقات زياد ميشود، ما شاهد رشد پديدههايي مثل افسردگي جمعي، خشونت خانگي، مهاجرت و حتي افزايش جرمهاي خرد هستيم. فقر فقط شكم را خالي نميكند، بلكه اميد را هم ميكشد. سليماني ادامه ميدهد: جامعهاي كه طبقه كارگرش نااميد و خسته باشد، ديگر نيروي مولد ندارد. كارگر نااميد، دانشآموز بيانگيزه و خانواده نگران، مثل حلقههاي زنجيري هستند كه كل جامعه را به عقب ميكشند.
فقر؛ چرخهاي كه از كارگر آغاز ميشود و به جامعه ميرسد
اين جامعه شناس در بخش ديگري از سخنان خود اظهار ميدارد: وقتي كارگر نتواند نيازهاي پايهاي خود را برآورده كند، تبعات آن تنها در خانوادهاش نميماند. كودك او از تحصيل بازميماند، خانوادهاش در معرض آسيبهاي اجتماعي قرار ميگيرد و چرخه فقر بازتوليد ميشود. در چنين جامعهاي، فاصله طبقاتي روزبهروز بيشتر ميشود و طبقه متوسط به تدريج به طبقه فقير سقوط ميكند. او در پايان تاكيد ميكند: ما با جامعهاي روبرو هستيم كه در آن نابرابري نه فقط در درآمد، بلكه در اميد به زندگي، كيفيت آموزش، و احساس امنيت اجتماعي به وضوح ديده ميشود. سياستهاي سطحي مثل يارانه نقدي، فقط براي چند روز احساس رضايت كاذب ميآورند و بعد دوباره نارضايتي عميقتري جاي آن را ميگيرد. فقر اگر با عدالت و احترام درمان نشود، تنها عمق فاصلهها را بيشتر ميكند.
سه دلار در برابر كوه مشكلات
آمارها ميگويند تورم مواد غذايي در سال گذشته بيش از 50 درصد بوده است. در چنين شرايطي، يارانه سه دلاري حتي نميتواند هزينه يك وعده غذاي ساده خانوادگي را پوشش دهد. يك نان سنگك، نيم كيلو پنير، چند عدد تخممرغ و كمي سبزي، حالا هزينهاي نزديك به 300هزار تومان دارد. براي كارگري كه بايد با حقوق حداقلي، اجاره خانه، قبض برق و هزينه درمان بچهاش را بدهد، اين عددها معناي واقعي فقر را به تصوير ميكشند. دولت البته ميگويد كه هدف از اين يارانه «جبران بخشي از فشار اقتصادي» است، اما كارشناسان باور دارند كه چنين اقداماتي بيشتر «نمايشي» هستند تا موثر. به هر حال يارانه سه دلاري شايد براي دولت عددي ناچيز باشد، اما براي ميليونها كارگر، نمادي از نگاه بالا به پايين است. جامعهاي كه در آن كرامت انساني قرباني حسابهاي بانكي ميشود، دير يا زود با بحران اعتماد، اخلاق و همبستگي روبرو خواهد شد.
با «يارانه سه دلاري» مشكلات معيشتي كارگران حل نميشود
از سوي ديگر نادر مرادي فعال كارگري نيز با بيان اينكه امروز بيش از 80 درصد جامعه زير خط فقر زندگي ميكنند به ايلنا گفت: ك فعال كارگري گفت: . طبقه متوسط كه روزي ستون جامعه بود، عملاً حذف شده است. متأسفانه ما شاهد نوعي واگرايي مديريتي بهويژه در بخشهاي دولتي هستيم. وظيفه مجلس بيشتر به تصويب قوانيني محدود شده كه عملاً بار مالي بيشتري بر دوش مردم ميگذارد. با اضافه كردن يك درصد ماليات بر ارزش افزوده، باز هم مردم جريمه اشتباهات مديريتي را پرداخت ميكنند. او افزود: متأسفانه هر زمان مشكلي در كشور پيش ميآيد، راهكار مديران تنها اين است كه بگويند «ناترازي وجود دارد» و بار اين ناترازي را بر دوش مردم بگذارند. بهطور مثال، وقتي با كمبود آب مواجه ميشويم، به جاي مديريت مصرف يا اصلاح زيرساختها، قيمت آب افزايش مييابد. همين وضعيت در مورد برق هم وجود دارد. يا در حوزه آلودگي هوا، به دليل استفاده از بنزين نامرغوب و خودروهاي غيراستاندارد، مردم جريمه ميشوند، در حالي كه مسوول اصلي اين مشكلات، مديران هستند.
بار سنگين ناكارآمدي مسوولان بر دوش مردم
اين فعال كارگري تأكيد كرد: محصولات را گران ميكنند و ميگويند افزايش قيمتها باعث كاهش مصرف خواهد شد، در حالي كه اصل ماجرا به ضعف مديريت، اتلاف منابع، ناكارآمدي در توليد و توزيع و البته فساد بازميگردد. متأسفانه اينبار سنگين بر دوش مردم و به خصوص كارگران و مزدبگيران گذاشته ميشود. مرادي بيان كرد: وقتي محصولات كشاورزي يا صنعتي صادر ميشود، كمبود ناشي از آن در داخل با افزايش قيمتها جبران ميشود و باز اين مردم و كارگران هستند كه هزينهاش را ميپردازند. نان بيكيفيت شده اما همزمان قيمت آن افزايش يافته است. براي رفع مشكلات زندگي، مردم ناچارند وامهايي با بهرههاي سنگين از بانكها بگيرند، در حالي كه دولت براي جبران ناترازيهاي خود، تورم را بر جامعه تحميل ميكند. حتي بانك مركزي در نقش دلال سكه و ارز عمل ميكند و باز هم جريمهاش را مردم پرداخت ميكنند.
افزايش قيمتها به بهانه ناترازي
اين فعال كارگري گفت: در حالي كه چند بار در سال به بهانه ناترازي، قيمتها افزايش مييابد، حقوق و دستمزد كارگران و كارمندان فقط يك بار در سال و آن هم بسيار كمتر از نرخ تورم اصلاح ميشود. اين سياستها بيش از آنكه به نفع مردم باشد، در خدمت سرمايهداران قرار گرفته و عدالت اجتماعي در حد شعار باقي مانده است. او در بخش ديگري از صحبتهايش به حذف يارانه برخي از اقشار ضعيف جامعه اشاره كرد و گفت: يكي از استدلالهاي دولت اين است كه افراد توانمند جامعه نبايد از يارانهها بهره ببرند و اين منابع بايد به اقشار ضعيفتر اختصاص يابد. بايد پرسيد منظور از «توانمند» چه كساني هستند و چه سهمي از جامعه را تشكيل ميدهند؟ مرادي در پايان بيان كرد: زماني يارانه پرداختي معادل ۴۵ دلار بود. اما اكنون ارزش دلاري آن به حدود سه دلار كاهش يافته است. مردم در اين سالها همه هزينهها را بر اساس اقتصادي مبتني بر دلار پرداخت كردهاند، اما يارانهاي كه دريافت ميكنند بهقدري ناچيز است كه عملا هيچ نقشي در معيشت ندارد. از سوي ديگر، افزايش قيمتها و جو رواني ناشي از آزادسازي باعث ايجاد ابرتورم ميشود و همان اندك يارانه هم بياثر ميشود.
