اعتماد؛ ركن اصلي سرمايهگذاري
بازار سرمايه درحالي روزهاي پرنوسان خود را پشت سر ميگذارد كه يك چالش قديمي همچنان سايه سنگينش را حفظ كرده؛ بياعتمادي سرمايهگذاران. اعتماد به بازار سرمايه نهتنها يك مولفه رواني بلكه عامل سازنده روندهاي پايدار است.
بازار سرمايه درحالي روزهاي پرنوسان خود را پشت سر ميگذارد كه يك چالش قديمي همچنان سايه سنگينش را حفظ كرده؛ بياعتمادي سرمايهگذاران. اعتماد به بازار سرمايه نهتنها يك مولفه رواني بلكه عامل سازنده روندهاي پايدار است. هرگاه اين اعتماد فرسوده شود، جريان سرمايههاي تازهوارد قطع ميشود و بازار در چرخهاي بسته گرفتار ميماند؛ چرخهاي كه تغيير جهت آن دشوار است.
واقعيت اين است كه بازارهاي مالي از ترديد خوششان نميآيد. در شرايط فعلي، موج ترديدها در تالار شيشهاي رو به افزايش است و سرمايهگذاران جديد ترجيح ميدهند با احتياطي مضاعف به اين عرصه نگاه كنند. هر چه اين ترديدها عميقتر ميشوند، بياعتمادي نيز رشد ميكند. نمونه آشكار اين روند را ميتوان در بورس ديد؛ جايي كه ورود تازهواردها تقريبا متوقف شده و رشد يا افت شاخصها عمدتا از دل معاملات همان بازيگران موجود ناشي ميشود.
بازار براي احياي اعتماد به علائم عملي نياز دارد، نه وعده و شعار. يكي از اين نشانهها، استقبال گسترده سهامداران از عرضههاي اوليه است. تجربههاي گذشته نشان داده كه اگر در هر عرضه اوليه دستكم چهار تا پنج ميليون كد سهامداري مشاركت كنند، ميتوان گفت موج اعتماد برگشته است.
نشانه ديگر، رشد تعداد كدهاي فعال حقيقي است. فعال بودن بيش از ۳۰۰ هزار كد حقيقي در معاملات روزانه ميتواند مهر تاييدي بر بازگشت اعتماد باشد. اما آمار فعلي فاصله زيادي با اين معيار دارد؛ ميانگين كدهاي فعال حقيقي كمتر از ۱۰۰ هزار است و مشاركت حقيقيها در عرضههاي اوليه زير يك ميليون كد مانده است.
آنچه شرايط را پيچيدهتر ميكند اين است كه قيمت بسياري از سهام به سطحي ارزنده رسيده، اما اين واقعيت نتوانسته بياعتمادي را از ميان ببرد. اين يك تناقض آشكار است: ارزشگذاريها فرصت خريد را نشان ميدهند، ولي حس عمومي سرمايهگذاران همچنان منفي است. در چنين وضعيتي، خروج سرمايه از بازار قابل مشاهده است و نقدينگي تازه جاي آن را پر نميكند.
بخش زيادي از اين بياعتمادي را ميتوان به ريسكهاي سيستماتيك نسبت داد؛ عواملي كه خارج از كنترل مديران شركتي و حتي فعالان بورسي هستند و از محيط كلان اقتصاد ميآيند. سياستهاي اقتصادي، نوسانات ارزي، تصميمات ناگهاني و فضاي كلي اقتصاد ميتوانند سرمايهگذار را نسبت به آينده ناامن كنند.
در كنار ريسك سيستماتيك، عوامل داخلي بازار نيز اين بياعتمادي را تشديد ميكنند؛ سازوكارهاي مبهم، وعدههاي تحققنيافته، تغييرات مقرراتي بدون پيشآگهي و ضعف در شفافيت اطلاعات. هر چند شرح كامل آنها از حوصله اين يادداشت خارج است، اما نتيجه واحد دارد: خروج سرمايه و ركود مشاركت. نبايد فراموش كرد كه بورس ميتواند ستون اصلي نظام تامين مالي و آينه تمامنماي اقتصاد ايران باشد. بياعتمادي در چنين بازاري فقط يك مشكل بخش سرمايهگذاري نيست، بلكه پيامي منفي براي كل اقتصاد دارد. درست به همين دليل، بازگرداندن اعتماد نيازمند تصميمات جدي، شفافيت بيشتر و ثبات مقرراتي است؛ زيرا بدون سرمايهگذار، قيمتهاي ارزنده نيز بياثر خواهند بود.
