تبعات انتقال آب از نوار ساحلي به فلات مركزي
با بررسي اخبار بينالمللي روشن ميشود كه نام 3 شهر ايران در ليست 5 نقطه گرم جهان قرار گرفته است. در اين سرزمين خورشيد به صورت عمود ميتابد و احتمال وقوع خشكساليهاي مستمر وجود دارد.

با بررسي اخبار بينالمللي روشن ميشود كه نام 3 شهر ايران در ليست 5 نقطه گرم جهان قرار گرفته است. در اين سرزمين خورشيد به صورت عمود ميتابد و احتمال وقوع خشكساليهاي مستمر وجود دارد. براي مقابله با چنين شرايطي حتما بايد راهبردهاي نرمافزاري و سختافزاري براي مقابله با كمآبي تدارك ديده شود، بنابراين بايد قبول كنيم كه ايران با مشكل جدي كمبود آب روبهرو است و براي مقابله با اين كمبود جدي، راهكارهايي را ميتوان به تصميمسازان و سياستگذاران پيشنهاد داد. راهبردهاي نرمافزاري با اصلاح الگوي مصرف، فرهنگسازي و اطلاعرساني درست، معنا و مفهوم پيدا ميكند، اما براي اجراي رويههاي عينيتر ايران بايد اقداماتي را براي توليد و تهيه آب برنامهريزي و اجرا كند. جدا از فرهنگسازي و اصلاح الگوي مصرف كه الزاما تحت هر شرايطي بايد در دستور كار كشور قرار بگيرد، برخي اقدامات مانند ايده انتقال آب از نوار ساحلي به مناطق مركزي فلات ايران و شيرينسازي آب دريا راهكاري است كه به اعتقاد بسياري از كارشناسان ميتواند بخشي از مشكلات ايران براي تامين آب را جبران كند. در حال حاضر براي استانهايي چون بوشهر و جنوب سيستان و بلوچستان از چنين روشهايي استفاده ميشود. البته اين راهبرد مانند هر حركت ديگر راهبردي موافق و مخالفاني هم دارد. گروهي از مخالفان اين رويكرد با اشاره به تبعات زيست محيطي يك چنين اقداماتي، اعلام ميكنند بهتر است به جاي انتقال آب دريا از نوار ساحلي به مناطق كويري و كمآب مانند اصفهان، كرمان، يزد و... تاسيسات صنعتي و شركتهاي بزرگ ايران به نوار ساحلي منتقل شوند. اين درحالي است كه از منظر استراتژيك، ايران بايد صنايع مهم كليدي خود را براي دور ماندن از تعرض دشمنان كشور در مناطق مياني كشور ايجاد كند. نبايد فراموش كرد كه با اجراي ايده انتقال صنايع مهم كشور به نوار ساحلي، بحث تامين مواد اوليه براي اين صنايع نيز شكل ميگيرد كه هزينههاي آن كمتر از انتقال آب نيست. البته شيرينسازي و انتقال آب از مناطق ساحلي به مناطق مياني كشور، هزينههاي بسياري دارد. براساس برآوردهاي كارشناسي ايران براي انتقال هر يك مترمكعب آب از نوار ساحلي به مناطق كويري بايد 5 دلار هزينه كند. اگر عدد 5 دلار در حجم انبوه آب انتقال يافته ضرب شد مشخص ميشود چنين پروژهاي به دهها ميليارد دلار سرمايهگذاري مستقيم نياز دارد.
ازسوي ديگر جدا از انتقال و شرينسازي آب به لولهگذاري در مسير انتقال هم نياز است كه هزينه آنهم جداگانه محاسبه ميشود، اما عليرغم اين سرمايهگذاري بالا، نميتوان از اين واقعيت چشمپوشي كرد كه اهميت آب به اندازهاي است كه اين نوع سرمايهگذاريها را توجيه ميكند. با يك چنين رويكردهايي است كه ايران پروژه ايران رود را براي انتقال آب از سواحل جنوبي با اصفهان و سپس يزد و كرمان در دستور كار قرار داده است. در وهله نخست، در اصفهان از اين آبهاي انتقالي براي صنايع فولادي و... بهره برده ميشود و در مراحل بعدي براي ساير بخشهاي صنعتي و كشاورزي و... از اين رويه استفاده ميشود. براي كاهش هزينههاي اين پروژهها بايد مدت زمان اجراي آنها را كاهش داد، اما متاسفانه زمان اجراي پروژهها در ايران اغلب بلندمدت است. بايد با تسهيل روند اعطاي مجوزها و تامين سرمايههاي موردنياز و انتقال تكنولوژي به گونهاي برنامهريزي كرد كه مدت زمان اجراي اين پروژهها كاهش يابد. مساله اين است كه براي اهداف راهبردي بايد صنايع استراتژيك و راهبردي كشور كه نيازهاي كليدي كشور را تامين ميكنند، در مناطق مياني كشورمان قرار گيرند. شخصا با طرح انتقال آب موافقم. البته همانطور كه اشاره شد هزينههاي اين پروژهها بسيار بالاست اما اگر نتايج و تبعات آن را با هزينههايش مقايسه كنيم، متوجه ميشويم كه تامين آب موردنياز كشور يك ضرورت غيرقابل انكار است. براي كوتاه شدن زمان اجراي پروژههاي انتقال آب و كاهش هزينهها نيز بايد امضاهاي طلايي حذف شده و دسترسي به مجوزها سهلالوصولتر شوند.»
