اضطراب بيماري چيست؟

۱۴۰۲/۰۹/۱۶ - ۰۱:۵۱:۵۲
کد خبر: ۳۰۲۴۵۷
اضطراب بيماري چيست؟

حتما شما هم اين مساله را تجربه كرده‌ايد. يا در اطرافيان خود افرادي را ديده‌ايد كه از مبتلا شدن به بيماري‌ها وحشت دارند و مدام فكر مي‌كنند كه به بيماري صعب العلاجي مبتلا شده‌اند. اين طرز تفكر شايد در مواردي نرمال به نظر برسد اما وقتي از حد خارج مي‌شود و به اضطراب بيماري تبديل مي‌شود بايد براي درمان آن كمك گرفت. در واقع رفتن پيش روانشناس اولين راهكاري است كه فرد مي‌تواند براي رهايي از اين اضطراب استفاده كند. در اين زمينه اما روانشناسان مي‌توانند از راه‌هاي مختلف وارد شده و با توجه به ميزان اختلالات اضطرابي كه در فرد وجود دارد رويه درماني خود را انتخاب كنند.

افسانه بوذري

حتما شما هم اين مساله را تجربه كرده‌ايد. يا در اطرافيان خود افرادي را ديده‌ايد كه از مبتلا شدن به بيماري‌ها وحشت دارند و مدام فكر مي‌كنند كه به بيماري صعب العلاجي مبتلا شده‌اند. اين طرز تفكر شايد در مواردي نرمال به نظر برسد اما وقتي از حد خارج مي‌شود و به اضطراب بيماري تبديل مي‌شود بايد براي درمان آن كمك گرفت. در واقع رفتن پيش روانشناس اولين راهكاري است كه فرد مي‌تواند براي رهايي از اين اضطراب استفاده كند. در اين زمينه اما روانشناسان مي‌توانند از راه‌هاي مختلف وارد شده و با توجه به ميزان اختلالات اضطرابي كه در فرد وجود دارد رويه درماني خود را انتخاب كنند.  يكي از اين روش‌ها رفتاردرماني عاطفي‌منطقي است كه شاخه‌اي از درمان شناختي‌رفتاري به شمار مي‌آيد و بر «پذيرش بي‌قيدوشرط» خود، زندگي و موقعيت‌هاي‌مان از طريق دريچه‌اي عقلاني و نه احساسي تمركز مي‌كند. اين درمان به افراد مي‌آموزد كه براي رسيدن به ديدگاهي منطقي‌تر و معقول‌تر از يك موقعيت ناخوشايند، با افكار غيرمنطقي «مقابله» كنند. از آنجا كه الگوهاي شناختي فرد مضطرب اغلب فاقد منطق هستند، REBT در بازيابي و ارتقاي روشي سالم‌تر و جايگزين براي نگاه‌كردن به يك موقعيت مفيد است. روش ديگر رفتار درماني ديالكتيكي (DBT) است. DBT  به بيماران كمك مي‌كند تا يك «محل مياني» شناختي بين ذهن هيجان‌محور و ذهن منطق‌گرا پيدا كنند. ازآنجايي‌كه اضطراب اغلب مبتني بر احساسات است، تمايل دارد منطق و تفكر منطقي را ناديده بگيرد. اين فكر مي‌تواند منجر به واكنش‌هاي رفتاري ناسالم شود. يادگيري و اجراي مهارت‌هاي DBT مي‌تواند به مراجع كمك كند تا احساسات ناراحتي را به جاي اينكه مجبور باشد به آنها واكنش عاطفي نشان دهد، تحمل كند. روش ديگري كه مي‌تواند به بيمار كمك كند سوماتيك‌درماني يا درمان تجربه جسمي مفهومي چتري است كه شامل تعدادي مداخلات مبتني بر بدن مانند مديتيشن، يوگا، ورزش بدني، رقص يا حركت‌درماني، تمرينات تنفسي و ماساژ است. درمان تجربه جسمي اهميت ارتباط مغز و بدن را برجسته مي‌كند و گزينه درماني مناسبي براي كمك به افرادي است كه با اضطراب بيماري دست‌وپنجه نرم مي‌كنند. به‌طور كلي، مهارت‌هاي درمان تجربه جسمي را مي‌توان به‌كمك درمانگر يا مشاور آموزش داد.
اما شايد يكي از موثرترين روش‌ها در اين زمينه درمان ذهن آگاهي است. ذهن‌آگاهي به مراجعان مي‌آموزد كه «چه مي‌شود اگر» را با «چيست» جايگزين كنند. در مثالي كه در ابتداي متن آمد، تفكر «چه مي‌شود اگر» اين جمله را مي‌سازد: «قفسه سينه‌ام سفت مي‌شود و اين بدان معناست كه من يك حمله قلبي خواهم داشت»؛ درحالي كه اگر «چيست» را جايگزين كنيم، اين جمله به دست مي‌آيد: «در حال حاضر در اين لحظه سينه‌ام احساس سفت‌شدن مي‌كند.» انديشه «آنچه هست» صرفاً تصديق چيزي است كه در حال رخ‌دادن است، بدون اينكه فرض يا نتيجه‌گيري خاصي داشته باشيم. از طريق تصديق احساس خود در لحظه، مي‌توانيم به‌جاي اينكه از نظر احساسي يا رفتاري به آنها واكنش نشان دهيم، با احساسات خود همراه باشيم.
روايت‌درماني نيز به ما مي‌آموزد كه زندگي خود را داستان ببينيم؛ اما به ما هشدار مي‌دهد كه فقط روي يك قسمت از داستان تمركز نكنيم. اغلب، به‌طور منحصربه‌فردي بر روي «داستان مشكل» متمركز مي‌شويم، بخشي از روايت غالب كه تحت‌تأثير چالش‌ها و مشكلات ما قرار مي‌گيرد. روايت‌درماني ما را ترغيب مي‌كند كه ديدگاهي گسترده‌تر و فراگيرتر از داستان زندگي خود داشته باشيم و به بخش‌هاي مشكل‌ساز و چالش‌برانگيز و همچنين بخش‌هاي راحت‌تر و پيروزمندانه‌تر توجه كنيم و به آنها احترام بگذاريم. از طريق اين رويكرد، ما شروع مي‌كنيم كه روايت‌هاي شخصي‌مان را به‌جاي تك‌بعدي، ظريف‌تر ببينيم. براي كسي كه اضطراب بيماري دارد يا كلا مضطرب است، اضطراب ديگر چنگال خود را شل مي‌كند و فقط بخشي از داستان مي‌شود، نه همه ماجرا.
به اين ترتيب افراد مي‌توانند هر كدام از اين راه‌هايي را كه روانپزشك با توجه به ميزان اضطرابي كه در افراد وجود دارد به آنها پيشنهاد كرده و در پيش گرفته و خود را از اين مهلكه برهانند.