اهمیت استقلال دانشجو و دانشگاه

۱۴۰۱/۰۹/۱۶ - ۰۱:۳۳:۲۳
کد خبر: ۱۹۵۰۸۹
اهمیت استقلال 
دانشجو و دانشگاه

علی مزیکی

امروز (16آذرماه) روز دانشجوست؛ روزی که به بهانه آن ابعاد و زوایای گوناگون مضوعاتی چون دانشجو، دانشگاه، استاد، فرآیند علم‌آموزی و... مورد بررسی و تحلیل قرار می‌گیرد. از منظر اقتصادی هم موضوع دانشجو و دانشگاه واجد اهمیت فراوانی است. تمام کشورهایی که توانسته‌اند الگوی ویژه خود از توسعه را ارایه کنند و کشتی اقتصادشان را به ساحل امن توسعه برسانند از طریق یک سیستم آموزش عالی پویا و سازماندهی شده، این مسیر را طی کرده‌اند. اساسا دستیابی به توسعه، بدون ایجاد یک چنین ساختار آموزشی امکان‌پذیر نیست. در کشورهای توسعه‌یافته، ردپای دانشجویان و اساتید دانشگاهی در حوزه‌های تصمیم‌سازی کلان کاملا پیداست، به عنوان نمونه در امریکا، اساتید دانشگاهی حوزه سیاست خارجی با متدهای مختلف، مسیر دیپلماسی این کشور را ترسیم می‌کنند. در حوزه اقتصادی نیز دانشجویان و اساتید مکاتب مختلف راهبردهای اقتصادی را تعیین می‌کنند و دانشجویان‌شان را به کار می‌گیرند تا این الگوها را اجرایی کنند. اما در ایران این ارتباط شکل نگرفته است. نه دانشگاه‌ها در زمینه تولید علم، مسیر درستی را طی می‌کنند و دانشجویانی در تراز تربیت می‌کنند و نه متولیان، میلی به استفاده از داده‌های علمی در روند تصمیم‌گیری‌ها دارند. به عنوان فردی که روز و روزگاری در کلاس‌های درس دانشگاه‌های اقتصاد درس می‌خواندم و امروز هم افتخار تدریس در دانشگاه را دارم، معتقدم، حلقه مفقوده‌ای میان دانشجویان، دانشگاه و توسعه در کشورمان شکل گرفته است که خطرناک است. به نظر می‌رسد، حاکمیت در ایران هنوز به این نتیجه نرسیده است که از طریق مطالعات علمی، آکادمیک، تحقیق، پژوهش و بررسی نظری نتایج سیاست‌های قبلی می‌توان به توسعه دست یافت. نه فقط دانشجویان، بلکه حتی اساتید دانشگاهی هم به اهمیت این مقوله پی نبرده‌اند و به آن اهتمام نمی‌ورزند. این روند غفلت طی سال‌های اخیر بسیار تندتر شده است. طی دهه‌های گذشته، مطالعات علمی بیشتر مبنای کارها قرار می‌گرفت و حداقل چند پروژه علمی برای استخراج داده‌های علمی در دستور کار قرار می‌گرفت، اما امروز حتی در همین حد هم توجه به اصول علمی در حوزه اقتصادی صورت نمی‌گیرد. موضوع زمانی تاسف‌آور‌تر می‌شود که برخی افراد و جریانات سیاسی اثرگذار در کشورمان وجود دارند که اساسا روش‌های علمی و اصول آکادمیک را زیر سوال می‌برند و معتقدند باید بر اساس گزاره‌های سنتی و تاریخ مصرف گذشته به موضوعات توجه کرد. برخی تصمیم‌سازی‌های تقنینی و اجرایی در کشورمان از این دست موارد هستند. مثلا قانونی در خصوص اصول بانکداری و دایره وظایف بانک مرکزی در کشور تصویب می‌شود که درست در نقطه مقابل دریافت‌های علمی است. مشکلات حوزه بودجه‌نویسی و استخراج داده‌های آماری از دیگر موارد هستند. اما پرسش این است چگونه می‌توان این وضعیت را تغییر داد و دانشگاه‌ها و دانشجویان را در مسیر تدوین الگوی توسعه کشور ساماندهی کرد؟ معتقدم بخش قابل توجهی از مشکلات به بحث استقلال دانشگاه‌های ایران بازمی‌گردد. دانشگاه‌ها وقتی مستقل باشند، تلاش می‌کنند مبنایی برای رشد، بودجه، برنامه‌ریزی وارتقای اعتبار خود داشته باشند. وقتی این ارکان به عنوان اولویت مطرح شدند، دانشگاه‌ها ناچار هستند برای تامین هزینه‌ها و افزایش اقبال عمومی اعتبار علمی خود را تقویت کنند. برای افزایش اعتبارات علمی، دانشجویان و دانشگاه‌ها ناچار هستند که ارتباط خود با دانشگاه‌های بین‌المللی را برقرار سازند تا به شاهراه تولید علم وصل شوند. امروز اما دانشگاه‌های کشور به دستگاه‌های رانت‌جویی بدل شده‌اند که تلاش می‌کنند از طریق ارتباطات و نفوذ سیاسی از وزارت علوم بودجه بیشتری دریافت کنند. وقتی اهتمام دانشگاه دریافت بودجه از دولت و ساختارهای حاکمیتی باشد، طبیعی است که برای آنها اعتبار علمی و پرورش دانشجویان حاذق در درجه اهمیت پایینی قرار می‌گیرد. اگر فرض کنیم، از فردا دستگاه‌های اجرایی و حاکمیتی بخواهند از مطالعات دانشجویان و مراکز علمی استفاده کنند، این محتوای علمی- کاربردی در دانشگاه‌ها و میان دانشجویان وجود خارجی ندارد. حداقل در حوزه اقتصادی که خود من تدریس در می‌کنم، این داده‌های علمی مشاهده نمی‌شود. منظورم این نیست که ظرفیت نظریه‌پردازی و تئوری‌سازی میان دانشجویان وجود ندارد، بلکه مساله این است که ساختار دچار ایراد است. در یک ساختار غلط، روش پیشرفت هم غلط است. برای پیشرفت در دانشگاه‌های ایران لازم نیست که تحقیقات و پژوهش‌های بیشتری انجام داد و علم تولید کرد، بلکه برای پیشرفت کافی است در زمان انتخابات در ستاد انتخاباتی فلان فرد و جریان حضور به هم رساند و  مورد حمایت سیاستمداران قرار داشت. این روند در بلندمدت آسیب‌های فراوانی را متوجه کشور می‌کند. دانشجو، استاد و دانشگاه‌ها باید به دنبال تولید علم در حوزه‌های مختلف باشند. به عنوان نمونه دانشگاه‌های اقتصاد باید در حوزه‌های مهمی چون بودجه‌نویسی، ساختارهای بانکی، نظامات یارانه‌ای و مالیاتی، تحقیقات میدانی و علمی صورت دهند و نتایج این تحقیقات را در اختیار مدیران و تصمیم‌سازان قرار دهند. در ایران اما یک چنین ساختاری میان دانشجو، دانشگاه و استاد شکل نگرفته است. دولت راه خود را می‌رود. مجلس راه خود را می‌رود و دانشگاه هم راه خود را. این در حالی است که در سایر کشورهای توسعه‌یافته، این اساتید دانشگاهی هستند که مسیرهای رشد را ترسیم و آن را به سیاستمداران منتقل می‌کنند. به نظرم روز دانشجو بهانه‌ای است که به یک چنین موضوعات بنیادینی پرداخته شود، در غیر این صورت چه فایده‌ای دارد که ما روز دانشجو را بزرگ بداریم اما اهمیت دانشجو و دانشگاه را درک نکنیم.

 

 

ارسال نظر