فقر مجبوری بازنشستگان
مریم شاهسمندی
یک بار دیگر مساله همسانسازی حقوق بازنشستگان به صدر خبرها بازگشت اما مساله اینجاست که چقدر این اخبار میتواند واقعی باشد. حقوق تیر ماه بازنشستگان نیز در حالی واریز شد که همچنان اشکالات زیادی در زمینه همسانسازی حقوق آنها وجود دارد. از سوی دیگر مجلس اعلام کرده که همسانسازی در کمیسیونهای مربوطه تصویب شده است. قانونی که چندین سال است بازنشستگان را چشم به راه اندکی رفاه گذاشته و هر سال هم به بهانههای گوناگون از اجرایی شدن آن خبری نیست. در واقع با افزایش نرخ تورم در کشور بازنشستگان گرفتار فقر مجبوری شدهاند.
آنها نه توان تامین هزینههای زندگی را دارند و نه صدای اعتراض و خواستههایشان به گوش مسوولان میرسد. هر ماه مسوولان وعده افزایش و همسانسازی حقوق در ماه بعد را میدهند و به این ترتیب ۱۱ سال از زمانی که قرار بوده این قانون اجرایی شود میگذرد. قانونی که بحث و جدلهای بسیاری را به همراه داشت و در نهایت هم این بازنشستگان بودند که چشم انتظار اجرایی شدن آن باقی ماندند و هنوز که هنوز است خبرها در مورد تصویب این قانون با آنچه در واقعیت روی داده تفاوت فاحشی دارد.
بازنشستگان سالهای زیادی را صرف خدمت به سرزمینی کردهاند که به آن تعلق داشتند. اینکه حالا بعد از سالها خدمت صادقانه توقع یک رفاه نسبی را داشته باشند خواسته چندان بزرگی به نظر نمیرسد. اما مسوولان این خواسته را بارها و بارها نادیده گرفتهاند. در حال حاضر تعداد قابل توجهی از بازنشستگان دریافتی شان با آنچه خط فقر نامیده میشود فاصلهای زیاد دارد. این چرخه معیوب همچنان ادامه پیدا خواهد کرد چرا که تا وقتی حقوق کارگران همسان با تورم افزایش پیدا نکند. دریافتی بازنشستگان هم نمیتواند به خطر فقر برسد و این فقر مجبوری همچنان ادامه خواهد داشت. در این بین وضعیت مستمری بگیران و کسی که کمتر از ۳۰ سال خدمت کردهاند بسیار اسفبارتر است. دریافتی که گاهی به سختی به ۳ میلیون تومان میرسد نمیتواند جوابگوی هزینههای زندگی با خط فقر ۳۰ میلیون تومان باشد.
تورمی که هر روز افزایش پیدا میکند و دولت سعی در پنهان کردن آن دارد واقعیت تلخی است که تنها مردم با تمام وجودشان آن را تجربه میکنند و برای اندکی بهتر زندگی کردن دست و پا میزنند و تقلا میکنند. بنا بر آمارهای رسمی بیش از ۷۰ درصد مردم در مضیقه هستند. بیش از ۷۰ درصد خانوادهها برای تامین معیشت خود با مشکل مواجهاند. حقوقهای دریافتی کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد. افراد مجبورند برای تامین هزینههای زندگی خود دو یا سه شیفت کار کنند. خانواده معنای واقعی خود را از دست داده و در این بین افراد بازنشسته بیش از همیشه در انزوا به سر میبرند.
حقوق بازنشستگی دیگر کفاف هزینههای زندگی پدربزرگ و مادربزرگهایی که قرار است پذیرای فرزندان و نوههای خود باشند را نمیدهد. حالا دیگر دید و بازدید از بزرگ ترها هر روز محدودتر میشود چون سفرهها هر روز خالیتر میشوند و مردم برای تامین مایحتاج خود هر روز فقیرتر از قبل شدهاند. بیتوجهی به این مسائل از سوی دولتمردان و دادن وعدههایی که قابل اجرا نیستند نه تنها بازنشستگان که اغلب افراد جامعه را به نوعی ناامیدی دچار کرده است. ناامیدی از آیندهای مبهم که هیچ تصویری از آن وجود ندارد. هر چه هست فقر مجبوری است که مردم باید به دوش بکشند و منتظر بمانند تا شاید روزی این وعدهها اجرایی شوند و مزه کمی رفاه را بچشند.
