نویسنده: اوله مارتین موئن
ترجمه: زهیر باقری نوعپرست
استدلال من در این نوشته این است که نباید به گداها پول بدهیم. به جای آنکه بودجه رفاهمان را صرف افرادی کنیم که در خیابان و به صورت اتفاقی از کنارشان میگذریم، باید آن را صرف افرادی کنیم که واقعا فقیر هستند و از یک پوندی که ما به آنها میدهیم بهره بیشتری میبرند و کمک بیشتری به آنها میشود. استدلال میشود که آن یک پوندی که در کشوری غربی به یک گدا داده میشود، در مقیاس جهانی صرف فردی شده که وضع نسبتا خوبی دارد. آن پوند را اگر بهتر صرف میکردیم، میتوانست جان یک کودک گرسنه در حال مرگ را در نقطه دیگری از جهان نجات دهد.
من نیز گاهی به گداها پول دادهام. در روزهای سرد پاییزی، وقتی به نظر میرسیده است که مرد بیخانمانی برای خرید کاسهیی سوپ یا فنجانی قهوه به پول نیاز دارد، گهگاه چند سکهیی دادهام. فکر میکردم ارزشی که این سکهها برای او دارند خیلی بیشتر از ارزشی است که برای من دارند، پس دادن آنها به آن آدم کار خوبی است، اما وقتی بیشتر به این قضیه فکر کردم نظرم عوض شد و حالا دیگر به گداها پول نمیدهم. بگذارید چراییاش را برای شما توضیح بدهم.
استدلالهایی که علیه پول دادن به گداها وجود دارند به 2دسته تقسیم میشوند.
در یک سو، استدلالهای سنتی نسبتا بدبینانهیی هستند که با وجود بدبینانه بودنشان تا حدی اهمیت دارند. اول، هر سنتی که ما به یک گدا میدهیم، گدایی را به همان اندازه سودآورتر و در مقایسه کار کردن را کمنفعتر میکنیم. این خوب نیست؛ زیرا ما میخواهیم افراد کار کنند نه اینکه دست گدایی دراز کنند: کارکردن مفید است و گدایی کردن در بهترین حالت خنثی است و صورتی تحمیلی و آزاردهنده دارد. دوم، هیچ تضمینی وجود ندارد که گدایی که پول را دریافت میکند آن را به طریقی صرف کند که باعث بهتر شدن وضعیت زندگیاش شود. او ممکن است پول را صرف مواد مخدر یا مشروبات الکلی کند و در نتیجه به جرایم سازمانیافته پولرسانی کند.
این مخالفتها تا حدی مهم هستند ولی از نظر من قطعی و مسلم نیستند. امر مسلم این است که اگر به گدایان پول بدهید بهطور حتم بودجه رفاهتان را صرف کمک کردن به افراد اشتباه کردهاید.
اول، وقتی به گداها پول میدهید احتمالا به گداهایی پول میدهید که بیشترین میزان کمک را از دیگران دریافت میکنند. گدایان مختلف بسته به محلشان، ظاهرشان و چیزی که میگویند، به درجات مختلفی در میزان پولی که دریافت میکنند موفق هستند. مانند هر فرد دیگری، وقتی به گدایی پول میدهید بهطور آماری احتمالش بیشتر است که بیشترین پول را به آنهایی بدهید که مکان، ظاهر و حقههایشان باعث تشویق افراد برای دادن بیشترین میزان پول میشود.
یک مثال: چند وقت پیش ایستادم و گدایی را نگاه کردم که خیلی به مادر ترزا شباهت داشت. او تصویر کوچکی از مسیح در برابرش داشت. وقتی افراد از روبهرویش عبور میکردند بهطور حتم سرش را خم میکرد، دستانش را به هم گره زده و دعا میکرد و به اطمینان در دعایش به عیسی مسیح اشاره میکرد. تقریبا از هر 6نفر، یک نفر به او پول میداد. اگر بهطور متوسط هر فردی به او ۲۰ سنت میداد و در هر دقیقه ۱۰ تا ۱۵ نفر از روبهرویش عبور میکردند، ساعتی ۲۰ تا ۳۰ پوند دشت میکرد. این درآمد خوبی است و اگر شما قرار باشد بطور تکانشی به گدایان پول بدهید، احتمال اینکه در نهایت به افراد شبیه مادر ترزا و همردههای آنها پول بدهید بیشتر از آن است که به زنان و مردانی کمک کنید که ظاهرشان در جلب همدردی و ایجاد احساس گناه در شما ضعیفتر عمل میکند و مکانشان هم در شهر محبوبیت کمتری دارد.
حتی اگر راهبرد از میان برداشتن این مشکل را دنبال کنید، هنوز هم قطعا با تقریب خوبی پولتان را صرف افراد اشتباهی میکنید. دلیلش این است که شما احتمالا در کشوری ثروتمند و پیشرفته زندگی میکنید و گداهایی هم که از کنارشان در خیابان میگذرید چنین هستند.
یادم میآید وقتی جوان بودم آهنگ «خیابانهای لندن» رالف مکتل بهشدت رویم تاثیر گذاشت. این آهنگ، داستان برخی از فقیرترین افراد لندن و بهویژه یک پیرمرد را روایت میکند. داستان سوزناکی است. اما وقتی چندی پیش دوباره آهنگ را گوش دادم، به ذهنم رسید که پیرمرد آهنگ مکتل - که قرار است نماینده مردم فقیر در کشورهای پیشرفته باشد- وقتی در چشمانداز جهانی به او نگاه شود زندگی وحشتناکی ندارد. بر اساس شعر آهنگ، مرد کفش دارد، به روزنامه (گرچه مال دیروز) دسترسی دارد، در کافهیی مینشیند و چای مینوشد. در جهانی که هزاران نفر روزانه از سوءتغذیه میمیرند این زندگی خیلی راحتی است.
از آنجایی که هر پوندی که صرف کمک به دیگران میشود تنها یک بار میتواند خرج شود، باید هزاران نفری را که از سوءتغذیه میمیرند به خاطر داشت. هر یک پوندی که به یک گدا میدهیم، همان یک پوندی است که از کودک گرسنه در صحرای آفریقا دریغ شده است و چرا ما باید در کمک کردن، گدای یک کشور غربی را به کودکی گرسنه ترجیح بدهیم؟ بعید نیست آن گدایی که در خیابان میبینیم، یک نفر از جمعیت 50درصدی ثروتمندان جهان باشد و احتمالش زیاد است که از فرصتهای آموزشی و فرصتهای دیگری بهرهمند شده باشد که برای میلیونها نفر آفریقایی فقط داشتن رویای چنین فرصتهایی ممکن است.
شاید ادعای بیرحمانهیی باشد که پول دادن به گدایان غربی غیراخلاقی است. به هر صورت، منطقی است که هر فردی این حق را دارد که پولش را صرف خودش کند و چنین به نظر میرسد که این امتیاز را دارد که پولش را هرطور خواست خرج کند. حتی با صرف نظر از این مساله که چه میزان از پولمان را باید صرف خودمان کنیم و چه میزان از آن را صرف کمک به دیگران باید پولمان را بهطور عاقلانه صرف کنیم. اگر هدفمان سود خودمان باشد، پول دادن به گداها ایدهآل نیست. به هر حال به گداها پول دادن، تلف کردن آن پول است.
معیار اخلاقی این است که نباید هنگام کمک کردن به دیگران، صرفا به افرادی پول بدهیم که از نظر مکانی به ما نزدیک هستند و ظاهرشان موجب جلب همدردی ماست. در عوض باید در مورد این قضیه به دقت فکر کرده و مطمئن شویم که به افرادی کمک میکنیم که در بدترین وضعیت هستند و بیشترین بهره را از هر پوندی که ما میدهیم دریافت کرده و این افراد در قبال وضعیتی که در آن هستند کمترین مسوولیت را دارند. برای رسیدن به این هدف، باید بهطور آگاهانه تصمیم بگیریم که چقدر از پولمان را میخواهیم صرف کمک به دیگران کنیم، کارآمدترین خیریه را بیابیم، به آن خیریه پول اهدا کنیم و دفعه بعدی که گدایی از ما میپرسد آیا میتوانیم چند سنت به او بدهیم، جواب ما منفی باشد.