«هیوبرت دریفوس» فیلسوف هوش مصنوعی درگذشت

۱۳۹۶/۰۲/۲۳ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۶۵۷۵۱


مولف: ویلیام گریمز|

مترجم: محمد معماریان|

نیویورک تایمز - هیوبرت ‌ال. دریفوس، فیلسوفی که در سال ۱۹۷۲ با کتاب «آنچه کامپیوتر نمی‌تواند انجام دهد» مایه عذاب و در نهایت‌ الهام‌بخش محققان هوش مصنوعی شد، روز ۲۲ آوریل در خانه‌اش در برکلی (ایالت کالیفرنیا) درگذشت. او ۸۲ سال داشت.

دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، جایی که او مدت‌ها استادش بود، سرطان را علت فوت او اعلام کرد.

پروفسور دریفوس در اواخر دهه ۱۹۵۰ هنگام تدریس در «ام‌آی‌تی» به هوش مصنوعی علاقه‌مند شد. او اغلب با دانشمندانی وقت می‌گذراند که سعی داشتند ماشین‌هایی خردورز از رایانه‌ها بسازند.

او در مصاحبه‌یی در سال ۲۰۰۵ با وبلاگ «فول‌تیلت‌بوگی» خاطره آن دوران را چنین بازگو کرد: «آن‌ها می‌گفتند که می‌توانند رایانه‌ها را چنان برنامه‌نویسی کنند که مثل انسان‌ها هوشمند باشند. آنها سر کلاسم می‌آمدند و کمابیش حرفی در این حدود می‌زدند: ما دیگر نیازی به افلاطون و کانت و دکارت نداریم. اینها فقط اهل حرف‌اند، ولی ما اهل عمل و تجربه‌ایم. ما می‌خواهیم واقعا کاری کنیم.»

او افزوده بود: «واقعا می‌خواستم بدانم آیا از پسش برمی‌آیند؟ اگر برمی‌آمدند، خیلی مهم بود. اگر هم نه، پس انسان‌ها متفاوت از ماشین‌ها بودند و این خیلی مهم بود.»

در سال ۱۹۶۵ پس از گذراندن مدتی در موسسه رند، کیمیا و هوش مصنوعی را منتشر کرد: حمله‌یی بی‌امان به کارهای آلان نول و هربرت سیمون، دو نفر از برجسته‌ترین پژوهشگران هوش مصنوعی در رند. پس از آن هم اثر دیگری منتشر کرد که به همان اندازه تحریک‌آمیز بود: آنچه کامپیوتر نمی‌تواند انجام دهد: نقد خرد مصنوعی.

پروفسور دریفوس استدلال می‌کرد که رویای هوش مصنوعی بر پایه چند پیش‌فرض مخدوش است و مهم‌ترین آنها عبارت است از این ایده که مغز مشابه سخت‌افزار رایانه و ذهن مشابه نرم‌افزار رایانه است. در این دیدگاه، بشر با افزودن بیت‌های اطلاعات و بازآرایی‌شان طبق رویه‌یی که پیرو قواعد پیش‌بینی‌پذیر است، تصویری دقیق از دنیا می‌سازد. پروفسور دریفوس، تابع پدیدارشناس فرانسوی موریس مرلوپونتی و فیلسوف آلمانی مارتین هایدگر بود و درآمدهای گران‌سنگی بر آثار هر دو مرد فیلسوف نگاشت. او دیدگاه متفاوتی درباره انسان و تعاملاتش با دنیای پیرامونش داشت. او اصرار داشت که هیچ مجموعه‌یی از حقایق عینی خارج از ذهن بشر وجود ندارد. تجربه یادگیری نزد انسان تا حدی یک تعامل فیزیکی با محیط مجاور است و تفسیر انسان از دنیا در یک فرآیند بازنگری دایمی از فیلتری می‌گذرد که جبر اجتماعی بر آن حاکم است.

او می‌گفت هوش مصنوعی با مساله «شعور عامّه» دست به گریبان می‌شود: آن مخزن گسترده حقایق و اطلاعاتی که مردم معمولی انگار به ارث بُرده‌اند، و برای استنباط‌هایشان و یافتن راه‌شان در میانه دنیا از آن بهره می‌گیرند.

«ادعاها و امیدهای فعلی به سیر پیشرفتِ الگوهایی که رایانه‌ها را هوشمند می‌سازند، مثل آن اعتقادی است که ادعا می‌کند بالا رفتن از درخت یعنی پیشرفت به سمت رسیدن به ماه.» او این را در ذهن ورای ماشین: قدرت شهود و تجربه انسانی در عصر رایانه (۱۹۸۵) نوشت، کتابی که در آن با برادر کوچکش استوارت (استاد مهندسی صنعتی در دانشگاه برکلی) همکاری کرده بود. قلمرو محققان هوش مصنوعی با خصومت شدید به استقبال انتقادات او رفت چون آنها کماکان مطمئن بودند که با قدرتمندتر شدن رایانه‌ها، موفقیت در چنگ آنهاست.

رُخ ندادن آن اتفاق، سند تبرئه پروفسور دریفوس بود. و زمانی بیشتر تبرئه شد که آن حوزه استدلال‌های او را هم به کار گرفت که در ویراست دوم آنچه کامپیوتر نمی‌تواند انجام دهد در ۱۹۷۹ و آنچه کامپیوتر هنوز نمی‌تواند انجام دهد در ۱۹۹۲ بسط داده شده بودند. هیوبرت لِدِرِر دریفوس، مشهور به بِرت، در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۹ در تِرِه‌هوت (ایالت ایندیانا) به دنیا آمد. پدرش استنلی در کار عمده‌فروشی مرغ و ماکیان بود و مادرش که ایرن لدرر نام داشت خانه‌دار بود.

مربی مناظرات دانش‌آموزی در دبیرستان وایلی او را تشویق کرد تقاضانامه ثبت‌نام برای هاروارد بفرستد، که هیوبرت گمان می‌کرد در انگلستان است چون آدرسش در کمبریج بود. او بیشتر به دانشکده دیگری در کمبریج علاقه داشت که گمان می‌کرد استعدادش برای تولید مواد منفجره دست‌ساز و منفجر کردن‌شان از راه دور را تقویت خواهد کرد. او در مصاحبه‌یی در موسسه مطالعات بین‌المللی در دانشگاه برکلی در سال ۲۰۰۵ گفت: «می‌خواستم به ام‌آی‌تی بروم چون فکر می‌کردم به من کمک می‌کنند بمب‌های بهتری بسازم.» در نهایت به هاروارد تن داد که در آنجا ابتدا فیزیک خواند اما پس از نشستن پای یک سخنرانی فیلسوف امریکایی «سی.‌ای. لویس» رشته‌اش را عوض کرد. ژاو یک مدرک کارشناسی فلسفه در ۱۹۵۱ گرفت که پایان‌نامه‌اش را درباره علیت در مکانیک کوانتوم نوشته بود، و یک مدرک کارشناسی ارشد در ۱۹۵۲ گرفت. پیش از تکمیل دکترایش در ۱۹۶۴ با رساله‌یی پیرامون ادموند هوسرل (فیلسوفی که بعدا با وصف «کسالت‌بار» رهایش کرد)، دوره‌هایی پژوهشی را در فرایبورگ (آلمان)، لووِه (بلژیک) و ایکول‌نُرمال‌سوپریور (فرانسه) گذراند تا آخرین دستاوردهای فلسفه قاره‌یی را جذب کند.

پس از بازگشت به ایالات متحده، در دانشگاه برندایس و ام‌آی‌تی تدریس کرد و با همسر اولش که پاتریشیا آلن نام داشت، بامعنا و بی‌معنا اثر مرلو پونتی را ترجمه کرد که در ۱۹۶۴ منتشر شد. او در ۱۹۶۸ به دانشکده فلسفه دانشگاه برکلی پیوست. پروفسور دریفوس در ادامه راه خود نقش مهمی در تبیین فلسفه قاره‌یی بازی کرد، از جمله در میشل فوکو: فرای ساختارگرایی و هرمنوتیک (۱۹۸۲) که با همکاری پُل رینبو نوشت، و هستی در جهان: شرحی بر قسمت اول از هستی و زمان هایدگر (۱۹۸۹) . او با مارک راتال، استاد فلسفه در دانشگاه کالیفرنیا-ریورساید، سردبیر چندین کتاب راهنما درباره وجودگرایی، پدیدارشناسی و فلسفه هایدگر بود. شان کلی، استاد فلسفه هاروارد، اخیرا در وب‌سایت فلسفه دیلی‌نوس نوشت: «اغراق نیست اگر بگوییم دسترسی فیلسوفان انگلیسی‌زبان به متفکرانی همچون هایدگر، مرلوپونتی و میشل فوکو به لطف ترجمه و تفسیرهایی است که ابتدا دریفوس عرضه کرد.»

در سال‌های بعد، او به سوژه‌های جدیدی توجه کرد. همراه با پروفسور کلی، اثری درباره ادبیات خلق کرد که غافلگیرانه پرفروش شد: همه چیزهای درخشان: مطالعه آثار کلاسیک غربی برای یافتن معنا در عصر سکولار۸ (۲۰۱۱). او در هماوردی ماهرانه: مقالاتی پیرامون پدیدارشناسی روزمره از ادراک و کنش روزمره۹ (۲۰۱۴)، مجموعه‌مقالاتی که همراه با پروفسور راتال سردبیرش بود، بینش‌های حاصل از پدیدارشناسی را به کار گرفت تا در اخلاقیات و کنش غیربازتابی کندوکاو کند.

مشاهده صفحات روزنامه