چرا دولت‌های عربی شکست خورده‌اند؟

۱۳۹۵/۰۷/۲۸ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۵۳۳۴۴

گروه جهان شکوه شفیعی

عملیات موصل در شرایطی آغاز شده که ائتلاف ضدداعش ـ ایالات متحده، ترکیه، دولت عراق، شبه نظامیان شیعه، کردهای سوریه، ایران و روسیه ـ با وجود اختلافات و رقابت‌های جدی موفق شده‌اند اغلب مناطق تحت تصرف داعش را پس گیرند. براساس ارزیابی‌ها، داعش یک چهارم از قلمروهایی که در اوج موفقیت خود کنترل می‌کرده را از دست داده است.

البته این خبر خوش از مشکلات مربوط به هرج و مرج و خشونت در کشورهای درگیر نمی‌کاهد چراکه مشکل اساسی در ظهور چنین خشونت‌ها و نیروهای بنیادگرا، ضعف دولت در این کشورهاست. به عبارت دیگر، این دولت‌ها نمی‌توانند امنیت لازم را برای مردم خود تامین کنند همچنین از شیوه‌هایی قابل پیش‌بینی برای تعدیل تعاملات درون جامعه‌یی خود استفاده می‌کنند، که این مساله منجر به ایجاد فضایی برای قد علم کردن گروه‌هایی از قبیل القاعده و داعش در عراق، لیبی و سوریه شده است. این گروه‌ها با استناد به ستیزه‌جویی‌های فرقه‌یی وفاداری جمعیت تحت کنترل خود را می‌خرند. علاوه بر این همانطور که مثال داعش به ‌خوبی نشان می‌دهد، گروه‌های نام برده شده سعی می‌کنند، ساختارهایی جانشین دولت را تشکیل دهند و در این ساختارها در ازای دریافت نیرو و پول، امنیت افراد را تامین کنند.

گسترش رقابت و درگیری‌های فرقه‌یی و قومی در این کشورها نیز می‌تواند به همین علت باشد. چراکه وقتی دولتی در انجام امور اولیه خود شکست می‌خورد ـ برای مثال در تامین امنیت برای مردمش ـ افراد و گروه‌ها سعی می‌کنند به‌ دنبال جایگزینی برای تامین امنیت خود باشند.

موسسان این گروه‌های فرقه‌یی و قومی در ازای تامین امنیت و محافظت از افراد، کنترل عملکرد سازمان‌های دولتی، بخش‌های مربوط به امور شهروندی و منابع آنها را در اختیار می‌گیرند. به ‌دنبال این روند و محدودیتی که در منابع وجود دارد، رقابتی بین گروه‌های قومی و فرقه‌یی در می‌گیرد و اگر در بهترین حالت جنگی رخ ندهد، این رقابت‌ها منجر به تشدید درگیری‌های میان فرقه‌یی می‌شود.

اخیرا روند شکست دولت‌ها در کشورهای عربی، نه در تعالیم مذهبی ریشه دارد و نه به تاریخ 1400ساله اختلافات شیعه و سنی مربوط است. در واقع اینها دلایلی هستند که پایه‌گذاران گروه‌های فرقه‌یی از آن برای توجیه رفتارهای خود در مقابل دیگران استفاده می‌کنند. پس مشکل کجاست؟

منشا این درگیری‌ها را باید در حملات ایالات متحده به عراق در سال 2003میلادی جست‌وجو کرد. هدف این حملات، برنامه‌یی عامدانه و راهبردی برای تخریب بنیان نظامی و غیرنظامی دولت عراق بود. پروژه‌یی که با عنوان بعث‌زدایی شناخته می‌شود. حملات ایالات متحده به عراق همچنین سبب رها شدن نیروهایی از قبیل تندروها، افراطی‌ها و جهادگرایان شد _ اینها همگی اصطلاحاتی هستند که این روزها در فرهنگ لغات سیاسی به جای هم استفاده می‌شوند_ نیروهایی که درحال حاضر عامل هرج و مرج و درگیری‌های منطقه خاورمیانه شناخته می‌شوند. امریکا با این کار خود یک خلأ سیاسی بزرگ را در منطقه ایجاد کرد که نیروهای افراطی، که برخی از آنها از افغانستان فرار کرده‌اند، وارد آن شوند. بنا براین القاعده در عراق تشکیل شد، گروهی که توسط ابو مصعب الزرقاوی رهبری می‌شد و پس از مرگ او نامش را به داعش تغییر داد.

خلاءای که با نابود کردن دولت عراق شکل گرفته بود با این گروه‌های فرقه‌یی و رقیب پر شد، و به اختلافات شیعه و سنی در منطقه، دامن زد، اختلافاتی که برای نه تنها چندین قرن بلکه چندین دهه خاموش مانده بود. اما این مشکل پس از درگیری‌ها و شکست دولت عراق در اعلام بی‌طرفی میان گروه‌های مذهبی تشدید شد. در نتیجه گروه‌های عراقی ایمان خود را نسبت به توانایی دولت در تامین امنیت از دست دادند. این مساله نه تنها سبب رشد شبه نظامیان سنی شد، بلکه به بقایای گروه منحله بعث هم جان دوباره‌یی داد. مهم‌تر اینکه این مساله باعث شد تا سنی‌ها از گروه‌های رادیکالی چون القاعده شاخه عراق و در نهایت جانشین آن یعنی داعش حمایت کنند.

الگوهای مشابهی نیز با سقوط رژیم قذافی در لیبی و کاهش کنترل رژیم بشار اسد روی کشور سوریه مشاهده شده است. در هر دوی این نمونه‌ها، مشابه عراق، مداخلات خارجی تا حد زیادی در سقوط و تضعیف دولت‌ها نقش داشته است. در مورد لیبی، ناتو به عنوان بازوی نیروهای هوایی بر ضد نیروهای قذافی وارد عمل شد، که این کار مقدمه‌یی بر پشتیبانی‌های بعدی از گروه‌های فرقه‌یی برای سرنگونی رژیم سیاسی قدیمی و وارد کردن لیبی به دوره پر هرج و مرج‌تر بود. بسیار بعید بود که قذافی بدون حمایت‌های علنی ناتو از گروه‌هایی که مخالفش بودند سرنگون می‌شد. این مساله ثابت نشده بود تا اینکه وزیر خارجه ایالات متحده، هیلاری کلینتون بعد از مرگ قذافی گفته معروف خودش را اعلام کرد: «ما آمدیم، دیدیم، او مرد.»

این مسائل نمی‌توانند تداوم حضور رژیم‌های خودکامه را در دنیای عرب توجیه کنند. بروز این مسائل می‌تواند درسی برای امریکا و سایر قدرت‌های بزرگ جهان باشد، تا بعد از این با انجام سیاست‌های خود مجددا سبب آسیب‌رسانی به منطقه نشوند. اینچنین سیاست‌هایی که سبب شکست دولت‌ها می‌شوند می‌توانند بسیار خطرناک‌تر از انفعال در برابر ظلم باشد چراکه در غیاب امنیتی که توسط دولتی کارآمد تامین شود، هیچ ارزش دیگری از جمله حقوق انسانی پیشرفتی نخواهد داشت. طرفداران مسوولیت‌پذیری در حمایت نیز همه تلاششان را خواهند کرد تا اعمال به اصطلاح بشر دوستانه را در دنیای عرب و هر جای دیگری انعکاس دهند. بررسی این مداخلات خارجی نشان می‌دهد که گاهی اوقات خیرخواهی دیگران می‌تواند منجر به ایجاد دشمنانی شود.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر