حتی اعضای اتاق بازرگانی هم ICC را نمیشناسند
گروه تشکلها|
تغییر در هیات رییسه ICC(اتاق بازرگانی بین المللی) باعث شد تا بسیاری نگاهها به سمت این تشکل بینالمللی بچرخد. انتخاب یک هندی برای نخستین بار به ریاست اتاق بازرگانی بینالملل بسیاری را به فکر انداخت که چرا ایران از ظرفیتهای اتاق بازرگانی بینالملل استفاده بهینه نمیکند. در همین رابطه پای صحبتهای جمشید عدالتیانشهریاری، عضو اتاق بازرگانی و نایبرییس اسبق اتاق بازرگانی تهران نشستیم. وی که علاوه بر فعال اقتصادی بودن در زمینه صنایع غذایی یک استاد دانشگاه است همیشه ارتباط خوبی با تشکلهای بینالمللی داشته است.
برای شروع، بحث عملکرد اتاق بازرگانی بینالملل در قبال مسائل ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
قبل از ورود به بحث عملکرد ICC باید به محدودیتهایی که در اتاق بازرگانی بینالملل وجود دارد، توجه کرد. از نظر قانونی وظایف ICC کاملا محدود است و بیشتر نقش مشورتی دارد. مهمترین وظیفه اتاقهای بینالمللی نظارت بر رویه قراردادهاست ولی حتی این نظارت هم به صورت دادن پیشنهاد به اعضای خود مطرح میشود. از سوی دیگر چارچوب عملکرد ICC مسائل جهانی و بینالمللی است و اتفاقا در کنار WTOنقش پررنگی در مسائل جهانی دارد. بر همین اساس مهمترین کاری که ICC در ایران انجام داد بررسی نمونه قراردادهای ایرانیها بود و در مقابل نمونه قراردادهای بینالمللی به ایران ارائه داد. در حقیقت چارچوب وظایف اتاق بازرگانی بینالملل تسهیل مبادلات با هدف کمک به اتاق بازرگانی است. همانطور که اتاق بازرگانی ایران مشاور 3 قوه
است همین بحث درباره ICC هم صادق است. اتاق بازرگانی بینالمللی مشاور اتاقها و نهادهای بینالمللی است و هیچ قدرت اجرایی ندارد. پس طبیعتا عملکرد آن نیز خیلی به چشم نمیآید. با این وجود در سطح بینالمللی تلاشهای زیادی صورت گرفته و در کنفرانسهای بینالمللی مشکلات جهانی را که حالتی عام داشته مورد بررسی و نقد قرار داده است.
از سوی مقابل به این تشکل نگاه کنیم. هند برای نخستین بار موفق به کسب ریاست ICC شد. عملکرد ایران در این تشکل جهانی چگونه بوده است؟
ایران از قبل از انقلاب کمیته ایرانی ICC را تشکیل داد که البته در کارها پس از انقلاب وقفهیی افتاد. جدا از ارزیابی عملکرد این کمیته باید گفت که آنها سعی کردهاند، نظرات خود را در ICC مطرح کنند و اطلاعات درباره اقتصاد ایران را به اشتراک بگذارند. بارها این تلاش صورت گرفت که مسائل کشورمان از طریق ICC پیگیری شود اما این موضوع هیچگاه نتوانست به نتیجهیی برسد. شاید علت اساسی این باشد که اصولا ایران در تشکلهای جهانی برش کافی را هیچگاه نداشته است.
علت نداشتن برش در تشکلهای جهانی چیست؟
موضوع بسیار واضح است. قاعده بازی تشکلی میگوید هر فرد باید شریکان استراتژیک خاص خود را داشته باشد که با آنها برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود همکاری کند. کشور ما از نظر استراتژیک شرکای بسیار محدودی دارد و همین شرکای محدود نیز در مواقع اضطراری رنگ عوض میکنند. برای مثال به عضویت ایران در شورای همکاریهای شانگهای نگاه کنید. یکی از مهمترین شریکان اقتصادی ایران یعنی چین در این شورا به عضویت ایران رای منفی داد. ما در صورتی در تشکلهای بینالمللی موفق عمل خواهیم کرد که شرکای قوی داشته باشیم ولی در سطح جهانی چه کشورهایی در کنار ما میایستند. مساله دوم این است که ICC مجبور به پذیرش قوانین جهانی است و از نظر قدرت بالاتر از قوانین کشورها نیست. اتاق بازرگانی ایران از طریق ICC سعی کرد، تحریمها را کم کند ولی این قدرت
اجرایی در ICC وجود نداشت و آنها مجبور بودند، قانون تحریم اقتصادی علیه ایران را بپذیرند. با این وجود میشد از این تشکل و تشکلهایی از این دست بهتر استفاده کرد. ما دیپلماسی سیاسی داشتیم که البته هدف اصلی در آن حل مسائل اقتصادی بود. پس طبیعی مینمود که دیپلماسی اقتصادی قوی نیز داشته باشیم ولی در این بخش ضعیف عمل کردیم. شاید علت اصلی این باشد که اصولا ظرفیتهایی که وجود دارد را نمیشناسیم. برای نمونه اکثریت اعضای اتاق بازرگانی اصولا نمیدانند ICC چیست. برای من جالب بود که یک روزنامه به بحث ICC پرداخته است در حالی که اگر یک نظرسنجی انجام شود، خواهیم دید اکثریت اعضای اتاق بازرگانی از وجود چنین تشکلی بیاطلاع هستند. اکثر افراد فقط اسم این تشکل را در بالای نمونه قراردادها
دیدهاند که اتفاقا آن را هم اجرا نمیکنند. مشکل سوم این است که ICC در چارچوب اعضای خود میتواند، کار کند و طبیعتا همه افراد در این شرایط تحت پوشش قرار نمیگیرند. از طرف دیگر ارتباط میان اعضا و تشکلها بسیار ضعیف است.
شما در صحبتهای خود به بحث رابطه ICC و WTO اشاره داشتید. با توجه به شروع مجدد تلاشهای ایران برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی، ICC چه کمکی در این زمینه میتواند به ما بکند؟
سازمان تجارت جهانی متشکل از دولتهاست ولی برای اینکه مبحث اصلی اقتصادی محسوب میشود نمایندهیی از بخش خصوصی در آن وجود دارد. بر همین اساس ICC نماینده بخش خصوصی در سازمان تجارت جهانی محسوب میشود ولی حق رای ندارد و تنها میتواند نظارت مشورتی به این سازمان و دولتها ارائه دهد. با این وجود لابی ICC در سازمان تجارت جهانی بسیار قوی است. در حقیقت بسیاری از آرا در تشکلهای بینالمللی از طریق آشنایی، جلسات رو در رو و رفت و آمدها حل میشود.
ایران خود را به کشورهای اسلامی در این لابیها محدود کرده است در حالی که کشورهای اسلامی در چند سال گذشته بسیار خصمانهتر از کشورهای غیراسلامی با ما برخورد کردهاند. ما برای استفاده از ظرفیتهای ICC نیاز داریم که قدرت لابی خود را تقویت کنیم.
نقطه ضعف اصلی ایران کمبود همین لابیهاست که اتفاقا در قاعده جهانی بیشترین سهم را دارند. اتفاقا اگر به وضعیت اتاق ایران در دوره هشتم نگاه شود تمام ارتباط با دولت و مجلس بر اساس لابی تعریف شده و ما باید همین الگو را در خارج کشور نیز استفاده کنیم.