يلدا؛ آييني كه كالايي شد
شب يلدا، بلندترين شب سال، در فرهنگ ايراني نماد باهمبودن، گرما، اميد و عبور از تاريكي است؛ شبي كه در حافظه جمعي ايرانيان با انار سرخ، هندوانه قاچشده، آجيل، قصههاي قديمي و لبخندهاي خانوادگي گره خورده است.
يلدا بازتابي از ساختار معيوب اقتصادي كشور است
گلي ماندگار|
شب يلدا، بلندترين شب سال، در فرهنگ ايراني نماد باهمبودن، گرما، اميد و عبور از تاريكي است؛ شبي كه در حافظه جمعي ايرانيان با انار سرخ، هندوانه قاچشده، آجيل، قصههاي قديمي و لبخندهاي خانوادگي گره خورده است. اما در سالهاي اخير، اين شب بيش از آنكه يادآور پيوند و شادي باشد، به شاخصي نانوشته از شكاف طبقاتي، فقر معيشتي و نابرابري اقتصادي تبديل شده است؛ شبي كه براي بخش قابل توجهي از جامعه كارگري، نه يك آيين فرهنگي، بلكه يك «هزينه اضافي» و حتي «حسرت» به شمار ميرود. افزايش بيسابقه قيمت اقلام خوراكي، كاهش قدرت خريد دستمزدبگيران، بيثباتي شغلي و عقبماندن مزدها از تورم، باعث شده است بسياري از كارگران و حقوقبگيران حداقلي، عملا از برگزاري يلدا صرفنظر كنند يا آن را به سادهترين شكل ممكن برگزار كنند؛ سادهاي كه گاه حتي از حد يك دورهمي معمولي هم پايينتر ميآيد.
يلدا؛ آييني كه كالايي شد
در گذشته، يلدا بيش از آنكه به خريد وابسته باشد، به «بودن» و «باهمبودن» معنا ميشد. اما امروز، اين آيين نيز مانند بسياري از مناسبتهاي فرهنگي، بهشدت كالايي شده است. سبد يلدايي كه شامل هندوانه، انار، سيب، پرتقال، آجيل، شيريني و گاه يك وعده غذاي ساده است، حالا به يك سبد پرهزينه تبديل شده كه براي خانوارهاي كارگري دستنيافتني به نظر ميرسد. بررسي قيمتها در روزهاي منتهي به شب يلدا نشان ميدهد كه تنها خريد يك كيلو آجيل معمولي، معادل چند روز دستمزد يك كارگر حداقلبگير است. هندوانهاي كه زماني ميوهاي ارزان و نمادين بود، حالا در بسياري از شهرها قيمتي دارد كه خانوادههاي كمدرآمد را به ترديد مياندازد. انار، ميوه نمادين يلدا، نيز از اين قاعده مستثني نيست و به كالايي نيمهلوكس تبديل شده است.
دستمزدهايي كه به يلدا نميرسند
حداقل دستمزد كارگران، حتي بر اساس آمارهاي رسمي، فاصله معناداري با هزينههاي واقعي زندگي دارد. در چنين شرايطي، طبيعي است كه هزينههاي فرهنگي و آييني، نخستين بخشهايي باشند كه از سبد خانوار حذف ميشوند. يك كارگر زماني كه براي تامين اجاره خانه، خوراك روزمره، هزينه حملونقل و درمان با مشكل مواجه است، چگونه ميتواند به شب يلدا به عنوان يك اولويت نگاه كند؟ بسياري از كارگران ميگويند كه اين شب را «مثل شبهاي ديگر» ميگذرانند؛ بدون ميوه، بدون آجيل و گاه حتي بدون دورهمي، چرا كه اضافهكاري دارند يا شيفت شب هستند. يلدا براي آنها نه شب قصه و شعر، بلكه شب خستگي و حسابوكتاب است.
يلدا به نماد تبعيض تبديل شده است
فرهاد مناجاتي، فعال كارگري در اين باره به «تعادل» ميگويد: يلدا در سالهاي اخير به نماد تبعيض طبقاتي تبديل شده است. براي بخشي از جامعه، اين شب پر از عكسهاي رنگارنگ در شبكههاي اجتماعي است و براي بخش ديگر، پر از شرمندگي در برابر فرزندان. وقتي دستمزد يك كارگر حتي كفاف نيازهاي اوليه را نميدهد، صحبت از آيين و سنت بيشتر شبيه شوخي تلخ است. او ادامه ميدهد: ما با پديدهاي به نام فقر آييني مواجه شدهايم؛ يعني خانوادههايي كه نه از سر بيعلاقگي، بلكه از سر ناتواني اقتصادي، از مناسبتهاي فرهنگي حذف ميشوند. اين حذف، فقط حذف يك شب نيست؛ حذف احساس تعلق به جامعه است. اين فعال كارگري در بخش ديگري از سخنان خود اظهار ميدارد: بسياري از كارگران حتي توان خريد يك هندوانه يا مقدار كمي آجيل را ندارند و ترجيح ميدهند هزينه محدود خود را صرف نيازهاي ضروريتري كنند. او تاكيد ميكند كه سياستگذاران نبايد از كنار اين مساله بهسادگي عبور كنند، چرا كه پيامدهاي اجتماعي آن در بلندمدت آشكار خواهد شد.
فشار رواني بر خانوادههاي كارگري
ناتواني در برگزاري يلدا، فقط يك مساله اقتصادي نيست؛ بلكه فشاري رواني و عاطفي بر خانوادهها، بهويژه كودكان، وارد ميكند. كودكاني كه در مدرسه يا فضاي مجازي، تصاوير يلدايي همسالان خود را ميبينند، با نوعي احساس محروميت و مقايسه اجتماعي مواجه ميشوند. اين احساس، اگر تداوم يابد، ميتواند به كاهش عزتنفس و افزايش نارضايتي اجتماعي منجر شود. براي والدين كارگر نيز اين وضعيت با حس شرمندگي همراه است؛ حسي كه آرام و بيصدا، بنيان رواني خانواده را تحت تاثير قرار ميدهد. بسياري از آنها ميگويند كه تلخترين بخش ماجرا، ناتواني در پاسخ به خواستههاي ساده فرزندان است؛ خواستههايي كه در گذشته بديهي محسوب ميشد.
يلدا بازتابي از ساختار معيوب اقتصادي كشور است
فريبرز امامي، كارشناس اقتصادي نيز با بيان اين مطلب كه يلدا بازتابي از ساختار معيوب اقتصادي كشور است به «تعادل» ميگويد: گراني يلدا، صرفا نتيجه افزايش قيمت چند قلم كالا نيست، بلكه بازتابي از ساختار معيوب اقتصاد و كاهش مستمر قدرت خريد است. او ميافزايد: وقتي تورم مزمن وجود دارد و دستمزدها بهصورت واقعي افزايش نمييابند، اولين چيزي كه قرباني ميشود، هزينههاي فرهنگي است. يلدا، نوروز، سفر و تفريح، همگي به كالاهاي لوكس تبديل ميشوند. اين كارشناس اقتصادي تاكيد ميكند: حذف مناسبتهاي فرهنگي از زندگي طبقات پايين، پيامدهايي فراتر از اقتصاد دارد. در اين شرايط ما با جامعهاي مواجهيم كه شادي هم در آن طبقاتي شده است. اين وضعيت در بلندمدت ميتواند به كاهش سرمايه اجتماعي، افزايش شكاف طبقاتي و حتي بياعتمادي عمومي منجر شود. امامي تصريح ميكند: سياستهاي حمايتي مقطعي، مانند توزيع بستههاي يلدايي يا كمكهاي موردي، اگرچه ميتواند در كوتاهمدت اثرگذار باشد، اما راهحل ريشهاي محسوب نميشود. آنچه نياز است، اصلاح ساختار دستمزد، كنترل تورم و بازگرداندن قدرت خريد به نيروي كار است.
يلدا در دو روايت؛ شبكههاي اجتماعي و واقعيت كف جامعه
در حالي كه شبكههاي اجتماعي پر از تصاوير سفرههاي رنگارنگ يلدايي، آجيلهاي لوكس و مهمانيهاي پرهزينه است، واقعيت كف جامعه چيز ديگري را روايت ميكند. اين دوگانه، خود به عاملي براي تشديد احساس نابرابري تبديل شده است. كارگري كه پس از يك روز كاري طاقتفرسا، با حداقلها به خانه برميگردد، با ديدن اين تصاوير، بيش از پيش فاصله خود را با «زندگي نرمال» احساس ميكند. اين شكاف تصويري، بهويژه در مناسبتهايي مانند يلدا، برجستهتر ميشود و نشان ميدهد كه چگونه يك آيين مشترك، به تجربهاي كاملا متفاوت براي طبقات مختلف اجتماعي تبديل شده است.
حذف تدريجي آيينها؛ زنگ خطر اجتماعي
فرشته اسدزاده، جامعه شناس نيز در اين باره به «تعادل» ميگويد: حذف تدريجي آيينها از زندگي طبقات فرودست، ميتواند به تضعيف پيوندهاي اجتماعي منجر شود. آيينها، صرفا مراسم نيستند؛ آنها ابزار انتقال ارزشها، ايجاد همبستگي و تقويت هويت جمعياند. وقتي بخشي از جامعه از اين آيينها كنار گذاشته ميشود، شكاف اجتماعي عميقتر ميشود. او ميافزايد: شب يلدا، اگرچه تنها يك شب است، اما نمادي از اين روند نگرانكننده محسوب ميشود؛ روندي كه در آن، شادي و سنت نيز به امتيازي طبقاتي تبديل شدهاند. اين جامعه شناس اظهار ميدارد: نبود امكانات و توان اقتصادي براي برگزاري جشنها و آيينهاي جمعي، تنها يك مساله معيشتي نيست، بلكه به گفته يك جامعهشناس، تبعات عميق اجتماعي و رواني بهدنبال دارد. اسدزاده تاكيد ميكند: وقتي بخش قابل توجهي از مردم از سادهترين شكل شاديهاي جمعي محروم ميشوند، جامعه بهتدريج وارد مرحلهاي از فقر عاطفي و فرسودگي اجتماعي ميشود؛ وضعيتي كه در آن اميد، همبستگي و تابآوري كاهش مييابد.
دورهميهاي ساده خانوادگي؛ سوپاپ اطمينان رواني براي جامعه
او ميافزايد: جشنها و مناسبتهايي مانند شب يلدا، نوروز يا حتي دورهميهاي ساده خانوادگي، كاركردي فراتر از سرگرمي دارند و نقش «سوپاپ اطمينان» رواني را براي جامعه ايفا ميكنند. حذف يا كمرنگشدن اين آيينها، بهويژه در طبقات فرودست، باعث ميشود فشارهاي اقتصادي و رواني بدون هيچ فرصتي براي تخليه، در زندگي روزمره انباشته شود؛ انباشت فشاري كه ميتواند به افزايش پرخاشگري، نااميدي و بيتفاوتي اجتماعي منجر شود.
اين جامعهشناس با اشاره به مقايسههاي اجتماعي ميگويد: وقتي افراد، بهخصوص كودكان و نوجوانان، در فضاي عمومي و شبكههاي اجتماعي شاهد برگزاري جشنهاي پرهزينه ديگران هستند، اما خانواده خود توان برگزاري حتي يك مراسم ساده را ندارد، احساس محروميت نسبي تشديد ميشود. اين احساس، بهمرور ميتواند اعتمادبهنفس فردي و حس تعلق اجتماعي را تضعيف كرده و شكاف طبقاتي را نهفقط در اقتصاد، بلكه در تجربه زيسته مردم عميقتر كند. فرشته اسدزاده ميافزايد: استمرار اين روند پيامدهاي بلندمدتي دارد؛ جامعهاي كه در آن شادي به امتيازي طبقاتي تبديل ميشود، بهتدريج سرمايه اجتماعي خود را از دست ميدهد. روابط انساني سردتر ميشود، مشاركتهاي جمعي كاهش مييابد و افراد كمتر به آينده اميدوار ميمانند. اين جامعهشناس در پايان تاكيد ميكند: سياستگذاران بايد درك كنند حمايت از معيشت مردم، فقط تامين نان و مسكن نيست، بلكه فراهمكردن حداقلي از امكان شادي، جشن و آيينهاي جمعي نيز بخشي از مسووليت اجتماعي دولتهاست؛ چرا كه جامعه بدون شاديهاي كوچك، بهتدريج تاب زندگي جمعي را از دست ميدهد.
يلدايي ساده؛ مقاومت خاموش كارگران
با وجود همه اين فشارها، بسياري از خانوادههاي كارگري تلاش ميكنند يلدا را هرچند ساده، اما حفظ كنند؛ با يك بشقاب ميوه ساده، يك شمع يا حتي فقط با كنار هم نشستن و گفتوگو. اين تلاش، نوعي مقاومت خاموش در برابر شرايط اقتصادي است؛ مقاومتي كه نشان ميدهد آيينها هنوز زندهاند، هرچند زخمي و نحيف. اما پرسش اصلي اينجاست: تا چه زماني ميتوان با سادهسازي و حذف، اين آيينها را حفظ كرد؟ و مسووليت سياستگذاران در قبال اين وضعيت چيست؟
يلدا آينه تمامنماي معيشت
شب يلدا در شرايط كنوني، به آينهاي از وضعيت معيشتي جامعه تبديل شده است؛ آينهاي كه در آن، نابرابري، فقر و فشار اقتصادي بهوضوح ديده ميشود. اگر قرار است يلدا همچنان نماد اميد و عبور از تاريكي باشد، اين اميد بايد در سياستهاي اقتصادي و معيشتي نيز بازتاب پيدا كند. در غير اين صورت، بلندترين شب سال براي كارگران، هر سال كوتاهتر و تاريكتر خواهد شد.
