رونالدو و رقابت معماري تمدني در خليجفارس (2)
آنچه امروز در خليجفارس اتفاق ميافتد فراتر از پروژههاي اقتصادي مجزاست؛ اين يك «رقابت معماري تمدني» است: چه كسي شبكههاي توليد، توزيع، حركت و معنا را برساخت ميكند؟ امارات ميكوشد

آنچه امروز در خليجفارس اتفاق ميافتد فراتر از پروژههاي اقتصادي مجزاست؛ اين يك «رقابت معماري تمدني» است: چه كسي شبكههاي توليد، توزيع، حركت و معنا را برساخت ميكند؟ امارات ميكوشد با سرمايهگذاري هدفمند و افزايش ذخاير، «نقشه مسوولانه انتقال» را طراحي كند؛ عربستان با سرمايهگذاري عظيم در فناوري، امنيت و پروژههاي نمادين تلاش ميكند نقش محوري منطقهاي خود را بازتعريف كند. آن كه بتواند هم روايتِ غالب بسازد و هم مهندسي نهادي تكثر را پيش ببرد؛ يعني نه فقط شعارِ توسعه، بلكه سازوكارهاي توزيع اقتدار و منافع را طراحي كند، پيروزِ اين مرحله خواهد بود. ايران در اين ميان نه تماشاگر بايد بماند و نه واكنشي عمل كند؛ بلكه بايد با استراتژي كنشگرانه و آگاهانه، فرصتها را جذب و چالشها را مهار كند. در يادداشت قبلي به تلاشها و سرمايهگذاريهاي فراگير كشورهاي حاشيه خليجفارس در حوزه مسائل راهبردي و فناورانه اشاره شد. در نوبت نخست به تلاشهای امارات در اين حوزه اشاره شد. در اين يادداشت تلاش شده نوري به ابعاد پنهان تلاشهاي عربستان در اين حوزه راهبردي تابانده شود.
عربستان به دنبال معماري قدرت در مقياس بزرگ و ساخت روايت «ابراقتصاد نوظهور» است. عربستان در چارچوب چشمانداز ۲۰۳۰، نوعي «بازسازي اقتصادي با مقياس تمدني» را دنبال ميكند. پروژههايي چون نئوم، لاين، اكساجون، مناطق ويژه سرمايهگذاري، گذار به انرژي پاك، حملونقلهاي نسل جديد و خصوصيسازيهاي سازمانيافته نشان ميدهد كه رياض در پي خلق يك اقتصاد متنوع، صادراتمحور و جذاب براي سرمايه جهاني است.در حوزه انرژي نيز عربستان رويكردي دوگانه اتخاذ كرده است: افزايش ظرفيت ذخاير و پايداري توليد نفتخام با نقشآفريني آرامكو در بازارهاي آسيا و اروپا؛ سرمايهگذاري سنگين در انرژيهاي انتقالي شامل هيدروژن سبز، آفتابي، بادي و پروژههاي كربنزدايي صنعتي.افزون بر اين، صندوق سرمايهگذاري عمومي (PIF) با دارايي چند صد ميليارد دلاري، عملا به بازوي اصلي «مهندسي آينده اقتصاد عربستان» تبديل شده كه در فناوري، ورزش، حملونقل هوشمند، گردشگري و صنايع نظامي سرمايهگذاري ساختاري ميكند.
منطقِ حركت عربستان را ميتوان در سه محور خلاصه كرد:
1. خلق يك ابراقتصادِ قابل رقابت با اقتصادهاي G20: عربستان در تلاش است تا خود را از «اقتصاد تك منبعي» جدا كرده و در قامت يك مركز اقتصادي عظيم، با ظرفيت جذب سالانه صدها ميليارد دلار سرمايه خارجي ظاهر شود.
2. جايگزيني روايت تاريخي «كشور نفتي» با روايت «كشور سازنده آينده»: پروژههاي شهري و فناورانه صرفا اقتصادي نيستند؛ آنها حامل يك پيام هويتياند: «عربستان ميخواهد آينده را نه فقط مصرف كند، بلكه توليد كند.»
3. توسعه قدرت نرم و تنظيمگري منطقهاي: از ميانجيگريهاي سياسي تا جذب استعدادها و سرمايه انساني، عربستان ميكوشد تا جايگاه خود را از بازيگري صرف در بازار انرژي به «سازنده قواعد ژئواكونوميك منطقه» ارتقا دهد.
عربستان در اين زمينه مزيتهاي عملياتي قابل توجهي هم دارد كه شامل موارد ذيل است: دسترسي به بزرگترين منابع مالي دولتي منطقه از طريق PIF و درآمدهاي آرامكو؛ فضاي تصميمگيري متمركز و سرعت بالاي اجراي پروژهها؛ قدرت رقابت در مقياس كلانپروژهها؛ جايگاه ژئوگرافيكي ويژه براي تبديل شدن به محور تجارت آسيا-اروپا-آفريقا؛ ظرفيت بالاي صادرات فناوريهاي انرژي و سوختهاي جديد. جمعبندي تحليلي در خصوص امارات و عربستان در آستانه بازتعريف نظم ژئواكونوميك خليجفارس را اينگونه ميتوان بيان كرد: دو كشور دو الگوي متفاوت و مكمل از تحول را پيش ميبرند.امارات معماري يك هاب چابك، جهاني، چندبخشي و با سختافزار زيرساختي آماده را در نظر دارد و عربستان ساخت يك اقتصاد عظيم با توان شكلدهي به قواعد جديد و اثرگذاري در مقياس G20 را پيگيري ميكند. اين رقابت نهتنها نفتي نيست، بلكه رقابتي است براي مالكيت آينده، مالكيت بر تفسير آينده انرژي، آينده سرمايه، آينده تكنولوژي و آينده نظم منطقهاي.
عرصه اين رقابت، نقاط تماس و درگيريهاي ژئواكونوميك: يكم؛ انرژي: بازار حال و آينده. امارات بازي همزمان در بازار نفت و بازار انتقال با سرمايههاي عظيم و پروژههاي گاز و هيدروژن را دنبال ميكند. عربستان اما تكيه بر توليد نفت بزرگ، ذخاير معدني و ورود به زنجيره ارزش فناوري (عناصر كمياب)؛ ايجاد هابهاي عبوري (كانال سلمان، كريدور زميني به اسراييل) .در نتيجه؛ هر دو در تلاشند بين «تامين پايدار منابع» و «تصاحب ارزش افزوده زنجيرههاي جديد» تعادل برقرار كنند. تقابل يا تكامل مشترك؟ هر دو محتمل است؛ بسته به تحولات بازار جهاني و تعاملات راهبردي با امريكا/چين.
دوم؛ زيربنا و حملونقل: كانال سلمان در برابر سرمايهگذاري بندري و لجستيكي امارات: اگر ايده كانال سلمان عربستان عملي شود، نه تنها مسير ترانزيتي را تغيير ميدهد، بلكه ساختار ترانزيت منطقهاي و رقابت بنادر خليجفارس/مديترانه را دگرگون ميكند. امارات اما تقويت بنادر، منطقه آزاد و گردشگري و جذب بازارهاي نو بهويژه تلاش براي تبديل ابوظبي و دوبي به هابهاي پاييندستي را در نظر دارد. پيامد اين كانال (در صورت تحقق) ميتواند موقعيت رياض را در ترانزيت و تقسيم كار منطقهاي بالا ببرد؛ اما هزينه، پيامدهاي زيستمحيطي و زمان ساخت، ريسكهاي بزرگي است.سوم؛ تكنولوژي و معدن: عربستان بهدنبال عمقبخشي صنعتي اما امارات بهدنبال ارزشافزايي خدماتي است. عربستان با معادن و پروژه عناصر كمياب، به دنبال «پشتيباني فناوري غربي» و نقش تداركاتي براي زنجيرههاي فناوري است.امارات در عوض روي خدمات، لجستيك و هابهاي مالي/فناورانه تمركز دارد.
رقابت نرم و روايتسازي: رونالدو، ديپلماسي عمومي و مسابقه تصويرسازي: رونالدو به مثابه «ابزار نوسازي تصوير عربستان» و نمايش عمومي مدِ زندگي مدرن، معادل رسانهاي سرمايهگذاريهاي نمادينِ رياض است. امارات نيز همواره در مهندسي تصوير منطقهاي سرآمد بوده است؛ اما عربستان در حال سرمايهگذاري سنگين بر تغيير روايت داخلي و خارجي است. روايتسازي يكي از ميدانهاي نبرد در رقابت براي سرمايه، گردشگر و نيروي انساني است. اما بايد ديد پيامدهاي اين رويكرد براي بازارهاي منطقهاي و فرامنطقهاي چيست؟
از منظر اقتصادي جريانهاي ارزي جديد به سوي اقتصادهاي پايدارتري چون امارات گسيل ميشود همچنين افزايش فشار بر بازار املاك در خاور دور روسيه (مثال از چين-روسيه) و احتمال ايجاد فشار مشابه در مناطقي از عربستان/امارات خواهد بود. ادغام زنجيره تامين منطقهاي كه تحريمها قادر به قطع آن نخواهند بود، شكلگيري شبكههاي پايدارتري خارج از كنترل غرب. از سوي ديگر تاثير بر قيمت نفت و گاز هم عينيت مييابد. سرمايهگذاري سنگين امارات و عربستان احتمالا عرضه را در دهه آتي تضمين ميكند؛ اما رقابت بر بازارهاي LNG، هيدروژن و پتروشيمي شدت خواهد گرفت. اين اثرات در حوزه ژئوپليتيك هم نمود دارد. نزديكي عربستان به امريكا تضمينكننده حمايت امنيتي و فناورانه است؛ اما وابستگي استراتژيك نيز ايجاد ميكند..
امارات با تنوع شركا و سرمايهگذاريهاي مستقل، خود را به مركز اتصال شرقي-غربي بدل ميكند.طرحهايي مثل كريدور عربستان-اسراييل: پيامدهاي عميق منطقهاي دارد؛ ميتواند روابط جديدي بسازد يا شكافها را تشديد كند.
پيامدها و توصيههاي راهبردي براي ايران: با توجه به رقابت جاري، جمهوري اسلامي ايران با مجموعهاي از فرصتها و تهديدها مواجه است. پيشنهادهاي سياستي راهبردي: يكم؛ تقويت ديپلماسي اقتصادي و بهرهگيري از «حلقههاي اتصال» منطقهاي، حفظ و توسعه روابط اقتصادي با همسايگان و بازيگران منطقهاي (عمان، امارات، تركيه، عراق و حتي عربستان)؛ تمركز بر پروژههاي منطقهاي كمهزينه و عملياتي: خطوط ريلي، بنادر كوچك، بازارهاي مشترك انرژي.
دوم؛ حفظ استقلال تكنولوژيك و جذب سرمايه هدفمند: سرمايهگذاري روي صنايع راهبردي (پتروشيمي، فرآوري مواد معدني، هيدروژن آبي/سبز) و تسهيل سرمايهگذاري مشترك با كشورهاي مناسب؛ استفاده از منابع معدني درونمرزي با رويكرد استخراج با ارزشافزوده داخلي.
مديريت رقابت روايتها و ديپلماسي عمومي: ساخت روايت منطقهاي ايراني مبتني بر همكاري و ثبات نه تقابلِ صرف لازم است.فعال شدن در ديپلماسي اقتصادي-فرهنگي براي كاهش تاثير «پروپاگاندا»هاي مدرنيزاسيون غربي/خليجي.آمادگي در برابر ساخت و توسعه زيرساختهاي منطقهاي (كانال، كريدورها)، تحليل سناريويي و برنامهريزي براي اثرات اقتصادي كانال سلمان يا خطوط لوله/كريدورهاي زميني؛ توسعه بنادر و مسيرهاي جايگزين (چابهار، عسلويه، بندرعباس) و هماهنگي لجستيكي منطقهاي.
تداوم گفتوگو با عربستان و امارات؛ رعايت منافع مشترك اقتصادي و امنيتي؛ همچنين پرهيز از واكنش سياسي صرف و تمركز بر فرصتهاي همكاري در انرژي و ترانزيت بايد در دستور كار مسوولان ايراني قرار گيرد.
