وقتي گاز، شاخص امنيت ملي مي‌شود

۱۴۰۴/۰۸/۱۲ - ۲۳:۵۰:۰۴
کد خبر: ۳۶۴۳۵۷

زيرساخت بومي و ذخيره‌سازي زيرزميني، سپر واقعي اقتصاد در زمستان‌هاي سرد ايران است؛ آن‌جا كه امنيت انرژي با تصميمات امروز سنجيده مي‌شود.

زيرساخت بومي و ذخيره‌سازي زيرزميني، سپر واقعي اقتصاد در زمستان‌هاي سرد ايران است؛ آن‌جا كه امنيت انرژي با تصميمات امروز سنجيده مي‌شود.

به گزارش مهر، فصل سرما كه شروع مي‌شود، يك پرسش قديمي دوباره زنده مي‌شود: آيا گاز خانه‌ها قطع مي‌شود يا صنايع از نفس مي‌افتند؟ ايران با حدود يك‌سوم ذخاير اثبات‌شده گاز ميدان‌هاي عظيم خود، به‌ويژه پارس جنوبي، در ظاهر نبايد دغدغه كمبود داشته باشد؛ اما واقعيت شبكه‌اي از چالش‌هاي فني، مديريتي و تقاضاي فصلي است كه اگر به‌موقع درمان نشود، گرماي خانه‌ها را به خط قرمز بدل مي‌كند. در اين ميان، توسعه ميادين بومي و تقويت ذخيره‌سازي زيرزميني، تنها سپر پايدار براي عبور آرام از زمستان است؛ سپري كه هنوز تا تكميل فاصله دارد. در اوج سرماي بي‌سابقه، مصرف روزانه گاز در بخش خانگي مي‌تواند از مرز ۷۰۰ ميليون متر مكعب در روز فراتر رود. در سناريوهاي سخت، با فرض دماي متوسط شهري زير ۵ درجه سانتي‌گراد و مصرف خانگي حداكثري، اين تقاضا مي‌تواند تا ۸۰۰ ميليون متر مكعب نيز برسد. نتيجه آنكه هر افت كوچك در توليد يا هر گره در انتقال، بي‌درنگ به قطع گاز صنايع، افت توليد برق و افزايش ناگزير مصرف سوخت مايع در نيروگاه‌ها منتهي مي‌شود. اين چرخه، افزون بر فشار اقتصادي، هزينه زيست‌محيطي سنگيني به شهرهاي بزرگ تحميل مي‌كند. قطع گاز صنايع پتروشيمي و فولاد، علاوه بر كاهش صادرات غيرنفتي، زنجيره تأمين بسياري از كالاهاي اساسي را مختل مي‌سازد. شتاب‌بخشي به اين پروژه‌ها، نه تنها توليد را متنوع مي‌كند، بلكه فشار رواني «وابستگي مطلق» به پارس جنوبي را مي‌كاهد؛ وابستگي‌اي كه در زمستان‌ها بيش از هر زمان ديگر آسيب‌زا مي‌شود. تنوع در منابع، انعطاف‌پذيري شبكه را در برابر حوادث احتمالي در يك ميدان خاص، افزايش مي‌دهد. ايران دو انبار فعال زيرزميني سراجه و شوريجه را دراختيار دارد كه كاركرد آنها تزريق در تابستان و برداشت در زمستان است. ظرفيت اسمي اين انبارها بالغ بر ۱۰ ميليارد متر مكعب است، اما ظرفيت «گاز كاركردي»  (گازي كه مي‌توان در زمستان برداشت كرد) و نرخ برداشت لحظه‌اي آنها، هنوز با نياز پيك فاصله دارد. بحران‌هاي كوتاه‌مدت اغلب نه از كمبود سالانه‌ كه از كسري روزانه در چند هفته سرد ناشي مي‌شوند. براي مقابله با يخبندان‌هاي سه‌هفته‌اي، نرخ برداشت روزانه بايد به بيش از ۳۰۰ ميليون متر مكعب برسد، در‌حالي كه ظرفيت فعلي در شرايط بهينه، اين ميزان را به سختي پوشش مي‌دهد. برنامه توسعه انبارهاي جديد در سازندهاي كربناته و مخازن تخليه‌شده بايد از مرحله مطالعه به اجرا برسد. پروژه‌هايي نظير توسعه فازهاي جديد شوريجه و سراجه، نيازمند تأمين مالي پايدار و قراردادهاي بهره‌برداري شفاف براي تضمين سرمايه‌گذاري بخش خصوصي در فازهاي تزريق و برداشت هستند. حتي با توليد كافي، اگر شاه‌راه انتقال گاز ظرفيت، انعطاف‌پذيري و جانمايي مناسبي نداشته باشد، عرضه مطمئن به مقصد نمي‌رسد. شبكه ملي گاز ايران يكي از طولاني‌ترين شبكه‌ها در جهان است، اما افزايش فشار و دبي در زمستان، نقاط ضعف آن را نمايان مي‌سازد. براي حفظ فشار كافي در پايان خطوط انتقال، به‌ويژه در مسيرهاي طولاني و مناطق مرتفع، نياز به افزايش تعداد و ظرفيت ايستگاه‌هاي تقويت فشار است. خط ششم سراسري كه شرق كشور را پوشش مي‌دهد و خط نهم كه عسلويه را به مركز متصل مي‌كند، نيازمند ارتقاي منظم ايستگاه‌هاي مياني هستند. مديريت فشار شبكه در سرما، هنر تعادل ميان شرق و غرب و شمال و جنوب است؛ هر گره در يك ايستگاه مي‌تواند موج قطع يا افت فشار را به استان‌هاي دوردست بفرستد. ارتقاي سامانه‌هاي تله‌متري و مانيتورينگ بلادرنگ 

(Real-Time Monitoring) حياتي است تا اپراتورها بتوانند الگوريتم‌هاي پيش‌بيني‌گر مصرف را به كار گيرند و به‌جاي واكنش پس از افت فشار، به‌صورت پيش‌دستانه كمپرسورها را به كار اندازند. رويه غالب در زمستان، كاهش يا قطع گاز صنايع انرژي‌بر (مانند پتروشيمي، سيمان، فولاد) و جايگزيني سوخت مايع (نفت‌گاز يا مازوت) در نيروگاه‌هاست.اين سياست اگرچه در كوتاه‌مدت از سرمازدگي خانوارها جلوگيري مي‌كند، اما به معناي از دست رفتن توليد صنعتي، كاهش صادرات، افزايش هزينه تمام‌شده كالا، و مهم‌تر از همه، آلودگي شديد هوا در نيروگاه‌هاست. سوزاندن مازوت در نيروگاه‌ها، شاخص‌هاي آلودگي هوا در كلان‌شهرها را به‌شدت افزايش مي‌دهد. توسعه سوخت پشتيبان صنايع: قراردادهاي دوگانه با صنايع براي نصب و نگهداري مخازن ذخيره سوخت پشتيبان (LPG يا LNG) به‌گونه‌اي كه قطعي گاز باعث توقف كامل نشود. بهينه‌سازي نيروگاهي: تبديل واحدهاي گازي به سيكل تركيبي (CCGT) از اولويت‌هاي اصلي است. راندمان نيروگاه سيكل تركيبي به‌طور ميانگين به ۵۵ تا ۶۰درصد مي‌رسد، در حالي كه سيكل ساده زير ۴۰درصد است.

صرفه‌جويي خانگي تا وقتي به ابزار و انگيزه مجهز نشود، يك شعار باقي مي‌ماند. فشار بر بخش خانگي بايد مبتني بر عدالت و شفافيت باشد. كنتورهاي هوشمند گاز با امكان قرائت از راه دور، امكان اعمال تعرفه‌هاي پلكاني-افزايشي متناسب با اقليم و الگوي مصرف را فراهم مي‌كنند. بازخورد لحظه‌اي به مشترك، او را در تصميم‌گيري براي مصرف آگاه مي‌سازد. تغيير تمركز از نصيحت به سرمايه‌گذاري‌هاي زيرساختي، از طريق: ۱. اعطاي تسهيلات براي جايگزيني بخاري‌هاي كم‌بازده (با راندمان زير ۷۰٪) با پكيج‌هاي چگالشي (راندمان بالاي ۹۰٪) .۲. بهسازي عايق حرارتي ساختمان‌ها در مناطق سردسير. اين اقدامات، بار اوج را به‌صورت پايدار و بدون نياز به مداخله مديريتي روزانه، كاهش مي‌دهد. سياست‌گذار بايد سبدي از مشوق‌ها و جريمه‌هاي دقيق و عادلانه را پياده كند تا مصرف پرهزينه و پرريسك، انتخاب غالب نباشد. ايران در سال‌هاي معتدل مازاد محدودي براي صادرات به كشورهاي همسايه (عمدتاً عراق و تركيه) دارد. اما در زمستان، حفظ اين تعهدات در مقابل نياز داخلي به يك چالش جدي تبديل مي‌شود. صادرات به عراق و تركيه معمولاً در سرما كاهش مي‌يابد يا با چالش فشار روبه‌رو مي‌شود. راه‌حل، قراردادهاي منعطف فصلي است كه در روزهاي اوج سرما در ايران، مكانيزم‌هاي كاهنده خودكار (Shut-down Clauses) داشته باشند.

توسعه سوآپ‌هاي هوشمند منطقه‌اي مي‌تواند امكان تأمين مقطعي گاز به ايران از مسير تركمنستان يا آذربايجان (يا بالعكس) را فراهم كند، بدون آنكه فشار مستقيمي بر مخازن داخلي وارد شود. اين امر نيازمند ارتقاي زيرساخت‌هاي اندازه‌گيري و كنترل فشار در مرزها است. امنيت انرژي داخل، خط قرمز مذاكرات است و هر تعهد صادراتي بايد پس از اطمينان از كف عرضه داخلي در سناريوهاي سرد سخت، تنظيم شود. گاز زيرزمين، بدون پول روي زمين بي‌معناست. پروژه‌هاي فشارافزايي، خطوط انتقال و انبارهاي زيرزميني، سرمايه‌برند و بازگشت سرمايه آنها به قيمت‌گذاري و نحوه قرارداد گره خورده است. تا وقتي نرخ‌گذاري دستوري، قيمت گاز تحويلي به توليدكنندگان و مصرف‌كنندگان را زير هزينه تمام‌شده نگه‌دارد، توسعه با تكيه صرف بر بودجه عمومي، كند خواهد بود. بخش خصوصي تنها زماني وارد مي‌شود كه بازگشت سرمايه تضمين شود. راهكار، استفاده از مدل‌هاي قراردادي منعطف (مانند BOT يا BOO براي توسعه ذخيره‌سازي)، انتشار اوراق پروژه با پشتوانه نقدينگي پايدار صنعت گاز، و جذب سرمايه داخلي صندوق‌هاي بازنشستگي و بيمه‌ها در كنار مشاركت فناورانه شركت‌هاي داخلي است. شفافيت در مناقصه‌ها، ضمانت پرداخت و شاخص‌گذاري قراردادها با تورم، پيش‌شرط‌هاي حياتي‌اند. كنتورهاي هوشمند، سامانه‌هاي پايش خوردگي خطوط (به‌ويژه در مناطق پرفشار)، پلتفرم‌هاي ديجيتال براي مديريت دارايي‌ها و برنامه‌ريزي تعميرات پيش‌گويانه 

(Predictive Maintenance)، همگي به كاهش نشت، افت فشار و توقف‌هاي ناخواسته كمك مي‌كنند. بومي‌سازي تجهيزات حياتي مانند كمپرسورهاي فشارافزايي و شيرهاي كنترلي فشار بالا، نه فقط داستان خودكفايي، بلكه كاهش ريسك توقف در سرماي شديد است، زيرا وابستگي به تأمين قطعات يدكي خارجي در اوج فصل، ريسك شبكه را بالا مي‌برد. اتصال اين فناوري‌ها به يك اتاق فرمان يكپارچه، امكان تصميم‌گيري بر مبناي داده‌هاي آني را فراهم مي‌سازد. هر ليتر سوخت مايع كه جاي گاز در نيروگاه‌ها مي‌گيرد، به معناي ذرات معلق، SOx و NOx بيشتر در هواي شهرهاست. برنامه زمستان آرام بدون شاخص‌هاي زيست‌محيطي كامل نيست. تخصيص سهميه سوخت مايع بايد تنها به نيروگاه‌هايي اختصاص يابد كه مجهز به سيستم‌هاي كنترل آلودگي يا قابليت تبديل سريع به گاز باشند. كاهش نشتي متان در شبكه (به عنوان يك گاز گلخانه‌اي با پتانسيل گرمايشي قوي‌تر از دي‌اكسيد كربن)، يك اولويت جدي است. اجراي پويش‌هاي نشت‌يابي با پهپادهاي مجهز به حسگرهاي مادون قرمز، امكان شناسايي و رفع فوري نشتي‌هاي بزرگ را فراهم مي‌كند. وقتي سياست‌گذار از مردم انتظار همراهي دارد، بايد در مقابل حق مردم براي تأمين پايدار و شفافيت پاسخگو باشد. اطلاع‌رساني پيش‌نگر درباره موج‌هاي احتمالي سرما، نقشه‌هاي تعاملي وضعيت فشار در شهرها و اعلام برنامه‌هاي تعميرات برنامه‌ريزي‌شده، اعتماد عمومي مي‌سازد. مردم زماني صرفه‌جويي مي‌كنند كه بدانند اقداماتشان واقعاً بر ثبات شبكه تأثير مي‌گذارد. طراحي معافيت‌هاي هدفمند براي اقشار آسيب‌پذير در مناطق سردسير و اعمال تعرفه‌هاي بازدارنده براي مشتركان پرمصرف بدون محدوديت اقليمي، از ريشه‌هاي عدالت انرژي است. گاز خانگي، نه فقط يك كالا، بلكه بخشي از قرارداد اجتماعي دولت با شهروندان است.

تثبيت توليد؛ تكميل پروژه‌هاي فشارافزايي در پارس جنوبي و راه‌اندازي گلوگاه‌هاي باقي‌مانده در ميدان‌هاي بومي مانند كيش و فرزاد در اولويت مطلق.

    جهش در ذخيره‌سازي: توسعه ظرفيت‌هاي «گاز كاركردي» و افزايش نرخ برداشت روزانه در انبارهاي موجود، همراه با احداث انبارهاي جديد در مخازن تخليه‌شده.

    تقويت زيرساخت: تقويت شبكه انتقال و ايستگاه‌هاي تقويت فشار با رويكرد مديريت فعال مبتني بر داده و هوش مصنوعي.

    اصلاح سمت تقاضا: اعمال سياست‌هاي هوشمند با اتكاي واقعي به كنتور هوشمند، تعرفه‌گذاري اقليمي و نوسازي تجهيزات گرمايشي كم‌بازده.

    مديريت صادرات: تنظيم صادرات و سوآپ‌ها بر مبناي سناريوهاي سرد سخت و اولويت قطعي امنيت انرژي داخلي.

    تأمين مالي پايدار: استفاده از ابزارهاي بازار سرمايه و قراردادهاي جذاب براي بخش خصوصي جهت اجراي پروژه‌هاي توسعه‌اي بزرگ.

ايران ظرفيت آن را دارد كه «گاز پايدار» را از شعار به واقعيت تبديل كند، به شرط آنكه با انضباط فني، مالي و حكمراني، خط قرمز سرماي مردم را جدي بگيرد. توسعه ميادين بومي و انبارهاي زيرزميني تنها زماني سپر واقعي‌اند كه به‌موقع و با كيفيت اجرا شوند. هر زمستاني كه با قطع گاز صنايع و سوزاندن نفت‌كوره سپري مي‌كنيم، هزينه‌اي مضاعف به توليد، سلامت و اعتماد عمومي تحميل مي‌شود. زمستان آرام، پروژه‌اي چندبعدي است؛ از سكوهاي درياي جنوب تا رگ‌هاي فولادي خطوط سراسري و از كنتورهاي هوشمند پشت درِ خانه‌ها تا اتاق‌هاي فرمان ديجيتال. گاز ايراني اگر خط قرمز سرماي مردم است، بايد در عمل هم اولويت بي‌قيد و شرط سياست‌گذار باشد و معيار موفقيت، نه تعداد مصوبات، بلكه ثبات شعله‌هاي آبي در سردترين شب‌هاي سال است.