راه رفتن روي لبه پرتگاه!

۱۴۰۴/۰۸/۰۴ - ۲۳:۲۳:۰۹
کد خبر: ۳۶۳۱۵۳

اين روزها حجم رفت‌وآمدها و جلسات و گفت‌وگوهاي دولت و بخش خصوصي و صاحبان كسب‌وكار بسيار سنگين بوده است و تقريبا هفته‌اي نيست كه خبر ديدار رييس‌جمهور يا وزراي اقتصادي با مسوولان و اعضاي تشكل‌هاي اقتصادي تيتر خبرها نباشد.

حسين حقگو

اين روزها حجم رفت‌وآمدها و جلسات و گفت‌وگوهاي دولت و بخش خصوصي و صاحبان كسب‌وكار بسيار سنگين بوده است و تقريبا هفته‌اي نيست كه خبر ديدار رييس‌جمهور يا وزراي اقتصادي با مسوولان و اعضاي تشكل‌هاي اقتصادي تيتر خبرها نباشد. چنانكه خود ايشان در مراسم روز صادرات به جلسات دايم با فعالان اقتصادي و اتاق بازرگاني اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «در اين جلسات دايما چالش‌ها را رصد مي‌كنيم و در هر جلسه پيگير روند حل مشكلات و مصمم به حذف مشكلات هستيم» (ايران- 30/7) . همچنين است سفرهاي پي در پي آقاي پزشكيان به استان‌ها و شهرستان‌ها و ديدار با مردم و مقامات و مسوولان اداري . هدف از اين ديد و بازديدها و جلسات متعدد ظاهرا يافتن راهكار براي بحران‌هايي است كه هر روز حادتر مي‌شوند و زندگي را بر مردم تنگ و تنگ‌تر و از حد تحمل خارج مي‌كند. 

اما تاكنون از دل اين جلسات و رفت و آمدها كمتر خبري از دستيابي به راه‌حل و برنامه‌اي براي خروج از اين وضعيت خطير منتشر شده و اتفاقا نااميدي و فرياد و فغان از وخيم بودن اوضاع از سوي بالاترين مقام اجرايي كشور بلندتر هم شده است. چنانكه مثلا در همين سفر اخير ايشان به آذربايجان غربي در شوراي اداري استان مي‌گويند: «ژاپن، كره جنوبي و تركيه نفت ندارند ولي وضعشان از ايران بهتر است . ما نفت داريم و گرسنه‌ايم» (1/8) . 

اما چرا حركت جديدي آغاز نمي‌شود و فقط ناله و نفرين مقامات از اوضاع و احوال كشور به گوش مي‌رسد؟! فريادها و انتقادهايي بلندتر از نارضايتي مردمي كه اين مقامات قرار است و آمده‌اند (داوطلبانه) و مسوولند كه براي اين بحران‌ها راه‌حل پيدا كنند؟! مردمي كه كامشان هر روز تلخ‌تر و از اين همه وعده و شعار و ناكارآمدي و... به جان آمده‌اند؟!

واقعيت آن است كه بخش عمده قدرت نه در دولت و نه در تشكل‌هاي بخش خصوصي و در جامعه و نهادهاي مدني، بلكه در نهادها و بنيادها و مراكزي است كه كمتر ديده مي‌شوند و مسووليتي را متوجه خود مي‌دانند. نهادهايي كه بخشي از آنها همان‌هايي هستند كه دولت كسري بودجه خود را ناشي از آنها و بي‌ثمر بودنشان عنوان مي‌كند: «تا دلتان بخواهد موسسات و بنيادهايي داريم كه هيچ برون‌دادي ندارند ولي پول به اينها مي‌دهيم خب، چرا بايد به اينها پول بدهيم در حالي كه معيشت مردم را نمي‌توانيم تامين كنيم؟» (پزشكيان-1/6/1404) 

خروج از اين بن‌بست شايد تاريخي، به نظر در گرو «احياي دولت» است، چراكه در كشور ما، «دولت در معناي «قوه مجريه» و دولت به معناي «حكومت» با هم متمايز هستند. برنامه را دولت به معناي قوه مجريه طراحي مي‌كند ولي توسعه از طريق حكومت حاصل مي‌شود و...نهادي به نام حكومت اساسا وجود ندارد و زنجيره ارزش حكمراني در كشور ما به‌طور كامل گسسته است» (روايت مسعود- انتشارات شرق) . «بحران دولت» و تسخير شدن آن توسط گروه‌هاي ذي‌نفوذ سبب شده است كه منابع عمومي نه در خدمت خير عمومي، بلكه در جهت منافع افراد و گروه‌هاي خاص قرار گيرد. گروه‌ها و افرادي كه با ناكارآمد كردن هر چه بيشتر بروكراسي و كنترل نهادها و ايجاد ساختارهاي موازي يا «دولت سايه» آگاهي و آزادي و حق انتخاب شهروندان را محدود و دولت مستقر را ضعيف و ناتوان و اسير روزمرگي مي‌كنند .اين مجموعه اما فاقد برنامه و راهبرد مشخص و علمي براي اداره كشورند و جز تصورات ماورايي و ارزش‌هاي ايدئولوژيك و انداختن گناه مشكلات به گردن «غرب‌گرا»‌ها و  «قدرت‌هاي استكباري» و ...راهكاري براي حل ابربحران‌هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي كنوني ندارند . دولت و در اينجا آقاي پزشكيان هم متاسفانه برخلاف ادعاي اخير مطرح شده از سوي فرزندشان كه مدعي‌اند: «رييس‌جمهور برنامه دارد، افق دارد، اميد دارد و با تمام قدرت و توان تلاش مي‌كند» (30/7) برنامه‌اي براي مواجهه با اين وضعيت ارايه نداده‌اند. 

اقتصاد ايران در وضعيتي سخت شكننده و درگير با دو چالش بزرگ ناترازي‌هاي دروني و فشارهاي بين‌المللي است. راهي كه ادامه آن جز به پرتگاهي مرگبار ختم نمي‌شود (تورم بالاي 40 درصد و رشد اقتصادي صفر و منفي و خط فقر20 ميليون و حداقل حقوق 12 ميليون توماني و...) و تغيير اين مسير نياز به اراده‌اي دارد كه با برنامه مشخص براي اين شرايط مشخص و شجاعت و صداقت اجراي آن با مشاركت جامعه و نه آه و ناله و فرياد، «طرحي نو» در اندازد والا كه «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من / آنچه البته به جايي نرسد فرياد است!»