فرونشست در كلانشهرهاي ايران
فرونشست زمين در كلانشهرهاي ايران ديگر يك پديده زمينشناختي ساده نيست، بلكه بحراني ملي و چندوجهي است كه مستقيما به امنيت زيستي، پايداري زيرساختها و منابع آب كشور مربوط ميشود. در صورت ادامه روند فعلي، تا ميانه دهه ۱۴۱۰، بسياري از دشتهاي اصلي كشور به نقطه بازگشتناپذير خواهند رسيد و خطرهاي ناشي از زلزله و كمبود آب به شدت افزايش مييابد.

فرونشست زمين در كلانشهرهاي ايران ديگر يك پديده زمينشناختي ساده نيست، بلكه بحراني ملي و چندوجهي است كه مستقيما به امنيت زيستي، پايداري زيرساختها و منابع آب كشور مربوط ميشود. در صورت ادامه روند فعلي، تا ميانه دهه ۱۴۱۰، بسياري از دشتهاي اصلي كشور به نقطه بازگشتناپذير خواهند رسيد و خطرهاي ناشي از زلزله و كمبود آب به شدت افزايش مييابد. افزايش فرونشست زمين در كلانشهرهاي ايران يكي از مهمترين تهديدات زيستمحيطي و ژئوتكنيكي دهههاي اخير است كه نهتنها زيرساختها را تهديد ميكند، بلكه ميتواند اثرات غيرمستقيمي بر افزايش خطر زمينلرزههاي مخرب و بحران كمبود آب نيز داشته باشد به نحوي كه فرونشست زمين در كلانشهرهاي ايران، يك «بحران فوري ملي» است. اين پديده، حلقه اتصال بحرانهاي آب، محيط زيست و امنيت است. اگر امروز براي مقابله با ريشه اين مشكل - يعني مديريت نادرست منابع آب - چارهانديشي جدي نشود، فردا با بحرانهايي بسيار بزرگتر، پرهزينهتر و غيرقابل كنترل مانند تركيب «كمبود آب مطلق، تخريب زيرساختها و تشديد اثرات زمينلرزه» مواجه خواهيم شد. اين بحران، ديگر زمان «هشدار» را پشت سر گذاشته و وارد فاز «وقوع فاجعه» شده است. در دهه اخير، دادههاي سنجش از دور (InSAR) و مشاهدات ميداني نشان دادهاند كه نرخ فرونشست در بسياري از مناطق شهري ايران به بيش از ۳۰ تا ۴۰ سانتيمتر در سال در برخي مناطق رسيده است. بر اساس سه سناريوی محافظهكارانه، ميانه و بدبينانه درباره درصد «خسارت سالانه به GDP كلانشهرها» كه ناشي از فرونشست و اثرات زنجيرهاي آن خرابي زيرساخت، افت توليد، هزينههاي بازسازي، كاهش ظرفيت آبخوان و اثرات كشاورزي، صنعتي و... باشد در سناريوي بدبينانه خسارت سالانه حدود 3 ميليارد دلار و خسارت تجمعي در ۱۰ سال حدود 30 ميليارد دلار و 6.8% از GDP ملي طي۱۰ سال برآورد ميشود. سهم كلانشهرها از GDP ملي ۴۵٪ و براي تهران به تنهايي حدود 22٪ از توليد در استان تهران تخمين زده ميشود. تأثيرات تركيبي فرونشست شامل هزينه تعمير و نگهداري زيرساختها، كاهش توليد صنعتي و خدمات، هزينههاي ساختمان، كاهش بازده كشاورزي پيرامون شهرها و هزينههاي تأمين آب شامل تحميل هزينه انتقال آب، تصفيه، خريد آب و واردات محصول است. فرونشست زمين در كلانشهرهاي ايران يك بحران زنجيرهاي است كه ريشه در مديريت ناپايدار منابع آب دارد و ميتواند به فجايع انساني و اقتصادي غيرقابل جبراني منجر شود. دشت تهران و البرز با نرخ فرونشست سالانه بيش از ۲۵ سانتيمتر، در زمره بالاترين نرخهاي فرونشست در جهان قرار دارند. اصفهان، مشهد، كرج، شيراز و ورامين نيز با نرخهاي مشابهي درگير هستند. بر اساس گزارشها، بيش از 340 دشت ايران از جمله دشتهاي كلانشهرها، ممنوعه يا بحراني اعلام شدهاند. برداشت بيرويه از آبهاي زيرزميني زماني رخ ميدهد كه آب موجود در لايههاي زيرين زمين (سفرههاي آبخوان) به ميزان زياد خارج شود. اين آب مانند يك اسفنج طبيعي، لايههاي خاك و سنگ را از بالا نگه ميدارد. با خالي شدن اين سفرهها، خلل و فرج بين ذرات خاك فشرده شده و براي هميشه از بين ميروند و در نتيجه زمين نشست ميكند. اگر چه فرونشست مستقيما باعث ايجاد زمينلرزه در اعماق زمين نميشود، اما ميتواند خطرات ناشي از زلزله را بهشدت افزايش بدهد. زميني كه دچار فرونشست شده، تركخورده و سست است. امواج لرزهاي در چنين زمينهايي با شدت بيشتري منتشر شده و باعث تخريب بيشتر ساختمانها، پلها و خطوط لوله ميشود. تغييرات تنش در پوسته زمين ناشي از فرونشست گسترده، ميتواند به عنوان يك عامل محرك ثانويه، بر گسلهاي فعال مانند گسلهاي اطراف تهران اثر گذاشته و زمان وقوع زلزله را تسريع كند. اين يك رابطه غيرمستقيم اما بسيار خطرناك است. از سوي ديگر فرونشست باعث آسيب ديدن پايههاي ساختمانها، خطوط ريلي، فرودگاهها، خطوط انتقال آب، گاز و برق ميشود. وقوع يك زمينلرزه حتي متوسط در چنين شرايطي، ميتواند باعث فروپاشي كامل اين زيرساختهاي آسيبديده شود. فرونشست نتيجه و علت يك سري مشكلات به هم پيوسته است. خشكساليهاي متوالي و افزايش مصرف آب به ويژه در بخش كشاورزي ناكارآمد، باعث برداشت بيش از حد از آبهاي زيرزميني و در نتيجه فرونشست شده است. با فرونشست زمين، ظرفيت سفرههاي آبخوان براي هميشه از بين ميرود. حتي در سالهاي پربارش نيز اين لايهها قادر به ذخيرهسازي آب مانند گذشته نخواهند بود. اين موضوع به معني «مرگ آبخوان» است. زمينهاي كشاورزي دچار تركهاي عميق ميشوند و حاصلخيزي خود را از دست ميدهند. كانالهاي آبياري و چاهها نيز بر اثر فرونشست تخريب ميشوند. فرونشست، تهديدي مستقيم براي جان و مال ميليونها شهروند ساكن در كلانشهرهاست. تخريب تدريجي ساختمانها و زيرساختها، هزينههاي گزاف بازسازي و تعمير را به دنبال دارد. راه برونرفت از اين بحران، نيازمند يك عزم ملي و تغيير اساسي در مديريت منابع است. چارهانديشي با تجديد نظر در الگوي كشت و انتقال كشاورزي به سمت محصولات كمآببر و توسعه روشهاي نوين آبياري و از سوي ديگر نوسازي و بازچرخاني آب با سرمايهگذاري در تصفيه خانههاي فاضلاب و استفاده از آبهاي بازيافتي براي كشاورزي و صنعت و افزايش بهرهوري با كاهش هدررفت آب در شبكههاي شهري و كشاورزي امكانپذير است.
يك چالش بزرگ ساماندهي چاههاي غيرمجاز با پلمب چاههاي غيرمجاز و نصب كنتورهاي هوشمند روي چاههاي مجاز و همزمان تعيين و اجراي سقف برداشت با تعيين دقيق حقابهها و جلوگيري از برداشت بيش از حد مجاز است. اين مساله نيازمند همكاري جدي ذينفعان است. تغيير در توسعه شهري و جلوگيري از گسترش شهرها در دشتهاي در معرض فرونشست و شناسايي و مقاومسازي زيرساختهاي حياتي در مناطق پرخطر.در مناطقي مانند جنوب تهران، فرونشست سبب افزايش تمركز تنش در امتداد گسلهاي ري، جنوب كرج و ايوانكي شده است. غيرهمگني تنش در پوسته ممكن است شرايط ناپايدارتري براي گسيختگي گسلها فراهم كند. در كنار زلزله، گسيختگي سطحي و تخريب زيرساختها (مترو، خطوط گاز، پلها) در اثر تركيب زلزله و فرونشست ميتواند بسيار فاجعهبار باشد. نشست غيريكسان در ساختمانها و خطوط لوله و افزايش خطر فروچالهها sinkhole در بافتهاي شهري مانند تهران و اصفهان كه اخيرا فراوان شدهاند از تبعات ديگر مساله فرونشست است.
