قانون گرشام، سهام و ضرورت حفظ پول ملي

۱۴۰۴/۰۷/۲۹ - ۲۳:۳۹:۱۷
کد خبر: ۳۶۲۵۹۳
قانون گرشام، سهام و ضرورت حفظ پول ملي

اگر سهام امريكا را به ‌جاي دلار بر حسب طلا محاسبه كنيم، چه اتفاقي رخ مي‌دهد و چه معنايي مي‌توان از آن برداشت كرد.

رضا غني‌پور

اگر سهام امريكا را به ‌جاي دلار بر حسب طلا محاسبه كنيم، چه اتفاقي رخ مي‌دهد و چه معنايي مي‌توان از آن برداشت كرد. با محاسبه سهام امريكا با طلا به اين نتيجه مي‌رسيم كه در ۲۵ سال گذشته، اين سهام مدام در حال كاهش بوده است. سهام ساير كشورها (از جمله كشورهاي اروپايي) حتي عملكرد بدتري نيز به نسبت امريكا داشته‌اند. در اين بازه زماني سهام امريكا تقريبا از ۱۰۰ به حدود ۴۰۰ رسيده است. از سوي ديگر سهام جهاني (بدون امريكا) از ۱۰۰ به حدود ۱۷۰ رسيده است. اما وقتي همان شاخص‌ها را بر حسب طلا بسنجيم، در واقع هر دو به زير ۵۰ سقوط كرده‌اند، يعني سهام نسبت به طلا بيش از ۵۰درصد از ارزش خود را از دست داده‌اند. عملا از سال ۲۰۰۰ تاكنون، سهام در برابر طلا بازدهي منفي داشته است.
يعني اگر «پول واقعي» را طلا فرض كنيم، در واقع بازده واقعي سهام در ۲۵ سال گذشته منفي بوده است. اما اين آمارها دو تفسير متضاد ولي درست نيز دارد. 
۱) اول اينكه چون پول فيات (پول دولتي) ما را به تورم (و رشد تورمي يا همون رشد غير واقعي) عادت داده است، معني‌اش اين نيست كه اين منفي بودن يك مشكل بزرگ محسوب مي‌شود. مورد اول اينكه بخشي از اين منفي بودن به اين علت است كه توليد‌كننده كالا و خدمات در يك بازار آزاد بخشي از فشار تورم ايجاد شده توسط دولت را جذب خودش مي‌كند و مانع از انتقالش به مصرف‌كننده مي‌شود و اين خودش بخشي از علت منفي بودن اين نمودار است. 
۲) نكته مهم بعدي اين است كه شركت‌ها پيوسته در حال رشد واقعي‌ هستند، اما طلا مقدار رشدش بسيار كند است و با سرعت پايين افزايش پيدا مي‌كند (حدود ۱.۵درصد در سال) . پس وقتي سهام بر حسب طلا افت پيدا مي‌كند، معني‌اش اين نيست كه شركت‌ها ضعيف شده‌اند، اين طلاست كه در حال تقويت ارزش ذاتي خودش نسبت به همه‌ كالاها و دارايي‌هاست. اگر دلار هم مقدارش ثابت بود و تورمي وجود نداشت به احتمال زياد شاهد چنين نموداري در آن هم مي‌شديم.
مي توان گفت از سال ۲۰۰۰ تاكنون، در نسبت Stock/Gold Ratio نوعي «تورم منفي پولي» رخ داده است. يعني قدرت خريد طلا زياد شده نه اينكه سهام الزاما ضعيف شده باشد. امري كه نشانه سلامت بلندمدت سيستم اقتصادي است، نه لزوما ضعف بازار سهام. وقتي ذهن از چارچوب دلار و تورم خارج مي‌شود، بهتر مي‌تواند اين قضيه را درك كند. اين دقيقا هسته «توهم پولي» (Money Illusion) در اقتصاد مدرن است. ما در دنياي «پول تورمي» زندگي مي‌كنيم. در چنين جهاني ناخودآگاه رشد عددي را به معني پيشرفت واقعي تعبير مي‌كنيم. اما در واحد پول سخت (Hard Money) مثل طلا يا بيت‌كوين، رشد واقعي خيلي كندتر يا حتي صفر است.
۳) قانون گرشام معتقد است اگر در تبادلات دو نوع پول خوب و بد در بازار رواج داشته باشد بعد از مدتي فقط پول بد كاركرد پول بودن خودش را حفظ مي‌كند. پول خوب به پولي گفته مي‌شود كه اختلاف بين قيمت نامي (عددي كه روي آن حك شده) و قيمت فلزش در بازار صفر يا ناچيز باشد (ارزش ذاتي‌اش نزديك يا بالاتر از ارزش اسمي باشد) و در مقابل پول بد پولي است كه در آن اين اختلاف بالا باشد (ارزش اسمي‌ او بيشتر از ارزش ذاتي‌اش باشد) .
مثلا مردم طلا را نگه مي‌دارند (چون ارزشش با تورم كم نمي‌شود) و در معاملات روزمره تنها پول فيات (دلار، ريال و ...) استفاده مي‌شود، چون طلا خارج از گردش شده است. نتيجه اين مي‌شود كه پول بد (فياتِ قابل چاپ/تورم‌پذير) پول خوب (طلا) را از گردش رسمي بيرون مي‌كند. 

از ديد بسياري از سرمايه‌گذاران، بيت‌كوين شبيه طلاي ديجيتال است. يعني چيزي كه ارزشش را در بلندمدت حفظ مي‌كند، حتي اگر در كوتاه‌مدت نوسان داشته باشد. بنابراين، افراد بيت‌كوين را هولد (HODL) مي‌كنند نه خرج. اين دقيقا مصداق قانون گرشام است.
اما آيا اين داستان هميشه ادامه دارد و هميشه پول بد براي مبادله استفاده مي‌شود؟ نه. وقتي اعتماد عمومي به پول بد از بين برود، مردم خودخواسته به سمت پول خوب مهاجرت مي‌كنند. اين دقيقا برعكس قانون گرشام است. موارد تاريخي زيادي هم براي اين موضوع وجود دارد. در زمان ابرتورم وايمار (جمهوري آلمان بين دو جنگ جهاني) ارزش مارك آلمان هر روز نصف مي‌شد. مردم حتي براي نان بايد يك چمدان پول جابه‌جا مي‌كردند. در نتيجه، كسب‌وكارها شروع كردند به قبول طلا، دلار يا كالا (غله، سيگار) به ‌جاي مارك. پول خوب (باارزش‌تر) عملا پول بد (مارك) را حذف كرد. در اين مرحله، اقتصاد از «قانون گرشام» به «قانون Thiers » سوييچ مي‌كند. بنابراين اقتصاد ايران هم بايد نهايت تلاشش را بكند تا از ابرتورم دور بماند تا پول ملي همچنان لرزشش را كمابيش حفظ كند.