عوامل موثر بر رشد تورم در بخش تقاضا (۲)

۱۴۰۴/۰۷/۲۶ - ۰۲:۳۹:۵۳
کد خبر: ۳۶۱۹۴۰

در يادداشت نخست با موضوع عوامل موثر بر رشد تورم به مساله اختلاف عرضه و تقاضا به عنوان ركن اصلي معادله تورم اشاره شد.

مرتضي عزتي

در يادداشت نخست با موضوع عوامل موثر بر رشد تورم به مساله اختلاف عرضه و تقاضا به عنوان ركن اصلي معادله تورم اشاره شد. در واقع هرگاه كه تقاضا بالا باشد و عرضه كم، تورم بروز مي‌كند. همچنين تاكيد شد كه عواملي باعث رشد تقاضا و كاهش عرضه مي‌شوند. در تحليل بخش «عرضه» به عنوان يكي از اركان اصلي معضل تورم به مشكلاتي چون افزايش ريسك، كاهش رشد اقتصادي، سياست‌هاي اقتصادي ضد توليد، نظام تصميم‌سازي‌هاي غلط اقتصادي در نظامات بودجه‌اي، مالياتي، رشد جمعيت و... اشاره شد. در ادامه بحث به مشكلاتي كه در حوزه تقاضا وجود دارد پرداخته و عوامل موثر بر آن مورد بررسي قرار مي‌گيرد.

۱) در طرف تقاضا، عامل مصرف‌گرايي و الگوي مصرف غلط در كشور عاملي است كه شدت تقاضا را نسبت به عرضه بيشتر كرده است. در كنار اين گزاره، عوامل ديگري كه باعث رشد نقدينگي در دست مردم شده نيز داراي اهميت است. تزريق پول حاصل از درآمدهاي نفتي به داخل كشور از جمله اين موارد است كه رشد نقدينگي و بروز تورم را در پي داشته است. يعني به ازاي هر دلار فروش نفت، ريال پر قدرت وارد اقتصاد شده و نوسان و تورم مي‌آفريند. اين دارايي‌ها، مازاد بر توليد جامعه است و باعث رشد تقاضا مي‌شود. از دهه ۵۰خورشيدي تا به امروز، اقتصاد ايران بارها با اين معضل و مشكل روبه‌رو بوده است.

۲) استقراض دولت از بانك مركزي و سيستم بانكي يكي ديگر از عوامل مهم است كه باعث رشد نقدينگي مي‌شود. در بسياري از موارد اين استقراض‌ها بدون وجود پشتوانه‌هاي پولي انجام شده است. دولت از بانك‌ها استقراض مي‌كند و بعد بانك‌ها اسناد اين استقراض دولت را به بانك مركزي داده، دوباره اسكناس چاپ شده و نقدينگي بالا مي‌رود. اين روند ادامه دارد تا جايي كه پايه پولي توسعه مي‌يابد، تقاضا بالا مي‌رود، تورم رشد پيدا مي‌كند و متعاقب آن فقر هم بيشتر مي‌شود.

۳) نمونه ديگر استقراض مستقيم دولت از بانك مركزي است كه باعث رشد تورم مي‌شود. در پاسخ به اين استقراض يا اسكناس چاپ مي‌شود يا از ذخاير بانك مركزي استفاده شده و اين پول پر قدرت وارد چرخه اقتصادي مي‌شود. در هر دو حالت چون پشتوانه توليدي وجود ندارد تورم ايجاد مي‌شود.

۴) دولت گاهي اوقات خود راسا استقراض مي‌كند . از كشورهاي خارجي وام مي‌گيرد يا اينكه اقلام مختلف توليدي و خدمات خود را گران‌تر مي‌فروشد. مثلا نظام اقتصادي، دولت و نهادهاي شبه دولتي مانند تامين اجتماعي، سهام شركت‌هاي خود را به قيمت‌هاي بادكرده و غيرمتعارف به فروش مي‌رسانند. تبليغات وسيعي درباره سهام صورت گرفت و اين تصور ايجاد شده كه ارزندگي سهام‌ها بالاست! در ادامه مردم سرمايه‌گذاري كردند و سهام را گران خريدند. اين روند اين‌گونه نمي‌ماند، قيمت سهام خريداري شده توسط مردم، حباب خود را از دست دادند و پول مردم صرف حل مشكلات دولت شد! يك چرخش اضافه به پول‌ها داده شد و دوباره تورم شكل گرفت.

مساله بعدي سياست‌هاي هزينه‌ساز مالياتي است. مانند ماليات بر ارزش افزوده كه باعث نارضايتي مردم، توليد‌كننده و فعال اقتصادي مي‌شود. اين نوع ماليات‌ها قيمت تمام شده براي فعالان اقتصادي را بالا مي‌برد. توليدكننده هم ناچار است قيمت كالا يا خدمات خود را افزايش دهد. اين روند هم منجر به رشد نرخ تورم مي‌شود. اينها مباحث مهمي هستند كه ريشه‌هاي رشد تورم محسوب مي‌شوند.

۵) برخي اقدامات و تصميمات در بانك مركزي نيز باعث نوسان و رشد تورم مي‌شود. مسائلي چون نظارت اندك در بانك‌ها باعث مي‌شود، بانك‌ها از بانك مركزي يا ساير نهادها استقراض غيرمتعارف داشته باشند و ناتراز شوند. يعني بيش از منابعي كه در اختيار دارند هزينه كرده و تسهيلات دهند. اين اقدامات هم، باعث افزايش نقدينگي و رشد تورم مي‌شود. گاهي اوقات اين نقدينگي ازمسير دولت تزريق مي‌شود و گاهي اوقات از طريق نفوذي كه افراد در سيستم بانكي دارند، رخ مي‌دهد. خارج از اين نوع سياست‌ها، نمي‌توان با اطمينان گفت كه اقدام ديگري تاثير اساسي در رشد تورم دارد.مجموعه عوامل مهمي كه باعث رشد تورم مي‌شود همين گزاره‌هاي شرح داده شده هستند. بيشترين تاثير هم تمايلات راس دولت براي افزايش درآمدها و افزايش مخارج است كه بايد از جايي تامين شود. اين نيازهاست كه باعث رشد نقدينگي و متعاقب آن رشد تورم مي‌شود .