حقابه‌اي كه در راه گم شد؛ اروميه و ۹ تالاب ايران بي‌جان شدند

۱۴۰۴/۰۷/۱۳ - ۰۲:۰۷:۴۳
کد خبر: ۳۶۰۱۸۶
حقابه‌اي كه در راه گم شد؛ اروميه و ۹ تالاب ايران بي‌جان شدند

خشك شدن تالاب‌ها و درياچه‌ها يكي از جدي‌ترين بحران‌هاي زيست‌محيطي عصر حاضر است كه نه‌تنها تعادل اكولوژيك مناطق مختلف را تهديد مي‌كند، بلكه پيامدهاي عميقي بر زندگي اجتماعي، اقتصادي و حتي فرهنگي جوامع انساني دارد.

خشك شدن تالاب‌ها و درياچه‌ها يكي از جدي‌ترين بحران‌هاي زيست‌محيطي عصر حاضر است كه نه‌تنها تعادل اكولوژيك مناطق مختلف را تهديد مي‌كند، بلكه پيامدهاي عميقي بر زندگي اجتماعي، اقتصادي و حتي فرهنگي جوامع انساني دارد. در اين ميان، درياچه اروميه به عنوان بزرگ‌ترين درياچه داخلي ايران و يكي از بزرگ‌ترين درياچه‌هاي شور جهان، در سال‌هاي اخير به نمادي از بحران‌هاي محيط زيستي كشور تبديل شده است. اين درياچه كه زماني با پهنه آبي گسترده و جزاير زيبا، زيستگاه پرندگان مهاجر و گونه‌هاي جانوري كمياب به‌شمار مي‌رفت، اكنون بخش بزرگي از مساحت خود را از دست داده و در معرض نابودي قرار گرفته است. تالاب‌ها و درياچه‌ها به‌طور كلي نقش حياتي در حفظ تنوع زيستي، تعديل آب‌وهوا، تغذيه سفره‌هاي آب زيرزميني، كنترل سيلاب‌ها و ايجاد اشتغال پايدار در جوامع محلي دارند. خشك شدن آنها به معناي از دست رفتن اين خدمات ارزشمند اكوسيستمي است. درياچه اروميه نيز علاوه بر اهميت اكولوژيك، در گذشته نقشي تعيين‌كننده در رونق اقتصادي منطقه ايفا مي‌كرد. كشاورزي، دامپروري، شيلات، گردشگري و حتي سلامت رواني مردم منطقه با وجود اين درياچه معنا و رونق بيشتري داشت. اما با كاهش سطح آب درياچه، شوره‌زارهاي گسترده جايگزين آب شده و خطر بروز توفان‌هاي نمكي و ريزگردهاي شور زندگي ميليون‌ها نفر در شمال‌غرب ايران را تهديد مي‌كند. تنها در تابستان امسال، فهرستي بلند از تالاب‌ها و درياچه‌هاي كشور به‌طور كامل خشك شدند: درياچه اروميه، تالاب‌هاي ام‌دژ، حوض سلطان، درياچه نمك، شيمبار، بختگان، گاوخوني، مهارلو، ميانگران و هامون. تالاب‌ها كه به «كليه‌هاي زمين» شهرت دارند، در 300 سال گذشته بيش از هر زيست‌بوم ديگري قرباني تخريب و نابودي شده‌اند. آمارهاي بين‌المللي نشان مي‌دهد 87 درصد تالاب‌هاي جهان طي سه قرن اخير از ميان رفته‌اند؛ بخشي به دليل تغييرات اقليمي و افزايش دما، و بخش ديگر در نتيجه بهره‌برداري بي‌محابا از طبيعت و مداخلات انساني. اين روند نگران‌كننده در كشوري مانند ايران، كه خود در يكي از كم‌آب‌ترين كمربندهاي جهان قرار دارد، آثار آشكار و فاجعه‌باري بر جاي گذاشته است.

 تابستاني سخت براي تالاب‌هاي ايران

اين خشكيدگي گسترده تالاب‌ها، صرفا نتيجه تغيير اقليم و گرمايش جهاني نيست؛ بخش اعظم ماجرا به پرداخت نشدن حقابه تالاب‌ها و برداشت‌هاي بي‌رويه از منابع آبي كشور بازمي‌گردد. در واقع، تالاب‌ها در رقابت نابرابر با كشاورزي پرمصرف و مديريت ناكارآمد آب، آخرين حلقه‌اي هستند كه سهمشان از آب قرباني مي‌شود.الهه موحدي، كارشناس محيط‌زيست، در اين باره به تسنيم گفت: بحران تالاب‌ها نه‌فقط ريشه در كم‌آبي، بلكه در ضعف نهادي و ساختاري سازمان حفاظت محيط‌زيست دارد؛ نهادي كه به گفته او، با وظايف گسترده‌اي روبه‌رو است اما از نظر ساختار و ظرفيت با اين وظايف همخواني ندارد. موحدي افزود: سازمان حفاظت محيط‌زيست حفاظت از تالاب را محدود به حفاظت فيزيكي مي‌داند در حالي كه امروز مديريت تالاب‌ها فقط حفاظت فيزيكي نيست، بلكه نيازمند حضور فعال در سياست‌گذاري‌هاي توسعه، حكمراني منابع آب و تصميم‌گيري‌هاي بين‌بخشي است و تا زماني كه نگاه قديمي در اين سازمان حاكم باشد، نقش مهمي در سياست‌گذاري‌هاي آبي كشور نخواهد داشت. او يكي از مشكلات اصلي را كم‌توجهي به نيروي انساني متخصص در حوزه توسعه پايدار مي‌داند: كارشناسان محيط‌زيست در حوزه محيط زيست خبره هستند و تلاش آنها جاي تشكر و تحسين دارد، اما زماني كه صحبت از سياست‌گذاري آب مطرح شود، امكان چانه‌زني در سطح ملي از بين مي‌رود و سازمان عملا به حاشيه رانده مي‌شود.

موحدي همچنين ضعف در اجراي قوانين را يكي ديگر از موانع برمي‌شمرد و گفت: اگرچه اسناد بالادستي زيادي درباره حفاظت از تالاب‌ها وجود دارد و حقابه محيط زيست پس از آب شرب است، اما سازمان فاقد يك رويكرد نظام‌مند و پايدار براي استفاده از اين ابزارهاست. قوانين اغلب به‌طور پراكنده و كوتاه‌مدت به‌كار گرفته مي‌شوند و ضمانت اجرايي ندارند.

 حقابه؛ حلقه مفقوده حفاظت از تالاب‌ها

بخش مهم ديگري از اظهارات او به مساله حقابه بازمي‌گردد؛ موحدي معتقد است كه طبق قانون، سازمان محيط‌زيست بايد نياز آبي تالاب‌ها را تعيين كند و وزارت نيرو موظف به تأمين آن است. اما اين مطالعات معمولا فاقد استانداردهاي دقيق بوده و به اعدادي روي كاغذ محدود مي‌شوند. در عمل، آب يا به تالاب نمي‌رسد يا در مسير مصرف مي‌شود. بدون ايجاد ايستگاه‌هاي پايش هيدرومتري و نظارت فني قوي، ادعاي تخصيص حقابه چيزي جز آمار روي كاغذ نخواهد بود.

 بي‌توجهي به جوامع محلي و تجربه جهاني

به باور موحدي، نگاه متمركز و دولتي نيز از ديگر آسيب‌هاست؛ وي مي‌گويد: مديريت مستقيم بيش از 225 تالاب بدون در نظر گرفتن ظرفيت سمن‌ها و جوامع محلي، فشار زيادي بر سازمان وارد كرده است. بخشي از تالاب‌ها را مي‌توان به‌واسطه دانش بومي و مديريت مردمي حفاظت كرد، اما اين ظرفيت مغفول مانده است.

او همچنين يادآور مي‌شود كه بهره‌گيري از تجارب جهاني در اين زمينه بسيار محدود بوده و تعاملات بين‌المللي سازمان مقطعي و پراكنده است.

 آينده‌اي نگران‌كننده

اين كارشناس محيط زيست در پايان تأكيد كرد: اگرچه اولويت مصرف آب همواره با شرب و نياز مردم است، اما اگر كشاورزي كه 80 درصد منابع آبي كشور را مصرف مي‌كند، مديريت نشود، نمي‌توان انتظار داشت تالاب‌ها تشنه نمانند. خشكي تالاب‌ها در آينده، بحران‌هاي اجتماعي، امنيتي و بهداشتي را رقم خواهد زد كه اثرات آن كمتر از قطع آب شرب براي مردم نخواهد بود.