جنگ سردي از جنس سرمايه‌گذاري و اقتصاد

۱۴۰۴/۰۶/۱۲ - ۲۲:۳۹:۱۸
کد خبر: ۳۵۵۸۹۵

وقتي از «جنگ سرد» صحبت مي‌كنيم، بيشتر ياد موشك و بمب اتم مي‌افتيم، اما جنگ سرد قرن بيست ‌و يكم نه در آسمان‌ها، بلكه در محيط‌هاي اقتصادي، آزمايشگاه‌ها و كارخانه‌هاي توليد تراشه شكل مي‌گيرد.

بهمن اكبري

وقتي از «جنگ سرد» صحبت مي‌كنيم، بيشتر ياد موشك و بمب اتم مي‌افتيم، اما جنگ سرد قرن بيست ‌و يكم نه در آسمان‌ها، بلكه در محيط‌هاي اقتصادي، آزمايشگاه‌ها و كارخانه‌هاي توليد تراشه شكل مي‌گيرد. اين‌بار، موضوع اصلي «فناوري» است؛ از هوش مصنوعي گرفته تا نيمه‌هادي‌ها و شبكه‌هاي 5G.. در اين يادداشت با دو معادله مهم پيش روي چين و روسيه تلاش شده نگاهي به تقابل مهم دوران اخير ميان غرب از يك طرف و روسيه، چين همچنين ايران ازسوي ديگر انداخته شود. 

1) مسابقه تكنولوژي چين و امريكا؛ چين در دو دهه اخير با سرمايه‌گذاري عظيم دولتي تلاش كرده خود را به امريكا برساند. برنامه «ساخت چين 2025» دقيقا با همين هدف طراحي شده است: پر كردن شكاف تكنولوژيك با غرب و تبديل چين به قدرت اول صنعتي و فناورانه جهان. در مقابل، ايالات‌متحده با استفاده از همه ابزارهاي سياسي و اقتصادي در تلاش است اين مسير را سد كند. تحريم شركت‌هاي بزرگ چيني مانند Huawei  و محدوديت در صادرات تراشه‌هاي پيشرفته بخشي از همين سياست است، اما امريكا به اين ابزارها بسنده نكرده. يكي از مهم‌ترين اقداماتش ايجاد و تقويت مكانيسم‌هاي غربالگري سرمايه‌گذاري خارجي است؛ يعني دولت مي‌تواند جلوي خريد شركت‌هاي حساس امريكايي توسط سرمايه‌گذاران خارجي، به ‌ويژه چيني‌ها را بگيرد. اتحاديه اروپا هم به تقليد از واشنگتن، چارچوب‌هاي مشابهي وضع كرده است. مدافعان اين سياست‌ها مي‌گويند فناوري‌هاي جديد، مستقيما با امنيت ملي گره خورده‌اند. تراشه‌ها امروز همان نقشي را دارند كه نفت در قرن بيستم داشت. منتقدان اما هشدار مي‌دهند كه استفاده گسترده از بهانه «امنيت ملي» مي‌تواند راه را براي حمايت‌گرايي پنهان و تكه‌تكه شدن اقتصاد جهاني باز كند. اين جدال پيامدهايي فراتر از پكن و واشنگتن دارد. كشورهايي مثل هند، برزيل يا حتي ايران نيز در معرض انتخاب و فشار قرار مي‌گيرند: با كدام طرف همكاري كنند؟ سرمايه‌گذاري كدام قدرت را بپذيرند؟ و چگونه مي‌توانند از اين رقابت به نفع توسعه خود بهره بگيرند؟ حقيقت اين است كه نظم اقتصادي جهاني با پرسشي جدي روبه‌رو است: تا كجا مي‌توان سرمايه و فناوري را آزادانه جابه‌جا كرد و از چه نقطه‌اي بايد به بهانه امنيت ملي، مانع گذاشت؟ هنوز پاسخ روشني وجود ندارد. آنچه مسلم است، جنگ سرد جديد چين و امريكا نه با توپ و تانك، بلكه با خطوط كد، تراشه‌هاي سيليكوني و قوانين پيچيده سرمايه‌گذاري تعيين مي‌شود.

2) جنگ، ايدئولوژي و ژئوپليتيك: جنگ روسيه و اوكراين نقطه عطفي است در نظم بين‌المللي معاصر؛ بحراني كه تاثيرات آن از اروپا فراتر رفته و معادلات جهاني و منطقه‌اي را دگرگون كرده است. يافته‌ها نشان مي‌دهد ايران به عنوان «نقطه تلاقي تحولات ژئوپليتيك»، نقش راهبردي در بازآرايي نظم بين‌المللي نوين دارد. از سال ۲۰۲۲، جنگ اوكراين ديگر بحران محلي نيست بلكه رخدادي است جهاني كه «توازن قدرت و امنيت» بين‌الملل را تحت‌تاثير خود قرار داده است. پيامدهاي ژئوپليتيكي اين جنگ به خاورميانه نيز رسيده و ايران را در مركز توجه قرار داده است. در اين زمينه، تحليل نقش ايران در تغييرات پساغربي، اهميت تاريخي و استراتژيك دوچندان دارد. غرب از جنگ اوكراين براي تضعيف روسيه و وارد كردن آن به يك جنگ فرسايشي بهره برد، اما روسيه با استراتژي صبر و بسيج داخلي توانست اثرات منفي جنگ را كاهش دهد. اين بحران نشان مي‌دهد كه منازعات بين‌المللي صرفا مبتني بر منافع مادي نيست، بلكه مولفه‌هاي هويتي و عقيدتي نيز تعيين‌كننده‌اند. ايران از پشتوانه عقيدتي و اجتماعي قوي برخوردار است در‌حالي كه غرب با بحران مشروعيت مواجه است. جنگ ۱۲ روزه ايران با رژيم صهيونيستي نشان داد كه منطقه در مسير رويارويي‌هاي طولاني‌مدت و پيچيده قرار دارد و نيازمند آمادگي‌هاي دفاعي و اقتصادي گسترده است. ايران با برخورداري از «انسجام ملي» و «هويت اسلامي»، توان مقابله با فشارهاي خارجي و نقش‌آفريني در بازتعريف نظم بين‌المللي را دارد. جنگ اوكراين ممكن است از نظر نظامي به پايان رسيده باشد، اما تحولات ژئوپليتيك آن تازه آغاز شده است. انتقال «گرانيگاه جنگ» از اروپا به خاورميانه، ايران را به نقطه تلاقي تصميم‌گيري‌هاي راهبردي بدل كرده است. جمهوري اسلامي با استفاده از ظرفيت‌هاي ملي و هويتي خود مي‌تواند در شكل‌گيري «نظم پساغربي» نقش محوري ايفا كند.