تفاوت بين نسلي مهمترين چالش اين مصوبه است

يكي از مهمترين اركان موفقيت هر نظام آموزشي، تأمين نيروي انساني متخصص، متعهد و كارآمد در عرصه تدريس است. در ايران، طي سالهاي اخير، نظام آموزشي با چالشي جدي به نام كمبود معلم روبرو شده است؛ بحراني كه نهتنها كيفيت آموزش را تهديد ميكند، بلكه تبعات گستردهاي در سطوح مختلف جامعه بر جاي ميگذارد.
استفاده از معلمان بازنشسته سطح بازدهي دانشآموزان را پايين ميآورد
گلي ماندگار|
يكي از مهمترين اركان موفقيت هر نظام آموزشي، تأمين نيروي انساني متخصص، متعهد و كارآمد در عرصه تدريس است. در ايران، طي سالهاي اخير، نظام آموزشي با چالشي جدي به نام كمبود معلم روبرو شده است؛ بحراني كه نهتنها كيفيت آموزش را تهديد ميكند، بلكه تبعات گستردهاي در سطوح مختلف جامعه بر جاي ميگذارد. اين كمبود، كه ريشه در سالها سياستگذاري نامناسب، عدم جذب بهموقع معلمان جديد و بازنشستگي گسترده نيروهاي باتجربه دارد، موجب شده وزارت آموزشوپرورش براي جبران اين خلأ، راهكارهايي اضطراري اتخاذ كند؛ يكي از اين راهكارها، بهكارگيري مجدد معلمان بازنشسته است. هرچند بازگشت معلمان بازنشسته به مدارس در نگاه نخست ميتواند تجربه و مهارت آنان را دوباره به خدمت آموزش درآورد، اما اين اقدام، خود مسائلي چندبُعدي را به همراه دارد. از يكسو، شرايط سني و توان جسمي برخي بازنشستگان ممكن است پاسخگوي نيازهاي آموزشي امروز نباشد، بهويژه در مقاطع تحصيلي پايينتر كه معلم بايد انرژي بالا و تعامل فعال با دانشآموزان داشته باشد. از سوي ديگر، حضور گسترده معلمان بازنشسته در كلاسها ميتواند مانعي بر سر راه اشتغال جوانان تحصيلكرده و فارغالتحصيلان رشتههاي مرتبط با آموزشوپرورش باشد، كه در صف بيكاري يا استخدامهاي طولانيمدت قرار دارند. افزون بر اين، كمبود معلم نهتنها يك مساله كمي، بلكه مسالهاي كيفي نيز هست. بسياري از مدارس، بهويژه در مناطق محروم و دورافتاده، از نبود معلمان متخصص در دروس خاص رنج ميبرند. اين كمبود نهتنها بار آموزشي معلمان فعلي را سنگينتر كرده، بلكه موجب شده گاه معلماني بدون تخصص لازم در دروسي تدريس كنند كه زمينهاي در آن ندارند، كه اين امر ميتواند آسيب جدي به فرآيند يادگيري دانشآموزان وارد سازد. تشديد اين بحران در شرايطي است كه جامعه با چالشهاي اقتصادي، مهاجرت نيروهاي متخصص، بيانگيزگي معلمان شاغل و كاهش جذابيت شغل معلمي مواجه است. بنابراين، تكيه صرف بر معلمان بازنشسته نميتواند راهكاري بلندمدت و موثر باشد. نياز به نوسازي نيروي انساني، تربيت معلمان جديد در دانشگاههاي فرهنگيان، ايجاد مشوقهاي شغلي براي جوانان مستعد، و توجه ويژه به مناطق كمبرخوردار، از جمله اقدامات ضروري براي عبور از اين بحران است. در مجموع، كمبود معلم و سياست بازگشت بازنشستگان به كلاس درس، مسالهاي است كه بايد با نگاهي جامع، برنامهريزي بلندمدت، و پرهيز از تصميمات موقت و تسكيني به آن پرداخته شود؛ زيرا كيفيت آموزش، سرمايهگذاري بنياديني است كه سرنوشت نسل آينده را رقم خواهد زد.
قصه از كجا شروع شد
چالش كمبود معلم در آموزش و پرورش از سال 1400 آغاز شد. اما در سال 1402 با روي كار آمدن رضا مراد صحرايي به عنوان وزير آموزش و پرورش و اخراج معلمان با سابقه به بهانههاي مختلف و گزينشهاي سليقهاي اين روند با افزايش چشمگيري همراه شد. اين كمبود تا جايي پيش رفت كه برخي از مدارس عملا در ماههاي اول سال با كمبود شديد معلم مواجه بودند و در برخي از شهرها والدين دانشآموزان به عنوان معلم سر كلاسهاي درس حاضر ميشدند تا از عقب ماندگي تحصيلي فرزندانشان جلوگيري كنند. اما اين راهكار هم خيلي نتوانست معضل ريشهدار كمبود معلم را جبران كند. به همين خاطر مساله استفاده از معلمان بازنشسته به يكي از راهكارهاي وزارت آموزش و پرورش براي تامين معلم تبديل شد. برخي معلمان با وجود اينكه 30 سال خدمت خود را گذرانده بودند بازنشسته نشدند و برخي ديگر كه بازنشسته شده بودند باز هم فراخوانده شدند. كمبود معلم به خصوص در دوره متوسطه بيش از همه مشهود بود. اين اتفاقات در حالي رخ داد كه طبق قانون به تصويب رسيده در سال 1395 به كارگيري بازنشستگان در دستگاههاي دولتي منوط به شرايطي خاص بود. ابتدا اين افراد بايد داراي مدرك كارشناسي و بالاتر باشند. مساله ديگر آنها تنها ميتوانند 8 ساعت در هفته به كار مشغول شوند. اما اين قانون باعث شده بود تا آموزش و پرورش نتواند مشكل كمبود معلم در سراسر كشور را با رعايت آن حل و فصل كند.
به كارگيري معلمان بازنشسته در مقطع ابتدايي
فاطمه آرياپور در اين باره به تعادل ميگويد: وقتي قرار به استفاده از معلمان بازنشسته شد رعايت قانون 8 ساعت كار در هفته آن هم در مقطع ابتدايي كه ساعات آموزشي آن به 25 ساعت ميرسيد نيازمند استفاده از 3 معلم بازنشسته به صورت همزمان بود. البته اين مشكل هم نتوانست توجه شوراي عالي آموزش را جلب كند و آنها را به دنبال راهكاري اصوليتر سوق دهد. او ميافزايد: اگر بخواهيم به صورت ريشهاي به مساله نگاه كنيم استفاده از معلمان بازنشسته در مقطع ابتدايي يكي از اشتباهترين راهكارهاي آموزش و پرورش براي جبران كمبود معلم به حساب ميآيد. چطور ممكن است انتظار داشته باشيم معلمي كه 30 سال خدمت كرده و الان زمان استراحت او بتواند با كودكان 7 تا 10 ساله كلنجار برود و به نتيجه مطلوب برسد.
بيتوجهي آموزش و پرورش به تربيت معلم
اين كارشناس آموزشي مهمترين چالش حوزه آموزش و پرورش را عدم توجه به آموزش و تربيت معلم براي مقاطع مختلف تحصيلي دانسته و اظهار ميدارد: عمده مشكل ما در آموزش و پرورش بيتوجهي اين وزارتخانه به مساله تربيت معلم در سطوح مختلف است. در بسياري موارد برخي فارغالتحصيلان بدون اينكه دوره آموزشي را بگذرانند راهي كلاسهاي درس ميشوند و برخي ديگر بدون هيچ تجربهاي سر از تدريس در مقاطعي در ميآورند كه احتياج مبرم به شناخت كافي از روحيات و خلق و خوي دانشآموزان دارد. آرياپور ادامه ميدهد: اين بيتوجهيها نتيجهاش در عملكرد دانشآموزان به خوبي مشهود است. پايين آمدن ميانگين نمرات نهايي در مقطع متوسطه دوم، بيانگيزگي دانشآموزان در مقطع متوسطه اول و از همه مهمتر نتايج ضعيف دانشآموزان در مقطع ابتدايي همه و همه نتيجه به كارگيري معلمان بيتجربه يا بيانگيزه در اين مقاطع است.
به كارگيري معلمان بازنشسته نبايد به يك سياست دايمي تبديل شود
او ميگويد: نبايد فراموش كنيم كه بهكارگيري معلمان بازنشسته در كوتاهمدت ميتواند بخشي از خلأ نيروي انساني بهخصوص در مناطقي كه با كمبود شديد معلم مواجهاند را جبران كند. اما اين راهحل نبايد به يك سياست دايمي تبديل شود. چون در بلندمدت، كيفيت آموزش قرباني ميشود. تجربه و مهارت اين معلمان قابل احترام است، اما نظام آموزشي بايد بر جذب و تربيت معلمان جوان، متخصص و باانگيزه تمركز كند.
بزرگترين چالش استفاده از معلمان بازنشسته فاصله نسلي است
اين كارشناس آموزشي در ادامه اظهار ميدارد: بزرگترين چالش، فاصله نسلي و شناخت ناكافي معلمان بازنشسته از نيازهاي آموزشي امروز دانشآموزان است. دانشآموزان امروزي با ابزارهاي ديجيتال، روشهاي تعاملي و رويكردهاي يادگيري فعال رشد كردهاند. اگر معلم نتواند با اين نسل ارتباط موثر برقرار كند، يادگيري واقعي اتفاق نميافتد. همچنين، بسياري از معلمان بازنشسته توان و انگيزه كافي براي بهروزرساني روشهاي خود ندارند. آرياپور ميافزايد: اگر قرار است از معلمان بازنشسته استفاده كنيم بهتر است كه نقش اين معلمان بازتعريف شود. آنها به جاي قرار گرفتن در خط مقدم تدريس، ميتوانند در نقش مشاوران آموزشي، مربيان معلمان جوان يا پشتيبانان يادگيري در مدارس عمل كنند. همچنين، اگر قرار باشد به تدريس بازگردند، بايد دورههاي آموزشي و ارزيابيهاي حرفهاي را پشت سر بگذارند. به هيچوجه نبايد بهكارگيري آنها بهصورت اتوماتيك يا صرفاً براساس سابقه خدمتي باشد.
چالشهاي ساختاري
از سوي ديگر محمد صادقي، پژوهشگر نظام آموزشي نيز با اشاره به اصليترين چالشهاي موجود در حوزه آموزش و پرورش به «تعادل» ميگويد: يكي از چالشهاي اصلي، نبود نظام ارزيابي عملكرد مشخص براي معلمان بازنشسته است. اين افراد عموماً در پايان دوره خدمتي خود، با كاهش انرژي و توان جسمي مواجهاند. او ميافزايد: بازگشت دوباره آنان به كلاسهاي درس، بدون گذراندن دورههاي بهروزرساني دانش تخصصي و روشهاي نوين تدريس، ميتواند منجر به كاهش كيفيت آموزشي شود. بسياري از اين معلمان آموزشهاي مرتبط با فناوريهاي نوين آموزشي يا شيوههاي نوين روانشناسي تربيتي را فرا نگرفتهاند كه در دنياي امروز، بخش جداييناپذير آموزش است.
چالشهاي انگيزشي و رواني
اين پژوهشگر نظام آموزشي اظهار ميدارد: با توجه به اينكه اغلب معلمان بازنشسته بازگشت به تدريس را بيشتر به دلايل اقتصادي انتخاب ميكنند تا انگيزههاي آموزشي، احتمال كاهش تعهد كاري و كيفيت تدريس بالاست. اين افراد، كه پس از سالها تدريس به استراحت نياز داشتند، اكنون در شرايطي قرار ميگيرند كه ممكن است توان رواني و فكري لازم براي مديريت كلاسهاي پرجمعيت و چالشهاي رفتاري دانشآموزان نسل جديد را نداشته باشند.
تأثير بر بازدهي تحصيلي دانشآموزان
صادقي ميافزايد: بر اساس برخي پژوهشهاي ميداني، ميزان يادگيري در كلاسهايي كه توسط معلمان بازنشسته تدريس ميشود، بهويژه در دروس تخصصي مانند رياضي، علوم و زبان، پايينتر از كلاسهايي است كه معلمان فعال و جوان در آن تدريس ميكنند. دليل اين افت عملكرد، تفاوت در شيوههاي تدريس، ناآشنايي با ابزارهاي آموزشي ديجيتال و گاهي هم نبود انگيزه براي نوآوري است. او ادامه ميدهد: در برخي موارد، ناهماهنگي ميان سبك آموزشي معلمان بازنشسته و نيازهاي رواني و فرهنگي دانشآموزان نسل جديد، موجب ايجاد شكاف ارتباطي ميشود. اين موضوع بهويژه در مقاطع ابتدايي كه ارتباط عاطفي و انگيزشي نقش پررنگتري دارد، اثرات منفي برجاي ميگذارد. صادقي در پايان ميگويد: بهكارگيري معلمان بازنشسته در شرايط بحراني نيروي انساني ميتواند يك راهحل موقت باشد، اما در بلندمدت نيازمند برنامهريزي دقيق، ارزيابي عملكرد و در نظر گرفتن تأثير آن بر بازدهي تحصيلي دانشآموزان است. سيستم آموزش كشور براي دستيابي به بهرهوري و كيفيت آموزشي مطلوب، بايد همزمان بر جذب نيروهاي جوان و پويايي نظام معلمپروري نيز تمركز كند.
