وقتي تشنگي تقصير ابرها نيست
در روزهايي كه دماي هوا در بسياري از استانهاي كشور از مرز ۴۰ درجه گذشته و كولرها بيوقفه روشناند، واژهاي قديمي دوباره به سرتيتر خبرها برگشته قطعي آب. اما واقعاً چرا در كشوري كه با منابع آبي محدود به دنيا آمده، همچنان مصرف سرانه آب از بسياري از كشورهاي پرآب جهان بيشتر است؟ و آيا تنها مشكل كمبارشي و خشكسالي است، يا سهم اصلي ماجرا در خانهها، مزارع، شيرآلات فرسوده و سياستهاي ناكارآمد است؟

در روزهايي كه دماي هوا در بسياري از استانهاي كشور از مرز ۴۰ درجه گذشته و كولرها بيوقفه روشناند، واژهاي قديمي دوباره به سرتيتر خبرها برگشته قطعي آب. اما واقعاً چرا در كشوري كه با منابع آبي محدود به دنيا آمده، همچنان مصرف سرانه آب از بسياري از كشورهاي پرآب جهان بيشتر است؟ و آيا تنها مشكل كمبارشي و خشكسالي است، يا سهم اصلي ماجرا در خانهها، مزارع، شيرآلات فرسوده و سياستهاي ناكارآمد است؟
بر اساس آمار وزارت نيرو، ميانگين مصرف آب شرب هر ايراني روزانه بين ۲۴۰ تا ۲۶۰ ليتر است. اين در حالي است كه استاندارد جهاني بين ۱۱۰ تا ۱۵۰ ليتر در روز تعريف شده. يعني ما، دو برابر استاندارد جهاني آب مينوشيم، شستوشو ميكنيم، ماشين ميشوييم، باغچه آبياري ميكنيم و به فاضلاب ميريزيم.
در بسياري از خانهها، شير آب هنگام مسواكزدن، ظرفشويي يا استحمام بيجهت باز ميماند. هنوز در برخي مناطق شهرها، ماشين با شیلنگ و پرفشار شسته ميشود و بسياري از خانوارها، نشتي لولهها را جدي نميگيرند.
مقصر فقط مردم نيستند. نبود آموزش عمومي، فرهنگسازي ناكافي، تبليغات شعاري و غيبت مداوم رسانهها در آموزش شيوه مصرف بهينه، همه در اين بحران سهم دارند. مصرف بيرويه تنها بخشي از ماجراست. بخش مهمتري از بحران امروز در سياستگذاري ديروز نهفته است.
در چهار دهه گذشته، ايران بيش از ۶۰۰ سد ساخته است، بدون اينكه برخي از آنها اصلاً به ظرفيت مطلوب برسند. سدهايي كه پشت آنها آبي جمع نميشود، اما آسيب زيستمحيطيشان پابرجاست.
طرحهايي مانند انتقال آب از خزر به سمنان، يا از بهشتآباد به اصفهان و يزد، نهتنها با مخالفت كارشناسان و فعالان محيطزيست همراه بودهاند، بلكه هزينههاي هنگفتي هم به دوش بودجه عمومي گذاشتهاند. انتقال آب، بدون اصلاح الگوي مصرف، فقط جابهجايي بحران از يك استان به استان ديگر است. بيش از ۹۰ درصد منابع آبي ايران در بخش كشاورزي مصرف ميشود؛ آنهم با راندماني كمتر از ۳۵درصد يعني دو سوم آبي كه به مزارع ميرسد، تبخير يا هدر ميرود. با اين حال، هنوز سيستم آبياري غرقآبي رايج است، و بسياري از كشاورزان، مشوقي براي اصلاح روش آبياري ندارند.
قطعيهاي آب در ايران اغلب اقداماتي اضطراري و غيربرنامهريزيشده هستند. بدون اطلاعرساني شفاف، بدون ارايه جدول زمانبندي مشخص، و بدون درنظر گرفتن شرايط خانوارهايي كه حتي دسترسي به تانكر ذخيره يا سيستم فشار ندارند.
در بسياري از شهرها، شبكه آبرساني دهههاست كه تعمير نشده. نشتي لولهها، كاهش فشار، آلودگي منابع، و هدررفت آب در مسير انتقال، معضلاتي هستند كه قطعيهاي روزانه فقط آنها را پنهان ميكند، نه حل.
در برخي مناطق، آبفا به جاي تامين پايدار آب، تانكرهاي آب را با هزينه به مردم عرضه ميكند. اين اقدام، اگرچه فوري است، اما احساس نابرابري و بيعدالتي را در شهروندان ايجاد ميكند؛ چراكه دسترسي به آب، حق طبيعي مردم است، نه كالاي اقتصادي. كارشناسان معتقدند بحران آب در ايران، هنوز قابل كنترل است. اما به شرطي كه رفتار مصرف، سياستگذاري و فرهنگ عمومي همزمان اصلاح شوند.
بحران آب تقصير ابرها نيست. ما، هم مصرفكنندهايم، هم سياستگذار، هم ناظر آب نيست، جملهاي كليشهاي نيست. هشداري است از آيندهاي نه چندان دور و اگر همين امروز شروع نكنيم، شايد روزي برسد كه شيرها باز باشند، اما آبي براي آمدن نمانده باشد.