دکتر مهدی عسلی
معاون پژوهشی موسسه مطالعات بینالمللی انرژی
جملاتی از خود دکتر مصدق در رابطه با تاکید بر نظراتش در آن دوران نقل شده است. بنابراین دکتر مصدق و اکثر سران جبهه ملی تصور میکردند با اصرار و پافشاری در مواضع رادیکال خود سرانجام غرب و بریتانیا را وادار به نرمش و تن دادن به شرایط ایران خواهند کرد. در عمل اما تحریم نفت ایران بسیار موثر بود.
از آنجا که شرکت نفت انگلیس- ایران سابق و شرکتهای تابعه آن در تمام دنیا پالایشگاههایی را که نفت ایران را میخریدند تهدید به تعقیب قانونی کرده و این تهدیدها را عمل میکردند، تحریم نفتی علیه ایران در عمل نیز اجرا شده و نفت بسیار کمی از ایران صادر میشد. از سوی دیگر در امریکا
19 شرکت نفتی اتحادیهیی را برای مبارزه با کمبود نفت ایجاد کرده و با کمیتهیی مشابه در بریتانیا همکاری نزدیک داشت. تولید کشورهای همسایه ایران نیز در حال افزایش بود و همانطور که اشاره شد یک سال پس از تحریمهای اعمال شده توسط بریتانیا عملا نفت ایران با نفت سایر کشورهای تولیدکننده از جمله عربستان، عراق و کویت جایگزین شده و بحرانی از نظر کمبود نفت در جهان وجود نداشته و قیمت نفت حتی کاهش پیدا میکرد. مدیران شرکت نفت و دولتهای بریتانیا و امریکا که از وضعیت بازارهای نفت به خوبی آگاه بوده و امکان جایگزینی نفت ایران را پیشبینی کرده بودند حاضر به دادن امتیازهایی بیش از آنچه در پیشنهاد مشترک ترومن- چرچیل منعکس شده بود نبودند در حالی که دولتمردان ایران تحلیل دیگری داشتند و ظاهرا افزایش ظرفیتهای تولید در کشورهای همسایه و ظرفیتهای پالایشی در اروپا در محاسبات دولتمردان آن دوره منظور نشده بود؛ شرایطی که بیشباهت به وضعیت تحریم امروز نفت ایران از سوی غرب نیست و اینکه برخی در سالهای گذشته تصور میکردند دنیا تحمل تحریم نفتی ایران را نخواهد داشت.
مطابق کتاب «تاریخ شرکت نفت بریتانیا- BP توسط J. H. Bamberg عدم قبول طرح پیشنهادی مشترک ترومن و چرچیل توسط دکتر مصدق به نفع شرکت ایران- انگلیس بوده زیرا در صورت قبول پیشنهاد شرکت نفت ایرانیها کنترل کامل صنعت نفت خود را به دست آورده و شرکت ایران- انگلیس عملا به یک سهامدار در یک کنسرسیوم بازاریابی نفت ایران تبدیل میشد.
البته نباید تصور کرد با قبول این پیشنهاد بلافاصله مساله ملی شدن نفت با پیروزی ایران خاتمه مییافت زیرا از مطالعه موضعگیریهای دولت انگلستان در جریان ملی شدن نفت کاملا مشخص است که با توجه به صدمهیی که از نهضت ملی شدن نفت در ایران به هیمنه کاذب آن دولت در منطقه و در جهان وارد شده بود سیاستمدارانی مانند چرچیل و ایدن به کمتر از سرنگونی یا برکناری مصدق رضایت نمیدادند. این موضوع برای ترمیم موقعیت تضعیف شده آن دولت بهخصوص در کشورهای منطقه لازم بود. آنها در مقابل اظهار نگرانی امریکا از سقوط ایران به دامن کمونیسم در صورت عدم حل اختلافات بریتانیا با دولت مصدق، این خطر را کوچک جلوه داده تنها راه نجات ایران از خطر کمونیسم بینالملل را برکناری مصدق میدانستند. شاهد این مدعا اختلاف نظر بین دولتهای ایران، بریتانیا و امریکا از جمله در تفسیر نحوه تعیین غرامت به شرکت نفت ایران- انگلیس در نتیجه ملی شدن نفت در ایران و تلاش بریتانیا برای کارشکنی در توافق بر سر این موضوع با وجود سعی امریکا و انعطافپذیری دکتر مصدق بود.
توضیح آنکه سه تفسیر در نحوه محاسبه غرامت شرکت نفت وجود داشت. اول، غرامت بر مبنای ارزش فیزیکی تاسیسات شرکت نفت در ایران که در نتیجه ملی شدن به شرکت ملی نفت ایران منتقل شده بود. پیشنهاد دولت ایران از ابتدا کنار گذاشتن 25درصد از درآمد حاصل از فروش نفت برای تادیه این خسارت بود. دوم، ارزش بازاری این تاسیسات و داراییهای شرکت نفت ایران- انگلیس و سوم هزینه فرصت یا عدمالنفع شرکت نفت بهدلیل از دست دادن کسب و کار خود در ایران در نتیجه ملی شدن نفت. این مورد اخیر تفسیری از غرامت بود که شرکت نفت و دولت بریتانیا با وجود تحفظ امریکا و انعطافپذیری ایران با استناد به ماده 21 قرارداد 1312 (1933)، مبنی بر عدم لغو یا تغییر قرارداد توسط دولت ایران، دایما مطرح کرده و مانع توافق میشدند. توجه شود که در این حالت شرکت نفت ادعای از دست رفتن 40 سال (زمان باقی مانده به انقضای دوره قرارداد در 1992 میلادی) کسب و کار و در نتیجه سود ناشی از استخراج و فروش نفت ارزان ایران در تمام دنیا را داشت که با ارزش فیزیکی یا بازاری تاسیسات شرکت نفت در ایران فاصله بسیار زیادی پیدا میکرد.
در مواردی کارشکنی دولت بریتانیا به جایی رسید که دولت امریکا تهدید به جدا کردن راه خود از آن کشور در حل بحران نفت ایران و پیگیری روش مستقل خود در این موضوع کرده بود. با این حال به نظر میرسد ویرایش نهایی پیشنهاد چرچیل- ترومن بیشترین چیزی بود که ایران در آن شرایط میتوانست به دست آورد و عدم درک این موضوع توسط سیاستمداران آن زمان و مشاوران دکتر مصدق که بعضا پس از ملی شدن نفت حتی افراطیتر شده و با رد پرداخت هرگونه غرامتی به شرکت نفت خواهان دریافت غرامت از آن شرکت به دلایل مختلف از جمله عدم پرداخت سهم ایران از درآمد شرکت در سال 1950- 1949 (که با فرض قبول قرارداد الحاقی گس- گلشاییان از سوی طرفین صحیح هم بود) بودند، موجب حادتر شدن شرایط و مشکلتر شدن وصول توافق و رهایی کشور از شرایط بحران اقتصادی سیاسی میشد.