سوسیالیسم سقوط آزادی اقتصادی و فردی
سوسیالیسم در فارسی به معنی جامعهگرایی و جامعهخواهی است. منظور از نظام سوسیالیستی حکومتی است که به دنبال حاکم کردن تفکرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مبتنی بر برابری اجتماعی و اقتصادی میباشد. به عبارتی تمامی اقشار جامعه سهمی برابر و هماندازه در سود همگانی داشته باشند.
سوسیالیسم در فارسی به معنی جامعهگرایی و جامعهخواهی است. منظور از نظام سوسیالیستی حکومتی است که به دنبال حاکم کردن تفکرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مبتنی بر برابری اجتماعی و اقتصادی میباشد. به عبارتی تمامی اقشار جامعه سهمی برابر و هماندازه در سود همگانی داشته باشند. اما سوال اصلی این است که آیا سوسیالیسم در عمل میتواند به چنین اهدافی دست یابد؟
سوسیالیسم در میان مردم خود را به عنوان نظامی برای رسیدن به آزادی و برابری اقتصادی و رفاه عمومی تعریف میکند، به عبارتی سوسیالیسم خود را یک راه دموکراتیک برای رسیدن افراد به یک زندگی آزاد و برابر معرفی میکند. تفکرات اقتصادی آنها نیز مبتنی بر یک اقتصاد برنامهریزی شده و دستوری است که خود را مجاز میدانند در تمام بخشهای اقتصادی از سطح کلان گرفته تا سطح خرد و زندگی خصوصی خانوارها، دخالت نمایند. نظام سوسیالیستي در عمل مانع آن میشود که ابزارهای تولید دراختیار بخش خصوصی قرار بگیرد. به اعتقاد آنها، بخش خصوصی باید تحت نظر دولت مرکزی و در چارچوب برنامهریزی دولتی قرار بگیرد. به عبارتی بخش خصوصی باید همگام و همهدف با دولت و در جهت منافع دولت حرکت کند.
اگرچه سوسیالیستها با سر دادن شعارهای زیبایی مانند عدالت اجتماعی، امنیت و برابری سعی در جذب افکار عمومی دارند اما در عمل با محدود کردن آزادیهای اقتصادی و اجتماعی، فضای رقابتی را محدود و مدیریت بخش خصوصی را دراختیار گرفته و باعث ایجاد انحصار و رانت دولتی میشوند.
نظام سوسیالیستی با اتخاذ سیاستهای کنترلی مانند ارزشگذاری دستوری، به دنبال یک نظام اقتصادی مبتنی بر برنامهریزی دولتی است. اقتصاد برنامهریزی به مفهوم کنترل بیشتر زندگی فردی اشخاص جامعه میباشد. باید توجه داشت نحوه کسب درآمد (شغل) و وضعیت اقتصادی افراد است که مشخص میکند اشخاص چه سبک زندگی را میتوانند انتخاب کنند. به عبارتی انتخابهای افراد مشروط به شرایط اقتصادی آنهاست. برنامهریزان اقتصادی با اعمال سیاستهای دستوری به جای افراد جامعه انتخاب میکنند. آنها تصمیم میگیرند افراد کجا مشغول بهکار باشند، چه سطح درآمدی داشته باشند، محل زندگی آنها چه شرایطی داشته باشد، چگونه تفریح کنند و حتی چه لباس و خوراکی را انتخاب کنند.
سوسیالیستها اگرچه دم از آزادی و دموکراسی میزنند اما در عمل برای رسیدن به اهداف خود نیازمند محدودیت اجتماعی و اقتصادی هستند. با وجود آنکه در این نظامها انتخابات و رایگیری وجود دارد اما بعد از انتخابات مجبور هستند به دنبال یک برنامهریزی دقیق و تصمیمگیری مشخص برای اقتصاد باشند و چون اقشار گوناگون جامعه عقاید متفاوتی دارند نمیتوانند یک برنامه واحد را در یک جامعه آزاد پیاده نمایند. به همین دلیل باید یگ گروه حداقلی برای اقشار دیگر جامعه و تولیدکنندگان تصمیمگیری کنند.
در نتیجه در نظام سوسیالیستی با گذشت زمان قدرت حداقلیها (چند درصدی) بر تمام بخشهای اقتصادی و اجتماعی حاکم میشود و این آغازی خواهد بود برای پیدایش دیکتاتوری اقتصادی که ممکن است به دیکتاتوری سیاسی نیز ختم شود.
در یک نظام سوسیالیستی به خاطر برنامهریزی دولتی، حاکمیت قانون نیز به خطر میافتد. در این نظام برای دستیابی به اهداف و جلوگیری از طرحهای برنامهریزی شده، باید نسبت به شرایط و موقعیتهاي گوناگون عکسالعمل سریع نشان داد. در نتیجه به جای آنکه قانون و قدرت قانونگذاری به مجلس سپرده شود گروه حداقلی زمام قانونگذاری را در دست گرفته و هرگونه که خود لازم ببیند قانون را تغییر و تفسیر میکند.
در این نظام بدترین افراد به جای دیگران تصمیمگیری میکنند، زیرا دریک نظام سوسیالیستی به دلیل پایبند نبودن به قانون باید همفکری و همنظر بودن تصمیمگیران به خصوص در مسائل اقتصادی و سیاسی وجود داشته باشد. باتوجه به آنکه اشخاص با دانش و با هوش سیاسی و اقتصادی بالا به خاطر دید گسترده علمی و اجتماعی و تنوع دیدگاه نمیتوانند یک هدف از قبل تعیینشده را قبول کنند، نمیتوان آنها را در جهت اهدف برنامهریزی شده منسجم کرد. در مقابل افراد کمسواد به علت عدم آگاهی کافی میتوانند اهداف از قبل تعیین شده را قبول کرده و در جهت دستیابی به آن اهداف کنار یکدیگر به صورت منسجم گام بردارند.
بنابر توضیحات فوق نظام سوسیالیستی براساس هسته تصمیمگیری مرکزی (حداقلی) اداره میشود. نظامی که با استفاده از ابزارهایی مانند کنترل اطلاعات و جلوگیری از انتشار تبلیغات سعی میکند مردم را متقاعد سازد راه رسیدن به آزادی اجتماعی و اقتصادی تبعیت از تفکرات حداقلیهاست. حداقلیهایی که با برنامهریزی اقتصادی سعی دارند جامعه را به سمت مدینه فاضله هدایت کنند، اما این تفکرات در حد شعار باقی میمانند و در عمل باعث محدود شدن آزادی اقتصادی و درنهایت سقوط آزادی فردی میشوند. شعارهای زیبایی که به گواه تاریخ در عمل منجر به یک فروپاشی اقتصادی و اجتماعی خواهند شد.