تفاوتهای کودکان مشروط و مستقل

فاطمه امینی
خیلی از ما وقتی بچهدار میشویم به انواع و اقسام روشهای تربیتی برای کودکان خود فکر میکنیم و همیشه این دغدغه را داریم که چطور میتوانیم آنها را به فردی شاد، مفید برای جامعه و از همه مهمتر مستقل تبدیل کنیم.
در واقع استقلال دادن به کودکان و مستقل بار آوردن آنها یک شمشیر دو لبه است. بسیاری از خانوادهها بر این باورند که دادن استقلال به فرزندانشان باعث میشود تا آنها امنیت لازم را نداشته باشند. کودکان عموما قدرت تمیید خوب و بد از هم را ندارند و همین یک جمله بهانه خوبی است تا مادر و پدر سعی کنند که همیشه فرزندشان را تحت کنترل خود داشته باشند.
در بسیاری از مواقع خانوادهها فکر میکنند که باید در کوچکترین کارهای یک کودک و انجام آن دخالت کنند چرا که ممکن است با انجام تنهایی برخی کارها به خودش صدمه وارد کند. مثلا اینکه نمیگذارند کودک به تنهایی از پلهها پایین بیاید. یا همیشه مراقب هستند که أسباب بازیهایش را به سمت دهانش نبرد یا حتی استقلال در هنگام دستشویی رفتن را هم به سختی به کودک خود میدهند در حالی که هر کدام از این کارها میتواند باعث افزایش روحیه اعتماد به نفس و استقلال در کودکان شود. همین موارد پیش پا افتاده اگر به درستی رعایت نشوند کودکان نمیتوانند مستقل شده و همین مساله به مرور زمان و در بزرگسالی هم در جامعه برایشان تبدیل به مشکل میشود. کودکان بهطور ناخودآگاه برای اینکه بتوانند زندگی کنند خود را به والدینشان وابسته میبینند.
برخی والدین این وابستگی را پرورش میدهند و در تمامی أمور مربوط به کودک او را به خود وابسته میکنند. در واقع آنها به دلیل اینکه نیاز دارند رفتارهای کودکشان را کنترل کنند و همیشه قدرت غالب در زندگی فرزند خود باشند این کار را میکنند و در نهایت هم به بهانه نگرانی برای امنیت فرزندانشان بر این خواسته خود سرپوش میگذارند. در حالی که بسیاری از والدین به خوبی میدانند که اگر نگران امنیت فرزندشان هستند نیازی نیست برای تامین این امنیت حتما آنها را به نوعی پرورش دهند که وابستگی شان به پدر و مادر بیش از نیازی که دارند باشد. در واقع این محبت بیجا و این قدرت طلبی والدین در طولانی مدت تاثیرات منفی زیادی بر شخصیت کودک گذاشته و زمانی که به سن نوجوانی و جوانی میرسد و در جامعه حضور پیدا میکند به دلیل اینکه مستقل بودن را به خوبی فرا نگرفته نه از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است و نه میتواند مشکلات زندگیاش را بدون حضور والدین خود حل و فصل کند. در روانشناسی کودکان را به دو دسته تقیسیم میکنند کودکان مشروط و کودکان مستقل.
کودکان مشروط بچههایی هستند که برای تمامی احساسات خود و بروز این احساسات نیازمند و وابسته به دیگران هستند. برای شادیشان به دیگران وابستهاند، زیرا هیچ مالکیت زندگی و مسوولیت کوچک برای افکار، عواطف و اعمال خود ندارند. این کودکان در تصمیمگیری بسیار ضعیف هستند به این دلیل که والدین آنها این باور را دارند که آنها همیشه میدانند که چه چیزی بهتر است و بدون جلب خواستههای فرزندانشان تصمیمگیری میکنند. اما کودکان مستقل در چندین روش ضروری با کودکان مشروط متفاوت هستند. اگر کودکان شما مستقل هستند، شما این باور را به آنها دادهاید که لایق و قادر به مراقبت از خودشان هستند. شما راهنما را برای یافتن فعالیتهایی که معنیدار و رضایت بخش هستند، به آنها پیشنهاد کردید.
شما به کودکان خود این آزادی را دادهاید تا زندگی را بهطور کامل تجربه کنند و درسهای مهم بسیاری را یاد بگیرند. نشانههای بارز کودکان مستقل این است که همکاری بیشتر از یک رابطه کنترل شده با والدینشان دارند، زیرا در آنها عقاید و خواستههای کودکان مورد استقبال و بررسی قرار میگیرد. تصمیمگیرندگان خوبی هستند، به این دلیل که مجاز بودند گزینههای مختلفی را در نظر بگیرند و با حمایت و راهنمایی والدین خود تصمیم بگیرند. شما میتوانید به فرزندتان برای کسب استقلال با این روشها کمک کنید: به فرزندانتان عشق و احترام بدهید. اعتماد به تواناییهای کودکان خود را نشان دهید. به آنها بیاموزید که بر زندگیشان کنترل دارند. راهنمایی را ارایه دهید و سپس آزادی را برای تصمیمگیری به آنها بدهید.
