حذف دستوری چاره کار نیست

مریم شاهسمندی
از همان روزی که خبر اتوبوس خوابی برخی افراد بیخانمان در رسانهها مطرح شد، بیم آن میرفت که اولین عکسالعمل مسوولان جلوگیری از بروز این اتفاق در اسرع وقت باشد. مسالهای که ابتدا با انکار و بعد هم با گفتن این مساله که این افراد خودشان تمایلی به حضور در گرمخانهها ندارند و... ادامه پیدا کرد. اما انتشار این خبر برای آنها که شب را در اتوبوسهای بیآرتی به صبح میرساندند تا از گزند سرمای زمستان در امان باشند، بسیار تلخ بود. وقتی به سراغشان رفتم از اینکه حالا بیسرپناه میشوند، شکایت داشتند. همین اتفاق هم افتاد، رییس شورای شهر، اعلام کرده که شهردار تهران دستور داده تا این اتوبوس خوابی در پایتخت جمع شود. باز هم حذف دستوری یک معضل دیگری. از آن دسته حذفهایی که البته مشکل را حل نمیکند، فقط آن را مثل زبالههای باقی مانده از یک شیطنت کودکانه به زیر فرش میفرستد.
بدون اینکه به عواقب آن فکر کند. شهردار تهران که در تمام طول مدت تصدی خود بر این کلانشهر نشان داده که در مورد بسیاری از آسیبهای و معضلات این شهر اطلاعات درستی در اختیار ندارد و ترجیح داده بیشتر به مسائل حاشیهای بپردازد... تا مشکلات کلانشهری مانند تهران، اینبار هم راه را اشتباه میپیماید. کسی باید باشد که به او گوشزد کند، حذف دستوری هیچ معضلی نمیتواند چاره کار باشد. اینکه برخی افراد و مسوولان در شورای شهر و شهرداری مدعی هستند، گرمخانهها به میزان لازم جا برای اسکان افراد بیسرپناه دارند، قطعا مدتهاست که سری به این مراکز نزدهاند. از سوی دیگر مساله اینجاست که طی سالهای گذشته چند گرمخانه حداقل در تهران راهاندازی شده، ظرفیت اعلام شده این گرمخانهها چقدر است. با توجه به اتفاقاتی که طی دو سال گذشته بر اثر کرونا و مشکلات اقتصادی رخ داده، چند نفر دیگر به اسکان یافتن در این گرمخانهها احتیاج پیدا کرده اند؟ این سوالات و بسیاری دیگر نیاز به پاسخهایی کارشناسانه دارد. نه پاسخهایی که به دنبال سلب مسوولیت از زبان مسوولان شهری شنیده میشود. از سوی دیگر اگر قرار باشد از مساجد برای اسکان افراد استفاده کرد، آیا این اتفاق طی یک مرحله و در یک بازه زمانی کوتاه رخ خواهد داد. قطعا چنین چیزی محتمل نیست. مساجد اصولا دارای دفاتری هستند که صندوقهای قرضالحسنه در آن قرار دارد، همچنین اشیاء قیمتی. حال سوال اینجاست پروسه گشودن درها مساجد به روی افراد بیخانمان در چه بازه زمانی قرار است انجام شود. کدام مساجد در کدام محلهها قرار است این مسوولیت را به عهده بگیرند. تهیه لوازم برای خوابیدن این افراد به عهده چه شخص، نهاد یا ارگانی خواهد بود. اینها همه سوالاتی است که باید قبل از حذف دستوری یک معضل به آن پاسخ داده شود. مسوولان نمیتوانند با یک اظهارنظر، یا یک دستور خط بطلان به روی مشکلاتی که در جامعه وجود دارند، بکشند. افزایش اجارهبهای مسکن بسیاری از افراد را از شهرهای به حاشیه رانده و بسیاری دیگر را بیخانمان کرده است. این واقعیتی است که باید با آن رو به رو شد. چطور است که مسوولان همیشه راههای ساده را برای حل معضلاتی اینچنینی انتخاب میکنند. اینکه آنها وظیفه دارند، شرایط رفاه نسبی را برای همه شهروندان فراهم کنند، کجای معادلاتی قرار دارد که افراد را به جای خوابیدن در اتوبوس به گرمخانه و مساجد هدایت میکند. چنین برنامهریزی و برخوردهایی با معضلات اجتماعی نمیتواند به حل مشکلات کمک کند. بسیاری از این افراد که حالا شب را در خیابانها به صبح میرسانند، زمانی خانه و زندگی داشتند که تورم بیرویه باعث از دست دادن دارایی شان شده است. این افراد بیش از آنچه که مسوولان برایشان در نظر گرفتهاند، لیاقت دارند.
