چین و هند و دیگر کشورهاى فقیر آسیا و امریکاى مرکزى و جنوبى بهدلیل داشتن نیروى کار ارزانقیمت از سال١٩٧٠ میلادى موردتوجه سرمایهگذاران امریکایى و اروپایى قرار گرفته و آنها ترجیح دادند با انتقال کارخانههاى خود به این کشورها قیمت تمام شده تولید کالاى خود را کاهش دهند. این رفتار سرمایهگذاران موجب شد برخی کشورهاى یاد شده در سه دهه تبدیل به یک کشور صنعتى شوند. علاوه بر این چین و هند نیز در سه دهه یادشده رشدهای شتابان را تجربه کردند. انتقال تکنولوژى در سال١٩٧٠ میلادى به چین و سرمایهگذارىهاى کشورهاى صنعتى در هند زمینه را براى رشد اقتصادى در این دو کشور بهخصوص در برزیل و سایر کشورهاى آسیایى فراهم آورد. رشد اقتصادى چین باعث شد تا این کشور به مکانى جذاب براى سرمایهگذاران امریکایى تبدیل شود تا آنجا که امریکا، چین را بازیگر بزرگ جهانى دانسته و تلاش دارد تا آن کشور را به سهامدارى مسوول در نظام بینالملل تبدیل کند. امریکا در وضعیت فعلى حدود ١٠٠میلیارد دلار در چین سرمایهگذارى کرده و اساسا از ابتداى ورود چین به عصر اصلاحات و درهاى باز یکى از کشورهاى اصلى سرمایهگذار و انتقالدهنده تکنولوژى به آن بوده است. بهعلاوه
حجم تجارت دوجانبه میان دو کشور (بهعنوان شاخصى پراهمیت در منافع مشترک) در سالهاى اخیر بهشدت افزایش یافته است. این افزایش سریع امریکا را در جایگاه دومین شریک تجارى چین و چین را در جایگاه سومین شریک تجارى امریکا قرار داده است. این نگرانى در امریکا بهوجود آمده که انتظار مىرود چین درصورت رسیدن به سطح درآمد سرانهیى برابر با امریکا بیش از چهار برابر این کشور ثروت بهدست آورد؛ ثروتى که قابلیت تبدیل به قدرت را دارد؛ بههمین دلیل است که برخى اندیشمندان برجسته روابط بینالملل در امریکا پیشنهاد کردهاند که این کشور با ایجاد مانع، روند رشد اقتصادى چین را کند سازد.
باتوجه به ثروت بیکرانى که رشد اقتصادى چین دارد، مردم چین روزبهروز به رفاه بیشترى دست یافتهاند تا جایى که دستمزد نیروى کار چینىها در صنایعى که امریکایىها به جهت ارزان بودن نیروى کار در چین ایجاد کردهاند تنها دو، سه دلار در ساعت با کارگران امریکایى تفاوت دارند. از این رو صاحبان صنایع امریکایى به این فکر افتادند که کارخانههاى خود را دوباره به امریکا بازگردانند زیرا با این کار مىتوانند جان تازهیى به صنایع کشورشان بدمند. انتقال کارخانهها و سرمایهگذارى سرمایهداران امریکایى در چین موجب شد تا در طول این سالها حدود 300هزار نفر از نیروى کار ماهر، بیکار شوند. ازسوى دیگر ازدست دادن نیروى کار ماهر و آزموده و تعطیلى کارخانجات، صاحبان صنایع را بر آن داشته که دوباره آستینها را بالا زده و به رونق اقتصادى کشورشان بیندیشند و صنایعشان را به امریکا بازگردانند. آنان معتقدند که باتوجه به برابرى تقریبى دستمزدها همچنین در برگیرنده هزینههاى حمل به بازارهاى امریکا و اروپا براى آنان سودآور نخواهد بود لذا ترجیح داده مىشود که تفاوت دو، سه دلار هزینه اضافى به سفره هموطنان امریکایى بازگردد. چنانچه امر انتقال صنایع از کشورهاى چین یا سایر کشورها به امریکا صورت گیرد هم نیروهاى ازدست رفته فنى دوباره احیا خواهند شد و هم تکنولوژى پیشرفتهترى جاى آن صنایع را خواهد گرفت، ولى باید اذعان کرد که بازگشت سرمایهها آنان را با کمبود منابع مالى روبهرو خواهد کرد، درنتیجه ممکن است نقصانى در صنایع آنها بهوجود آید. امروزه در جهان صنعت حرف اول را بهکارگیرى تکنولوژى بالا و کیفیت میزند، بنابراین سرمایهگذاران امریکایى و اروپایى باتوجه به رقابت فشرده در بازارهاى جهانى باید سعى در بالا بردن کیفیت و مناسب بودن قیمت داشته باشند. بنابراین پس از چند سال تجربه صاحبان سرمایهگذاری امریکایى در کشورهاى مختلف بیانگر آن است که با بهکارگیرى نیروى ارزانقیمت در سالهاى اولیه سود زیادى نصیبشان شده است ولى اکنون با بالا رفتن دستمزد کارگران در کشورهاى فقیر سابق، دیگر نباید در انتظار کسب سود مناسب باشند.