دستاوردهای مبهم سفر رئیسی به چین

۱۴۰۱/۱۱/۲۶ - ۰۶:۳۰:۰۰
کد خبر: ۱۹۸۷۰۷
دستاوردهای مبهم سفر رئیسی به چین

درباره سفر ابراهیم رییسی به چین و دستاوردهای برآمده از آن، دیدگاه‌های متفاوتی مطرح می‌شود. برخی این سفر را با توجه به اظهارات خصمانه مقامات ارشد چینی (رییس‌جمهور چین) در جریان سفر به کشورهای حاشیه خلیج فارس بدون معنا ارزیابی کردند و گروهی دیگر از تحلیلگران هم آن را در حد یک حرکت هوشمندانه برای تحقق منافع ملی ایران و شکست حلقه انزوای ایران ارزیابی می‌کنند.

اما با عبور از این دیدگاه‌های صفر یا صد درصدی، واقع آن است ایران در شرایط خاصی به سر می‌برد و گزینه‌های متنوعی در حوزه سیاست خارجی ندارد. چین یکی از این گزینه‌های محدود ایران در حوزه سیاست خارجی است که دولت می‌تواند روی آن مانور بدهد. این محدودیت‌ها به اندازه‌ای وسعت یافته که حتی به اندازه انگشتان یک دست هم گزینه دیپلماسی پیش روی دولت سیزدهم قرار ندارد.

چین، روسیه، ونزوئلا، سوریه تا حدودی عراق و... برخی از کشورهایی هستند که دولت سیزدهم در شرایط فعلی می‌تواند روی ارتباط با آنها حساب باز کند و مراوداتی را با آنها برنامه‌ریزی کند. در این میان، بسیاری به دنبال آگاهی از جزییات قراردادهایی هستند که در جریان سفر رییس‌جمهوری به چین، نهایی شده است.

قراردادهای اقتصادی خاصی هم در این میان معرفی می‌شوند که همگی به یک واقعیت کلیدی بی‌توجه هستند. موضوع مهم بر سر راه مراودات اقتصادی ایران و چین، مشکل تحریم‌هاست.

واقع آن است که چین هر چند مایل است روابط اقتصادی‌اش با ایران را وسعت ببخشد، اما در عین حال حدود 2 تریلیون دلار سرمایه‌گذاری مشترک با امریکا دارد. چینی‌ها قادر نیستند، تحریم‌های امریکا را نادیده بگیرند، بنابراین هر پروژه‌ای در زمان تحریم ایران، امکان عملیاتی شدن نخواهد داشت.

به عنوان نمونه یکی از قراردادهایی که در جریان سفر اخیر رییسی، بر روی اجرای آن توافق شده، پروژه ساخت قطار سریع‌السیر تهران- قم - اصفهان است. طرحی که دولت مانور زیادی روی آن می‌دهد و اجرای آن را بسیار مهم ارزیابی می‌کند. این طرح برای نخستین ‌بار در زمان دولت احمدی‌نژاد برنامه‌ریزی شد. شخصا در زمان دولت احمدی‌نژاد به عنوان معاون مدیرکل بین‌الملل و صدور خدمات فنی و مهندسی وزارت راه و ترابری وقت بودم. یکی از افرادی که بر این طرح اشراف دارد، خود من هستم. چینی‌ها قرار بود این طرح را در بازه زمانی مشخصی اجرایی کند، اما ظهور تحریم‌های اقتصادی غرب علیه ایران باعث عقب‌نشینی چینی‌ها از پروژه‌ها شد. چینی‌ها نمی‌توانند مطالبات امریکا در خصوص ایران را نادیده بگیرند.

اگر در خاطرتان باشد در دهه 90 قرار بود، خط لوله نفت آسیا به اروپا از میان ایران عبور کند، اما به دنبال تعارضاتی که میان ایران و امریکا وجود داشت، این طرح به جای ایران از خاک گرجستان و ترکیه عبور کرد. طبیعی است که حتی بعد از پایان تحریم‌ها هم این ظرفیت‌ها از میان رفته است و بسیار دشوار است که ایران یک بار دیگر به کانون انتقال انرژی به اروپا در قالب آن طرح مشخص بدل شود.

در خصوص چین هم یک چنین ملاحظاتی وجود دارد؛ چینی‌ها با امریکا روابط راهبردی و اقتصادی عمیقی دارند و نمی‌توانند (توجه کنید، می‌خواهند ولی نمی‌توانند) به خاطر ایران این روابط را کنار بگذارند. این ایران است که باید تکلیف خود را با نظام بین‌الملل مشخص کند. مشخص کردن این موضوع هم به نظرم به اتخاذ راهبردهای کلان در حوزه دیپلماسی بازمی‌گردد.

ایران اخیرا از سیاست راهبردی نه شرقی، نه غربی فاصله گرفته است. نزدیکی ایران به شرق باعث نوع خاصی عدم تعادل در سیاست راهبردی ایران شده است. این در حالی است که سیاست خارجی ایران از زمان امیرکبیر و عباس‌میرزا سیاست موازنه منفی بود. در ادامه رضاشاه، موضوع نیروی سوم را هم وارد حوزه سیاست خارجی ایران کرد. در زمان مصدق دوباره ایده موازنه منفی مطرح شد. با توجه به اینکه دکتر مصدق در ذهن انقلابیون ایرانی، جایگاه رفیعی داشت، پس از انقلاب هم ایده نه شرقی و نه غربی مبتنی بر راهبرد موازنه منفی مطرح شد. در واقع ایران از دل این راهبرد تلاش می‌کرد، استقلال خود را در مواجهه بلوک‌های شرق و غرب حفظ کند.

پس از دهه 90 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اساسا دیگر شرقی وجود نداشت؛ این روند پس از حمله امریکا به عراق تغییر کرد و برخی از کشورها ارتباط نزدیک‌تری با قدرت‌های نوظهور شرق (چین و روسیه) برقرار کردند. این روند ادامه داشت تا اینکه محمدجواد ظریف تلاش کرد تا سیاست موازنه منفی را ارتقا بدهد و آن را به صورت سیاست «موازنه مثبت» عملیاتی کند. مبتنی بر این راهبرد که در علوم دیپلماسی از آن با عنوان سیاست «مستقل ملی» نام می‌برند، ایران تلاش می‌کرد هم با غرب و هم با شرق به یک اندازه ارتباط برقرار کند و از این طریق منافع ملی‌اش را تامین کند. در درون ایران اما طیف‌هایی وجود داشتند که سیاست مستقل ملی را برنمی‌تابیدند و خواستار تغییر آن بودند.

بنابراین دولت سیزدهم، سیاستی دوباره ذیل عنوان بازگشت به شرق را در دستور کار قرار داد. دولت سیزدهم تصور می‌کرد با ایجاد روابط راهبردی با کشورهای شرقی، می‌توان دستاوردهای بیشتری از غرب کسب کرد. ماه‌های گذشته اما نشان داد که این سیاست هم مطابق میل ایران پیش نرفته است. چرا که روابط چین با غرب به اندازه‌ای درهم پیچیده است که دیگر نمی‌توان شرق و غرب را از هم تفکیک کرد. سفر رییس‌جمهوری چین به کشورهای عربی و اظهارنظرهای عجیب او درباره ایران این کلاف سردرگم را پیچیده‌تر کرده است.

چین ایران را از پروژه‌های اقتصادی یک جاده-یک کمربند کنار گذاشت؛ بدون اینکه به‌طور مشخص چرایی آن را اعلام کند. در این شرایط، سفر ابراهیم رییسی به چین، تلاشی است برای شکست حلقه انزوای ایران که به نظر می‌رسد هر روز تنگ‌تر می‌شود. اینکه تا چه اندازه این سفر دستاوردهای اقتصادی و راهبردی برای ایران در پی خواهد داشت در گروی رخدادهای آینده است. باید ببینیم آن‌گونه که دوستداران دولت اعلام می‌کنند، سفر به چین پر از دستاورد بوده است یا اینکه آن‌گونه که منتقدان می‌گویند، خالی از منافع چشمگیر؟

 

ارسال نظر