مذاکره خارج از مسائل هستهای؟

«توافق موقت یا توافق دایم.» به نظر میرسد، این دوگانه، این روزها بیشتر از هر موضوع دیگری در خصوص پرونده هستهای کشورمان مطرح شده است. برخی افراد و جریانات معتقدند، ایران باید از فرصت توافق موقت برای سر و سامان دادن به اقتصاد خود، بازگرداندن بخشی از داراییهای مسدودی و زمینهسازی برای بهبود دورنمای مذاکرات استفاده کند و گروه دیگری هم اعلام میکنند، بدون یک توافق دایم و بلندمدت، هیچ شرکت و سرمایهگذار خارجی حاضر به سرمایهگذاری در ایران نیست و این توافق موقت بیشتر به نفع بایدن است تا ایران؛ بنابراین ایران نباید زیر بار یک چنین خواسته و توافقی برود.
شخصا نمیدانم افراد و گروههایی که از توافق موقت انتقاد میکنند از چه چیزی انتقاد کرده و این نقد را مبتنی بر چه سند و ادلهای ارایه میکنند؟ تحلیلگر باید ابتدا نسبت به موضوع آگاهی داشته باشد و بداند متن توافق و مذاکره چیست و بعد از مطالعه در نقد یا تایید آن نظرات خود را مطرح کند. اغلب افرادی که از توافق موقت انتقاد میکنند، مبتنی بر گزارش رسانههای غربی، نقد میکنند. این مشکلی است که در زمان امضای برجام هم مشاهده میشد؛ به محض اینکه امریکا یک گزاره برگ (فکت شیت) منتشر میکرد، بلافاصله برخی افراد و جریانات در ایران فریاد وا اسلاما سر میدادند که فاجعهای رخ داده است! این در حالی است که مشخص بود، امریکا در حال سوءاستفاده از افکار عمومی در ایران است.
یعنی در فکتشیتی که امریکا منتشر کرده بود، دستاوردهای خود را برجسته کرده و امتیازات داده شده به ایران را پنهان کرده بود. تنها پس از انتشار متن کامل برجام بود که مشخص شد، امریکاییها چه کار کرده بودند. امروز هم رسانههای امریکایی و اروپایی متناسب با گرایشهای خود و منافعشان، بخشهایی از مذاکرات و توافق موقت را متناسب با میل خود منتشر میکنند. من به عنوان تحلیلگر چطور میتوانم اعتماد کنم که ادعاهای مطرح شده در رسانههای غربی درست است؟
باید بدانیم، مذاکرات محرمانه است و طرف ایرانی هم هیچ اطلاعی از مذاکرات نمیدهند. همین افرادی که امروز مذاکره میکنند در زمان ظریف انتقاد میکردند که چرا دولت (و ظریف) اطلاعات درست را به مردم و کارشناسان نمیگویند، مگر مردم نامحرم هستند؟ در همان زمان مقاله مینوشتم که در روابط بینالملل افشای جزییات متن مذاکرات، عاقلانه نیست، چون تحت تاثیر جریانسازیهای رسانهای و جناحی قرار میگیرد. نتیجه این فرایند ممکن است مذاکرات را با شکست مواجه کند. آخرین نمونه از این اثرگذاریهای مخرب در اسفندماه 1400 در دولت ابراهیم رییسی مشاهده شد؛ دولت بخش قابل توجهی از مذاکرات را منتشر کرد و دامنه وسیعی از انتقادات حول آن شکل گرفت و مسیر مذاکرات تغییر کرد.
بنده به عنوان یک پژوهشگر همان زمان هم نظرم را اعلام کردم که انتظار انتشار جزییات توافق را ندارم، اما به نظرم میشود تصویری از کلیات مذاکرات ارایه کرد. من آموختهام که نباید به طرف غربی اعتماد کرد و هر حرف آنها را حجت دانست. هرچند ممکن است به مذاکرهکنندگان فعلی انتقاداتی داشته باشم، اما معتقدم باید از تیم مذاکرهکننده ایرانی حمایت کرد. افرادی که بدون سند طرف ایرانی را متهم به امتیازدهی میکنند و توافق موقت را فاجعهبار معرفی میکنند، اعتماد به نفس طرف ایرانی را خدشهدار میسازند. اما از سوی دیگر، طرف ایرانی باید مردم را در جریان کلیات موضوع قرار دهند. بخش قابل توجهی از توفیق مذاکرات به شکلدهی به افکار عمومی است.
تیم ایرانی باید بگوید که مثلا آیا مذاکرات برای رفع تحریمها در خارج از مسائل هستهای هم هست یا نه؟ گفتن این موضوع هیچ مشکلی را ایجاد نمیکند. دولت قبل، موظف شده بود تا درباره مسائل هستهای صحبت کند و لاغیر. باید دید، دولت فعلی هم همین محدودیتها را دارند یا نه؟امیدوارم خدا به مذاکرهکنندگان ایرانی توانایی و ظرفیت توفیق بدهد و به منتقدان داخلی هم آگاهی کافی و انصاف بدهد تا ابتدا اطلاعات و اسناد لازم را به دست آورند و پس از آن اقدام به نقد و تحلیل کنند. بدون تردید، نقد درست و تحلیل علمی، یکی از مهمترین ظرفیتهایی است که به تیم مذاکرهکننده ایرانی کمک میکند که بهترین دستاوردها را از بطن گفتوگوها کسب کند.
