قهرمان داستانی که سالهای سال در کتاب فارسی سوم دبستان جا خوش کرده بود و برای بسیاری از کودکانی که امروز خودشان پدر و مادر شدهاند، مفهوم فداکاری را معنا میکرد، در هشتاد و چهارمین پاییز زندگیاش کنار دانشآموزان دبستان قرآنی امامحسنمجتبی(ع) کرج نشست تا یک بار دیگر داستانش را تعریف کند. داستان شبی که با آتشزدن کت خود مانع از برخورد قطار با توده سنگی شد که از کوه فروریخته بود و به این ترتیب فرصت زندگی دوباره را به صدها نفر هدیه کرد.
ریزعلی خواجوی همان دهقان فداکار نامآشنای همه ایرانیان است. فداکاری که در یک شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و باوجود کتک خوردن، از این ماجرا بهعنوان بهترین خاطره زندگیش یاد میکند.
ریزعلی در توضیح داستان آن شب میگوید: این قصه به بیش از 50 سال پیش و زمانی که حدود 31 ساله بودم بازمیگردد؛ یادم میآید اواخر پاییز بود که یک شب باجناغم میهمان من شده بود؛ ساعت هشت شب یکباره از زیر کرسی بلند شد و خواست برود.
وی ادامه میدهد: هرچه به او اصرار کردم که «هوا سرد و بارانی است، امشب را بمان»، قبول نکرد. در نهایت با یک فانوس و تفنگ شکاری به راه افتادیم و او را به ایستگاه رساندم. در راه برگشت به خانه دیدم که فاصله میان دوتونل بهخاطر ریزش کوه مسدود شده است.
قهرمان کتاب فارسی سوم دبستان ما میگوید: با توجه به اینکه قطار چند دقیقهیی میشد که از ایستگاه حرکت کرده بود، برای اینکه بتوانم جلوی حرکت آن را بگیرم، چارهیی جز آتش زدن کتم پیدا نکردم. بنابراین کتم را بر سر چوب بستم و نفت فانوس را روی آن ریختم و با کبریتی که همراه داشتم، آن را آتش زدم و دوان دوان روی ریل قطار حرکت میکردم و به راننده علامت میدادم.
او قطار را متوقف کرد، اما ماموران و مسافران به تصور اینکه او دزد است، از قطار بیرون ریختند و کتکش هم زدند.
قهرمان آن ماجرا با خانوادهاش چندین سال پیش از روستای «قالاچق» که از توابع شهرستان میانه است به کرج نقل مکان کرده و از آن زمان تاکنون در منطقه حصارک کرج زندگی میکند و 15 سال پیش به استخدام راهآهن درآمد و درحال حاضر حقوقبگیر دولت است و 600هزار تومان حقوق میگیرد.
قهرمان دیروز میگوید: خدا به من 43نوه و 32نتیجه داده که هرکدام اگر ماهی یک بار هم به منزلم بیایند مسلما حقوق 600هزار تومانی راه آهن حتی جوابگوی میوه و چای آنها هم نمیشود.
هرچند داستان کامل دهقان فداکار ایرانی از کتاب فارسی حذف شده، اما ریزعلی خواجوی همچنان زنده است و هر چند وقت یکبار داستان آن شب فراموش نشدنی را برای رسانهها تعریف میکند.