از زمان شروع تفکر برنامهریزی برای اقتصاد ایران که توسط ابوالحسن ابتهاج آغاز شد تا شروع برنامه ششم توسعه که قرار است از سال آینده به اجرا درآید بیش از 75 سال میگذرد؛ اما در این میان آنچه همیشه آشکار بود این بود که بین برنامه مدون و اجرا تفاوتهای چشمگیری وجود داشت و دارد. هرچند برای این موضوع میتوان دلایل متعددی ذکر کرد اما بدون شک در راس هرم دلایل آنچه بیش از همه به چشم میخورد، عدم اعتقاد دولتها به برنامهیی است که قانون آنها را مکلف به اجرای آن کرده است. درحقیقت ما با این واقعیت روبهرو هستیم که دولتها اقدام به نوشتن برنامههایی میکنند که دولت دیگری مجبور به اجرای آن برنامه است بدون آنکه قلبا اعتقادی به آن برنامه داشته باشد.
نگاهی به تاریخ برنامهریزی اقتصادی پس از انقلاب نشان میدهد که هر زمان دولت و به صورت مشخصتر تیم اقتصادی دولت، خود برنامه اقتصادی را نوشته است میزان تحقق اهداف بهتر بوده است. برنامههایی که در روزهای ابتدای انقلاب از سوی سازمان برنامه و بودجه ارائه شد و در آن نسبت به خطر امحای بخش خصوصی هشدار داده میشد عملا در نظر گرفته نشد. برنامه 5سالهیی که در سال 61 به تصویب شورای وقت اقتصاد رسید هرچند هیچگاه به تصویب مجلس شورای اسلامی نرسید ولی در دوران جنگ نیم نگاهی به آن وجود داشت.
نخستین برنامه رسمی پس از انقلاب مربوط به برنامهیی است که در سال 67 دفتر اقتصاد کلان معاونت امور اقتصادی وزارت برنامه و بودجه در 5 فصل تهیه کرد و نهایتا سند برنامه اول توسعه در اواخر سال ۱۳۶۸ به تصویب مجلس رسید. با وجود این تغییر دولت در سال 68 باعث شد برنامه دولت قبلی چندان در دستور کار نباشد و به جای آن بحث تعدیل اقتصادی مورد توجه قرار گرفت. رشد اقتصادی در 3سال اول برنامه که در سال دوم اجرا به بالاترین حد خود رسیده بود، در سالهای انتهای برنامه بهشدت سقوط کرد. برنامه دوم توسعه توسط دولت مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی نوشته شد ولی پس از 2 سال فضای اقتصادی کشور تحت تاثیر فضای سیاسی قرار گرفت و عملا 2 سال آخر برنامه در دولت اصلاحات اجرایی شد.
شاید موفقترین برنامه در اقتصاد ایران مربوط به برنامه سوم توسعه باشد که تمام عمر برنامه در دولت اصلاحات قرار داشت. با وجود این حتی در این برنامه نیز تغییر تیم اقتصادی دولت عملا خود را در گزارش عملکرد نشان میدهد. برنامه چهارم با توجه به دستاوردهای برنامه سوم نوشته شد اما دولت مهرورزی ابایی از اعلام عدم اعتقاد به این برنامه نداشت. در حقیقت طرحهای بزرگ اقتصادی دولت احمدینژاد که مانند بنگاههای زودبازده، نقدی کردن یارانهها، مسکن مهر و... هیچ کدام در برنامه چهارم دیده نشده بود. برنامه پنجم نیز در شرایطی نوشته شد که عملا پس از سال آغاز این برنامه، دولت اقتصاد را فدای فضای سیاسی کرده بود و شرایط بسیار پیچیده اقتصاد در این دوران باعث شده بود که نه دولت دهم و نه دولت یازدهم توان اجرای این برنامه را نداشته باشند. حال پس از یک سال وقفه در نظام برنامهریزی اقتصاد ایران، برنامه ششم توسعه در راستای قانون شدن آن است. اگر رسم دو دورهیی بودن دولتها پس از انقلاب اسلامی مشمول حال دولت تدبیر و امید شود این انتظار وجود دارد که بخش اعظمی از برنامه ششم توسعه در دولت حسن روحانی اجرا شود. در حقیقت این یک فرصت تاریخی برای دولتی است که خود برنامه آن را نوشته و تقریبا تمام آن را به اجرا در میآورد. در این میان اگر دولت دوازدهم نیز در اختیار کابینه تدبیر و امید باشد 2 چالش ممکن است باعث عدم موفقیت برنامه شود. اما در این میان چند نکته وجود دارد؛ بحث اول آن تغییراتی است که مجلس شورای اسلامی در برنامه پیشنهادی دولت ایجاد کرده است. در این خصوص باید پذیرفت که به هر حال مجلس بهطور قانونی چنین اجازهیی دارد و این تغییرات با تحت نظارت دولت صورت گرفته است، اما نکته دوم تغییر در تیم اقتصادی دولت است. هرچند ترمیم بدنه اقتصادی دولت خواسته اکثر فعالان و کارشناسان اقتصادی است، اما این خطر وجود دارد که با تغییرات اساسی در بخش اقتصادی کابینه عملا افرادی بر راس کار قرار گیرند که به برنامه ششم اعتقادی ندارند. با وجود این زمانبندی دولت دوازدهم با برنامه ششم یک فرصت تاریخی است. دولت در ابتدای برنامه ششم با ترکیبی جدید و کابینهیی تازهنفس پای به عرصه اقتصاد میگذارد و بهترین روش برای انتخاب افراد این است که بدانیم این افراد قرار است برنامه ششم توسعه را اجرایی کنند.