آیا مالیات بر آلایندگی ایده خوبی است؟
در جامعه امروزی صنایع مهمترین علت آلودگی هوا هستند. البته باید توجه داشت که وقتی صحبت از صنعت میشود، منظور تنها کارخانههایی که ماشینهای غولپیکر را برای تولید انبوه به کار میگیرند، نیستند، بلکه صنعت حمل و نقل، صنعت گردشگری، صنعت دامداری و همه صنایع دیگر، هرکدام با تولید بخشی از آلایندههای محیطزیست، سهمی در آلودن زیستبوم و ایجاد تغییرات اقلیمی دارند. به عنوان مثال، دامداری به تنهایی نزدیک به 80 درصد از گازهای گلخانهیی در صنایع کشاورزی را تولید میکند و این گازها نقش بسیار مهمی در افزایش دمای کره زمین دارند.
با اینحال نمیتوان به صنعت خرده گرفت. رشد صنعت با توجه به جمعیت امروز کره زمین ناگزیر است. نیاز این جمعیت 7 میلیاردی به غذا، سرپناه، سلامت، رفاه و... باید به نحوی رفع شود، و گسترش صنعت راهحلی است که برای این رفع نیاز وجود دارد. اما سوال اینجاست که چگونه میتوان راهکاری ارائه کرد که رشد صنعت را با کاهش آلایندگی همراه کرد. به نظر میرسد برای پاسخگویی به این سوال، باید مسالهیی قدیمی را دوباره مطرح کرد؛ منفعت.
چه کسی از تولید نفع میبرد؟ در دنیای امروز که مالکیت خصوصی شرط پیشرفت و توسعه شمرده میشود، این پرسش پاسخ سادهیی دارد: آنکه مالک تولید است. کسی که ابزار تولید را در اختیار دارد، به خاطر دریافت سهم سرمایه از تولید، بیشترین سود را از فروش محصول تولید شده خواهد برد. البته منفعت در انحصار صاحب تولید نیست. در این فرآیند کارگران نیز دستمزد میگیرند و نیاز مصرفکنندگان به کالای تولید شده مرتفع میشود. اما همچنان سهم بزرگ سود (چیزی بیش از 80 درصد) به صاحبان سرمایه میرسد. بنابراین طبیعی است که صاحبان سرمایه، سود خود را به منفعت عمومی، که در این مورد رفع یک زیان جمعی یا همان آلایندگی تولید است ترجیح دهند. خصوصا اگر تولید، در منطقهیی غیر از محل زندگی صاحب تولید صورت گیرد.
جریان غالب اقتصاد برای رفع این مشکل، چندین راهحل پیشنهاد میکند. یکی از پرکاربردترین آنها مالیات بر آلایندگی است. بر طبق منطق اقتصادی، کسی که بیشترین ارزش را برای یک کالا قائل باشد، میتواند صاحب آن باشد و البته این ابراز تمایل، با مقدار پولی که فرد حاضر است در ازای داشتن آن کالا از دست دهد، سنجیده میشود. بر اساس همین منطق، اقتصاددانان پیشنهاد میدهند که برای کاهش میزان آلایندگی تولید، بر تولید آلاینده مالیات وضع شود. در این صورت تنها کسی حاضر به تولید در این شرایط است که برای تولید خود، ارزشی بیش از مالیات دریافتی یا هزینهیی که باید برای کاهش سطح آلایندگی تولید بپردازد، قائل است. این راهکار یا به دریافت مالیات منجر میشود یا به تلاش برای کاهش آلایندگی. اتفاقاتی که به عقیده اقتصاددانان، نهایتا به رفع مشکل آلودگی زیست محیطی منجر خواهد شد.
این مساله روی کاغذ به جوابی منطقی دست پیدا میکند، اما مشکل آنجاست که شرایط جاری در واقعیت الزاما با پیشفرض فرمولهای نوشته شده روی کاغذ یکی نیستند. در شرایط اخد مالیات، فرد حاضر است برای حفظ تولید، با پرداخت هزینهیی آلایندگی را ادامه داده و به ضرر باقی جمعیت عمل کند. در واقع در این شرایط، فرد با پرداخت مبلغی پول، سلامت باقی نفرات جامعه و سرنوشت محیطزیست را خرید و فروش میکند. این شرایط وقتی بغرنجتر میشود که هزینههای پرداختی فرد، به هزینههای تولید و مالیات محدود شود و او از هزینه اصلی که همان زندگی در محیط آلوده است معاف باشد. مانند کارخانهداری که ویلایی در گیلان دارد یا بنگاهی که مالکینش امریکایی هستند، اما صنایع خود را در هندوستان بنا کردهاند. آلودگی زیست محیطی و هزینههای آن روز به روز در حال افزایشاند، به نظر میرسد که مالیات محیط زیست نمیتواند راهحلی برای این معضل باشد. باید راهکار دیگری اندیشیده شود، راهکاری که منطق غالب اقتصادی را مدنظر نگیرد.
