6 بازار رقابتپذیر ایران در گردشگری
گروه راه و شهرسازی| مینا رشیدی|
تعیین بازار هدف گردشگری روندی است برای تشخیص و مجزا کردن ویژگیهای متقاضیان گردشگری برای انتخاب بازارهایی که کشور میخواهد یا میتواند محصولات و خدماتش را به متقاضیان سفر به کشور ارائه دهد و در نهایت محصولات گردشگری خود را برای برطرف کردن نیازهای گردشگران بازار هدف خود طراحی و برنامهریزی کند. در حقیقت انتخاب بازار هدف، هم جهت با رویکرد بازاریابی هدفمند در مقابل بازاریابی تودهیی است. بعد از دهه80 میلادی، بهدلیل تشدید رقابت در مقاصد و تنوع زیاد جاذبهها و حوزههای گردشگری، اهمیت فعالیتهای بازاریابی در موفقیت مقاصد بر مدیران و صاحبان این صنعت مسلم شد. در چنین فضایی هیچ مقصد گردشگری بدون برخورداری از اقدامات بازاریابی موفق نخواهند بود. اجرای موفق برنامههای بازاریابی، دامنه وسیعی از هزینهها را در بردارد و از آنجا که پاسخگویی و خدمترسانی به تمام بخشهای بازار غیرممکن است انتخاب هوشمندانه برخی از این بخشها برای انجام فعالیتهای بازاریابی و سپس
انجام برنامهریزیها و سیاستگذاریهای کلان درراستای همان بخشها امری حیاتی است. اما به راستی انتخاب این بخشها باید براساس چه معیارها و فاکتورهایی صورت بگیرد. چه دادههایی باید در اتخاذ این تصمیمات دخیل شوند و در نهایت انتخاب چه بازارهای هدفی میتواند بیشترین نفع را به اقتصاد و صنعت گردشگری ما برساند.
تقسیم و گزینش بازار هدف، توسعه و تدوین برنامه بازاریابی موثر برای موفقیت در بازار، مهمترین بخش بازاریابی گردشگری است و در این بین هسته مرکزی استراتژی بازاریابی به شناسایی و انتخاب بازارهای هدف اختصاص مییابد. بازارهای هدف باید با معیارهای دقیق و مشخص شناسایی و انتخاب شوند و اقدامات مورد نیاز در هریک از آنها صورت گیرد.
به نظر بسیاری از متخصصین عرصه گردشگری کشور، هنوز هم بزرگترین چالش و ضعف کشور در حوزه گردشگری «بازاریابی» است. بازاریابی در صنعت گردشگری به معنای طراحی و ارائه ترکیبی از محصولات و خدمات است که ارزشی واقعی برای مشتریان هدف فراهم کند و با افزایش انگیزه خرید در آنها، نیازهای مشتریان را برطرف کند. بازاریابی از جمله فعالیتهایی است که میتواند در کنار برنامهریزیها، سیاستگذاریها و ایجاد زیرساختهای مورد نیاز بسترهای اساسی را برای جذب گردشگران بالقوه به کشور ممکن کند.
باتوجه به ویژگیهای خاص محصولات گردشگری نظیر غیرقابل انبار بودن، چتری بودن، کاربر بودن و غیره، بازاریابی در این صنعت نسبت به صنایع دیگر از اهمیت ویژهیی برخوردار است و به کارگیری موثر ابزار بازاریابی گردشگری در هر کشوری امری ضروری است. اما بهراستی برای اولویتبندی بازارهای هدف گردشگری کشور باید از چه شاخصها و زیر شاخصهایی بهرهمند شد.
شاخصها در انتخاب بازار هدف گردشگری
محققین و پژوهشگران برای انتخاب بازارهای هدف گردشگری از روشها و شاخصهای متعددی بهره گرفتهاند. با این حال محمد رحیم اسفیدانی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، در گفتوگو با روزنامه تعادل معیارهای انتخاب بازار هدف گردشگری را دو بعد جذابیت بازار و توان رقابت میداند و میگوید: جذابیت بازار به این معنی است که بازاری را بهعنوان بازار هدف انتخاب کنیم که سودآوری خوبی داشته و در آینده نیز از قابلیت رشد مناسب برخوردار باشد. علاوه بر این هر چه اندازه بازار هدف بزرگتر باشد، بازار جذابتری خواهد بود. بنابراین سه شاخص کلیدی قابلیت رشد، سودآوری و اندازه بازار معیارهای مهمی است که جذابیت بازار مورد نظر را نشان میدهند.
البته جذابیت بازارهای هدف گردشگری را میتوان با زیرشاخصهای دیگری نظیر میزان هزینهکرد گردشگر، رفتار مسوولانه و تشابه فرهنگی و غیره تعریف کرد. منظور از قابلیت رشد این است که آیا بخش مورد نظر از رشد بالقوه و کافی برخوردار است. اندازه بازار نیز به این موضوع بر میگردد که آیا بخش مد نظر به اندازهیی بزرگ هست که تخصیص منابع برای به دست آوردن آن از توجیه کافی برخوردار باشد. میزان هزینه کرد نیز به درآمدی اشاره دارد که میتوان از گردشگران در کشور مقصد برای خرید، سوغات و غذا و غیره به دست آورد. زیر شاخص رفتار مسوولانه نیز شامل رفتار مسوولانه اجتماعی و زیست محیطی گردشگران برای دست یافتن به توسعه پایدار میشود. تشابه فرهنگی نیز نمایانگر تشابه زبانی، مذهبی و ارزشی با بازار هدف مربوطه است.
اسفیدانی میگوید: با این حال در انتخاب بازارهای هدف گردشگری صرفا نباید به جذابیت بازار توجه کرد. توان رقابت و جذب گردشگر در آن بخش بازار نیز مهم است. توان رقابت خودمان را باید در مقایسه با رقبای منطقهیی ارزیابی کنیم. بهطور مثال، گردشگری فرهنگی یکی از بازارهای بسیار جذاب است و ایران نیز در مقایسه با کشورهای منطقه از توان رقابتی بالایی در این حوزه برخوردار است.
در برخی از تحقیقات دیگر نیز قابلیت نفوذ بهعنوان یکی دیگر از شاخصهای انتخاب بازار هدف درنظر گرفته شده است. قابلیت نفوذ دارای زیرشاخصهای دیگری است که در نهایت میزان و قابلیت نفوذ به بازار خاصی را مشخص میسازد. روابط اقتصادی، روابط سیاسی، تصویر ذهنی از ایران، میزان رقابت و هزینه دسترسی از جمله این زیر شاخصها تشخیص داده شدند. روابط اقتصادی به میزان مطلوبیت روابط تجاری بین ایران و کشور مدنظر برمیگردد. روابط سیاسی نیز به میزان مطلوبیت روابط سیاسی بین ایران و کشور مدنظر اشاره میکند. ادراک گردشگر از مقصد گردشگری که میتواند از شخصی به شخص دیگری تغییر کند، زیرشاخص تصویر ذهنی را توصیف میکند. میزان رقابت به تعداد رقبا و وضعیت رقابت در بخش مد نظر بازار اشاره دارد و هزینه دسترسی میزان بودجهیی است که گردشگر برای دست یافتن و بهرهمند شدن از خدمات مقصد باید بپردازد.
این استاد دانشگاه در بیان مناسبترین بازارهای هدف برای صنعت گردشگری کشور میگوید: باتوجه به معیارهایی که گفته شد، به نظر من بازارهای مربوط به گردشگری فرهنگی و هنری، درمانی، اکوتوریسم، مذهبی و زیارتی، قومی و گردشگری اسلامی یا حلال از بازارهایی است که هم در آینده رشد بسیار خوبی خواهد داشت و هم اینکه در کشورمان توانایی رقابتی زیادی برای رقابت با کشورهای منطقهیی داریم.
بازارهای هدف گردشگری ایران
علی باقر نعمتی زرگران، مدیرکل دفتر بازاریابی و تبلیغات گردشگری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در گفتوگو با روزنامه تعادل معیارهای اصلی انتخاب بازارهای هدف ایران را سطح روابط سیاسی، اشتراکات دینی-مذهبی، روابط تاریخی-فرهنگی، همسایگی، درآمد سرانه و قدرت خرید و تمایل سفر میداند و میگوید: 16کشوری که بهعنوان بازارهای اصلی هدف گردشگری کشور در اولویت قرار گرفتهاند عراق، چین، کویت، ترکیه، عربستان، روسیه، آلمان، آذربایجان، هند، قطر، امارات، ایتالیا، عمان، ترکمنستان، افغانستان و مالزی است.
البته با توجه به تغییر و تحولات بین المللی و کاهش روابط ما با عربستان و برخی دیگر ازکشور های حاشیه خلیجفارس باید بر اولویتهای بازار هدف فعلی گردشگری بازنگریهای لازم صورت پذیرد .
مدیرکل دفتر بازاریابی و تبلیغات گردشگری ادامه میدهد: در سال 1394، کشورهایی که بیشترین تعداد گردشگر را به ایران فرستادهاند به ترتیب کشورهای عراق، آذربایجان، افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، عربستان، بحرین، هندوستان، کویت، چین، آلمان، لبنان و عمان بوده لست.
شرایط فعلی گردشگری کشور حکایت از عدم توفیق بازاریابی بینالمللی گردشگری ایران دارد. گرچه بازارهای هدف متناسب با شاخصهای مطرح شده تعیین و انتخاب شدهاند اما این شاخصها به اندازه کافی از جامعیت و فراگیری لازم برخوردار نیستند. علاوه بر این آمارها نشان میدهند با وجود انتخاب بازارهای هدف ذکر شده بیشترین تعداد گردشگران ورودی به ایران از همسایگان کشور بوده است، همسایگانی که شاید به سبب تنشهای سیاسی پیرامونی از امنیت و ثبات لازم برای انجام سفرهای برون مرزی برخوردار نیستند و درآمد سرانه بالایی ندارند و بالطبع هزینه کردهای بالایی نیز در مقصد نخواهند داشت. بر اساس آمار سازمان جهانی جهانگردی (unwto)، «اروپا» با انجام نیمی از سفرهای بینالمللی همچنان برترین مبدا گردشگر فرست دنیا به شمار میآید. بعد از اروپا، مناطق گردشگری آسیا و اقیانوسیه (24درصد)، امریکا (17درصد) و در آخر خاورمیانه (3درصد) و آفریقا (3درصد) گردشگر فرستترین مناطق دنیا هستند. در این
میان، «چین»، «ایالاتمتحده امریکا» و «انگلیس» بیشترین متقاضیان گردشگری برون مرزی را به خود اختصاص دادهاند. چینیها به عنوان رهبران گردشگری برونمرزی با انجام بیشترین تعداد سفر به چندی از مقاصد اروپایی، ایالات متحده امریکا و منطقه آسیا و اقیانوسیه بیش از سایر کشورها در عرصه گردشگری بینالمللی مورد توجه قرار گرفتهاند. بر اساس آمار همین سازمان در سال2016، کشورهای چین، ایالاتمتحده امریکا، آلمان، انگلیس، فرانسه، روسیه، کانادا، کرهجنوبی، ایتالیا و استرالیا به ترتیب بیشترین هزینه کرد را در مقصد گردشگری داشتهاند. آمارهایی که شاید در انتخاب بازازهای هدف نباید کنار گذاشته شود. آمارهایی که فاصله فاحش میان انتخاب یک بازار هدف هوشمندانه را با انتخاب بازار هدف ایران نشان میدهد و هنوز هم بیشترین شکایت فعالین عرصه گردشگری ضعف تبلیغاتی و اقدامات بازاریابی ایران در کشورهای هدف است.
آنچه باید انجام داد
اسفیدانی در بیان مهمترین ضعف بازاریابی گردشگری کشورمان میگوید: عدم وجود بازار هدف مشخص مانع از تمرکز و جهتگیری مشخصی برای سرمایهگذاریهای گردشگری و حمایتهای دولتی میشود. بطور مثال، در بخش گردشگری درمانی و گردشگری حلال پتانسیلهای زیادی وجود دارد و تا حدودی هم گردشگرانی با این اهداف وارد بازار ایران میشوند اما فعالیتهای بازاریابی منسجمی در شرکتها و سازمانهای فعال در این بخش انجام نشده است.
وی ادامه میدهد: باوجود اینکه در بسیاری از گونههای گردشگری از تواناییهای زیادی برخوردار هستیم ولی چون برندسازی در این زمینه انجام نشده است، بازارهای هدف گردشگری نیز شناخت خوبی از پتانسیلهای گردشگری در ایران ندارند. حتی بسیاری از مراکزی که پتانسیل جذب گردشگر خارجی دارند، ساختار و فرایندهای مشخصی برای جذب گردشگران خارجی ندارند بهطور مثال، پتانسیلهای زیادی در برخی مراکز درمانی خصوصی کشورمان وجود دارد ولی دپارتمانی برای جذب بیماران خارجی به صورت سیستماتیک و نظاممند ندارند. بنابراین میتواند گفت در برخی از بخشها، نظام فعالی برای جذب گردشگران خارجی وجود ندارد و برندسازی در این زمینه انجام نشده است.
اسفیدانی در پاسخ به اینکه برای جذب بازار هدف ایده آل گردشگری کشور باید دست به چه اقداماتی زد، میگوید: همانطور که گفته شد، نخستین گام در موفقیت بازاریابی گردشگری، تعریف بازارهای هدف گردشگری بر اساس دو شاخص جذابیت و توان رقابتی است. در گام بعدی برای جذب گردشگران در هر یک از بازارهای هدف، باید برنامه بازاریابی هدفمند و دقیقی با مشارکت کلیه ذینفعان و بازیگران این صنعت طراحی و نقش هر یک از ذینفعان و بازیگران که یکی از آنها نیز دولت است، تعریف شود.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: ولی باید به این نکته مهم توجه داشت که فعالیتها و برنامههای بازاریابی در هر یک از بخشهای بازار هدف باید کاملا متفاوت باشد. با اجرای یک برنامه واحد نمیتوانیم در تمام بخشهای بازار هدف گردشگری موفق عمل کنیم چراکه مخاطبان هدف متفاوت است و هر یک از مخاطبان نیز انگیزههای متفاوتی در انتخاب مقاصد گردشگردی خود دارند بنابراین باید سازوکار بازاریابی ما نیز کاملا متفاوت باشد و حتی کانالهای ارتباطی ما با مخاطبان هدف در هر یک از بازارها نیز متفاوت خواهد بود.
اسفیدانی تاکید میکند: مجموع این نکات نشان میدهد که انجام بازاریابی و برندینگ به صورت کلی و در سطح ملی باید انجام شود ولی به تنهایی کافی نیست زیرا جذب هر گروه از گردشگران موضوعی کاملا متفاوت است و با یک استراتژی و روش واحدی نباید انتظار داشته باشیم که در تمام بخشهای گردشگری موفق عمل کنیم.
