نام مجمع جهانی اقتصاد با داووس گره خورده است و بسیاری این تصور را دارند که مجمع داووس یا همان گردهمایی بزرگ سالانه در واقع مجمع جهانی اقتصاد یا World Economic Forum
است. در حالی که مجمع جهانی اقتصاد یک سازمان بینالمللی اقتصادی است که به صورت غیرانتفاعی فعالیت میکند و سالانه 80میلیون دلار درآمد دارد.
این نهاد از نظر ساختاری با سازمانهای دیگر متفاوت است. بر اساس برنامهریزی انجام شده در سوییس این نخستین تشکل برای همکاری میان بخش خصوصی و بخش دولتی بوده است که با توجه به شرکتکنندگان در جلسات آن به مهمترین رویداد از نوع خود بدل شد. این تشکل کمیتههایی برای بهبود وضعیت کسب و کار، سیاست، فعالیتهای آکادمیک و مدیریت جهانی ایجاد کرده است.
مجمع جهانی اقتصاد برای نخستین بار در ژانویه سال ۱۹۷۱ و در شهر داووس توسط کلاوس شواب به عنوان جایی برای جمع شدن رهبران اقتصادی و سرمایهداران اروپایی راهاندازی شد. شواب که در آن زمان در دانشگاه ژنو تدریس میکرد، داووس را برای جمع شدن اقتصاددانان، سیاستمداران، صاحبان سرمایه، نظریهپردازان و هنرمندان انتخاب کرد. ایده اصلی اجلاس این بود که این افراد در یک جا جمع شوند تا درباره مسائل روز اروپا تبادل نظر کنند.
بعد از این ریاست وی، مجمع مدیریت اروپایی که یک سازمان غیر انتفاعی بود را در ژنو راهاندازی کرد و با کمک این مجمع سران تجاری و صنعتی اروپا را هر ساله در ماه ژانویه به داووس فرا میخواند. سپس برگزاری جلسات منطقهیی در کشورهای مختلف جهان بعد از برگزاری اجلاس سالانه داووس به برنامه کاری این مجمع
اضافه شد.
این تشکل همچنین گزارشهای بسیار جالبی درباره اقتصاد جهانی ارائه میدهد. از سال ۱۹۷۹ مجمع مدیریت جهانی انتشار گزارش رقابت اقتصادی جهانی را نیز بر عهده گرفت. اما در سال ۱۹۸۷ «مجمع مدیریت اروپا» به «مجمع اقتصاد جهانی» تغییر نام داد و با توسعه حوزه کاری خود تلاش کرد تا اختلافات و مشکلات جهانی را با ایجاد یک پلت فرم بینالمللی حل کند.
به گفته حامیان این بنیاد، مجمع جهانی اقتصاد مکانی ایدهآل برای گفتمان و مباحثه درباره مهمترین مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی زمین است، زیرا نمایندگان قویترین سازمانهای اقتصادی و بانفوذترین نهادهای سیاسی جهان در اجلاس آن شرکت میکنند؛ متفکران به طرح ایدههای خود میپردازند و فضای عموما غیررسمی اجلاس، بحثهای گسترده و بیپردهیی را موجب میشود.
خبرنگاران در اجلاس سالانه داووس به اکثر نشستها دسترسی دارند و عمده این نشستها بهطور زنده پخش میشود. حدود 600 نفر از خبرنگاران رسانههای مکتوب، رادیو و تلویزیون همه ساله در اجلاس داووس شرکت میکنند.
در حالی که رهبران سیاسی و تجار موفق، عمده شرکتکنندگان داووس را تشکیل میدهند، رهبران سازمانهای غیردولتی و بینالمللی همچون عفو بینالملل، موسسه شفافیت بینالمللی و نهادهای مختلف سازمان ملل متحد نیز حضور فعالی در اجلاس دارند.
هرچند در نگاه اول، اجلاس داووس بسیار مثبت مینماید، اما منتقدان سرسختی نیز دارد.
به اعتقاد این عده، مجمع جهانی اقتصاد در واقع امر، یک مجمع تجاری است که مرفهترین تجار به راحتی میتوانند درباره معاملات خود با یکدیگر به بحث و گفتوگو بنشینند و با رهبران سیاسی پرنفوذ جهان به لابی بپردازند و بدون شک منفعتطلبی هدف نخست چنین اجلاسی خواهد بود و نه حل معضلات اقتصادی همچون فقر در سراسر جهان.
افزون بر این، داووس به علت آنکه به مأمنی برای تبلیغ و ترویج سیاست نوع دموکراسی و مرکزی برای ترغیب تصمیمگیریهای غیرشفاف و محرمانه تبدیل شده است نیز مورد انتقاد
قرار دارد.
اجلاس داووس مانند دیگر نشستها و اجلاسهایی که مهمانان سرشناسی از سراسر دنیا دارد، محلی برای نشان دادن اعتراض به سیاستهای دولتمردان هم به شمار میرود. گروههای مخالف جهانیسازی، مخالفان سرمایهداری، چپها و سبزها همیشه از این فرصت برای نشان دادن مخالفتهای خود با سیاستمداران استفاده میکردند، اما به نظر میرسد که معترضان دیگر تب و تاب گذشته را ندارند؛ زیرا آنها به این نتیجه رسیدهاند که اجلاس داووس نقش چندانی در سیاستهای اجرایی بینالمللی ندارد.
بنیاد آکسفام در گزارش سال ۲۰۱۴ خود از داووس به عنوان یکی از مهمترین نهادهای مشاوره و تصمیمگیریهای اقتصادی جهان صحبت کرده که باعث درآمیختن قدرت اقتصادی با مراکز تصمیمگیریهای سیاسی میشود که تاثیرات مخرب آن بر نحوه مدیریت جامعه، دموکراسی و گسترش فقر و بیعدالتی مشهود است. در این گزارش گفته شده که اقلیت صاحب قدرت اقتصادی در همکاری و هماهنگی با قدرت سیاسی در سطح جهان با تقلب و فریبکاری در شیوه مدیریت امور اقتصادی، دموکراسی را تضعیف کرده و شرایطی را به وجود آورده که امروزه ثروت ۸۵نفر از ثروتمندترین افراد با دارایی ۵۰درصد از جمعیت جهان برابر است. انحصار فرصتها و امکانات در دست یک اقلیت کوچک باعث شده که ۷۰درصد از مردم جهان اکنون در کشورهایی زندگی کنند که طی سه دهه گذشته نابرابری اقتصادی در آنها افزایش یافته است. هماکنون یک درصد از مردم با ثروتی حدود ۱۱۰تریلیون دلار صاحب ۴۶درصد از کل ثروت جهان هستند. طبق ارزیابیهای این نهاد، نابرابری اقتصادی با به خطر انداختن ثبات و امنیت اجتماعی یک خطر بزرگ برای امنیت جهانی است.