آنچه دوست دارند، بشنویم
وقتی نخستین روزنامهها منتشر شدند، به عنوان ابزاری برای تقویت جامعه با انتشار اخبار در حوزه عمومی مطرح شدند. از همینرو است که رسانه به دلیل کارکردشان در انتشار آزاد اطلاعات، رکن چهارم دموکراسی تلقی گردید اما قدرت و نقش رسانه به تدریج آن را تبدیل به ابزاری در دست سیاستسازان برای نفوذ درجامعه و در حال حاضر جهان تبدیل کرده است و باز به همین دلیل است که تحلیلگران و استراتژیستهای مهم امریکایی وقتی مولفههای قدرت این کشور را برمیشمرند به تسلط این کشور بر رسانه و تواناییهای ارتباطی به عنوان یکی از این مولفهها اشاره میکنند. بنابراین در دوران معاصر و با پیشرفت خیرهکننده وسایل ارتباط جمعی، ژورنالیسم و رسانه بطور کلی اعم از دیداری و شنیداری با پوشش خبری خاص حوادث و «برجستهسازی» در خدمت تامین منافع ابر قدرت امریکا در جهان بودهاند. این نه تنها در نحوه پوشش اخبار برخی حوادث خاص مانند درگیریهای فلسطینیها با اسراییلیها در روزنامهها و تلویزیونهای غربی و به خصوص امریکایی مشهود است بلکه این تلاش توسط صنعت غولپیکر هالیوود با تولید فیلمهایی پی گرفته میشود که در آن به قول پرینس، تحلیلگر امریکایی، ساختار دارای
سبک فیلمهای هالیوود میتواند برای نمایش دادن مجموعهیی از موضوعات سیاسی به کار گرفته شود و این کار با مهارت تمام انجام شود. به این معنا که هم جنبههای سرگرمی فیلم را حفظ کند و هم چارچوبهای سنتی و روشنفکرانه سیاسی کشور را پاس بدارد و از این طریق انبوهی از ارزشهای سیاسی و فرهنگی را به مخاطبان منتقل کند. در دو مقالهیی که در این صفحه ترجمه شده، نشان داده میشود که چگونه رسانههای اصلی امریکایی اخبار دو اتفاق مهم در منطقه خاورمیانه، یکی منازعه طولانی فلسطینیها با اسراییل و دیگری بحران سوریه را پوشش میدهند تا منافع امریکا و متحدانش را رعایت کرده باشند. به ویژه که در بحران سوریه، یکی از کشورهای درگیر، روسیه است که تا دههها نماد شّر در جهان معرفی شده بود که زندگی امن و آسایش جهان آزاد را تهدید میکرد.
گروه جهان بهاره محبی
سیمور هرش در چند دهه فعالیت رسانهیی خود خطرات بسیاری را به جان خرید که فراتر از زمان خود بود. او خبرنگاری واقعی بود که بهدلیل اصرارش برای پوشش دقیق رسانهیی هر دو طرف، بارها هدف تهمت و حتی حمله قرار گرفت.
زمانی که هرش جنایات امریکا را در ویتنام گزارش میکرد، ابتدا مورد انتقاد قرار گرفت و حتی خائن یا بدتر خوانده شد. در آن زمان تلاش هرش برای اطلاعرسانی و مقاومت در برابر قدرت حاکم با اهدای جایزه پولیتزر قدر دانسته شد.
در سال 2007، زمانی که هرش طرحهای دولت پس از بوش را مبنی بر تمایل امریکاییها به استفاده از اخوانالمسلمین و گروههای شبهنظامی مرتبط با القاعده برای سرنگونی دولت سوریه فاش کرد، نیویورکر با استقبال از این افشاگری از تلاشهای هرش قدردانی کرد. اما در سال 2013، وقتی هرش اطلاعاتی را رو کرد که بر اساس آنها مقامهای امریکایی تمایل بسیار زیادی به استفاده از یک حمله شیمیایی در حومه دمشق داشتند، نیویورکر تصمیم گرفت که این گزارش را منتشر نکند. به همین دلیل هرش این مطلب را بهطور شخصی در لندن منتشر کرد.
داستان سیمور هرش بیانگر تمایل رهبران غربی به دستکاری عمدی اطلاعات یا حتی جعل اخبار و اطلاعات برای توجیه مداخله نظامی در سوریه بازمیگردد: همانند دروغ هولناکی که برای توجیه حمله به عراق و شعلهورتر کردن آتش جنگ ویتنام پس از واقعه خلیج تونکن به کار گرفتند.
هرش در این مطلب به صراحت مینویسد که ترکیه، به عنوان یکی از اعضای ناتو، و عربستان سعودی، به عنوان نزدیکترین متحد واشنگتن در منطقه، تسلیحات شیمیایی را در اختیار گروههای مخالف بشار اسد قرار دادهاند. گزارش هرش این قابلیت را داشت که مورد توجه جامعه جهانی قرار بگیرد، اما چنین نشد.
هرش در این گزارش نوشته است: باراک اوباما زمانی که درباره مسوولیت بشار اسد در جنگ سوریه صحبت میکرد، همه واقعیت را نگفت. او در برخی موارد اطلاعات مهم امنیتی را حذف کرد و در برخی موارد دیگر فرضیهها را به جای حقیقت به مخاطبان ارائه کرد. از همه مهمتر اینکه، تنها نیروهای بشار اسد نیستند که در سوریه به تسلیحات شیمیایی دسترسی دارند؛ گزارشهای محرمانه ارتش و سازمان سیا از ماهها قبل روشن کرده بود که گروه النصره نیز به این تسلیحات دسترسی دارد و به احتمال بسیار قوی از آن علیه مخالفان خود استفاده خواهد کرد.
به نوشتهگری لوپ، تحلیلگر رسانه، گذشته از سانسور برخی واقعیات، سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی غرب، بهویژه امریکا و انگلیس ترجیح میدهند که درباره موضوعات حساسی چون جنگ سوریه، گفتمان مورد تایید آنها بارها و بارها مورد بحث و بررسی قرار گرفته و تکرار شوند. در اینجا به چند نمونه از این موارد اشاره میکنیم:
1. اشاره به استفاده از بمبهای بشکهیی در سوریه. در اینجا غرب هیچ علاقهیی ندارد که رسانهها به استفاده از بمبهای بشکهیی توسط نیروهای هوایی امریکا در عملیات اینفرنو در ویتنام در سال 1968 یا استفاده از این بمبها توسط نیروهای اسراییلی در سال 1948 اشاره کنند. با این حال تمایل دارند که رسانهها بارها و بارها نیروهای دولتی بشار اسد را به استفاده از این بمبها متهم کرده و این مساله را در ذهن مخاطب زنده نگه دارند.
2. اشاره به کشته شدن بیش از 200هزار نفر. (سازمان ملل اعلام کرده که از آغاز جنگ داخلی سوریه بیش از 220هزار نفر کشته شدهاند.) غرب تمایل دارد که با تکرار این خبر در رسانهها، مخاطب به این نتیجه برسد که این تعداد قربانی به دست نیروهای بشار اسد و نه گروههای تروریستی کشته شدهاند. همچنین هیچ اشارهیی به این موضوع نمیشود که بیش از نیمی از این تعداد، قربانی نیروهای دولتی بودهاند که در مبارزه با گروههای تروریستی کشته شدهاند.
3. اشاره مداوم به بهار عربی و سرکوب تظاهرات مسالمتآمیز سوریها توسط دولت بشار اسد. با این حال غربیها هیچ علاقهیی ندارند که به سرکوب شدید مخالفان شیعه در بحرین توسط نیروهای دولتی با کمک عربستان پرداخته شود. همچنین از نگاه آنان بهتر است که رسانهها به اشتباهات فاحش غربیها در جریان این تحولات و غافلگیری آنان از تحولات موسوم به بهار عربی نپردازند.
4. تاکید بر وجود نیروهای مخالف میانهرو و ارتش آزاد سوریه. از نظر غربیها بهتر است رسانهها به این مساله نپردازند که وجود گروهی به نام ارتش آزاد سوریه که رهبرش در حال حاضر در ترکیه زندگی میکند، به یک طنز شباهت دارد.
5. ابراز نگرانی و حتی خشم از دخالت روسیه در سوریه. بهتر است که رسانهها اصلا به این موضوع نپردازند که سوریه (به لحاظ جغرافیایی) بیش از اینکه به ایالات متحده نزدیک باشد، به روسیه نزدیک است. همچنین بهتر است از اینکه روسیه (به نسبت امریکا) با تهدید جدیتری بنیادگرایی روبهروست (ازجمله در داغستان و چچن)، حرفی زده نشود.
برای دولتمردان غربی بهتر است که رسانهها این حقیقت را کم اهمیت جلوه دهند که رابطه نظامی روسیه و سوریه از دهه 1950 اگر بیشتر از رابطه نظامی امریکا و عربستان سعودی نباشد، کمتر نیست. همینطور بهتر است که رسانهها به این موضوع نپردازند که در سوریه همانقدر که امریکا بهدنبال یک تغییر رژیم دیگر ـ مشابه عراق و لیبی ـ است، روسیه تمایل دارد که از این مساله جلوگیری کند.
6- اشاره مکرر به اینکه نیروهای ارتش سوریه منفور بوده و مشروعیت رهبرشان از دست رفته است.
مقامهای امریکایی ترجیح میدهند که رسانهها روزها و روزها درباره مشروعیتی صحبت کنند که به اعتقاد آنان بشار اسد از دست داده است و اصلا به این موضوع اشاره نکنند که دولت اسد در جامعه بینالمللی به رسمیت شناخته شده و اکنون درگیر جنگی تمامعیار با تروریستهایی است که در مقابل دوربینها سر شهروندانش را از تن جدا میکند.
7- اصرار کنند که دولت بشار اسد بهگونهیی مسوول و حتی متحد، داعش، جبهه النصره و گروههای دیگر مرتبط با القاعده است. با اینکه هیچ اساس منطقی وجود ندارد، میتوان روی ناآگاهی مخاطب و بیمیلی او به شناختن تفاوتهای اساسی گروههای درگیر در سوریه حساب کرد، بر این اساس بهتر است چنین عنوان شود که بشار اسد با پافشاری بر ماندن در قدرت (و رد درخواست اوباما برای کنارهگیری)، گروههای تروریستی را به کشورش دعوت کرد و موجبات ظهور آنان را فراهم کرد. بهتر است هیچ اشارهیی به پا گرفتن گروههای تروریستی در عراق پس از حمله امریکا به این کشور نشود.
8- با پوتین به عنوان دشمن درجه یک امریکا رفتار شود، کسی که متحد دولت سوریه است و از قضا واشنگتن گفته است که باید از قدرت کنارهگیری کند. همچنین باید نشان داده شود که پوتین کسی است که نیروهای خود را به سوریه برده تا بیش از اینکه با داعش مبارزه کند، مانع از سقوط اسد شود. بهتر است که رسانهها هیچ اعتباری برای سخنان مقامهای روسی که تاکید دارند برای مبارزه با داعش در سوریه هستند، قائل نشوند. به حمله امریکا علیه تروریستها از پاکستان و افغانستان گرفته تا لیبی و یمن اشاره نشود.
