بی توجهی به آب از دلایل شکست اصلاحات ارضی
اصلاحات ارضی مهمترین عامل تغییر مناسبات مالکیت زمین و به تبع آن تغییر مناسبات تولید کشاورزی و وضعیت عمومی کشور بود. اریک هوگلاند در کتاب زمین و انقلاب به بررسی جامع برنامهها و تاثیر آن بر ساختار اجتماعی ایران میپردازد. اهمیت این بررسی در تحلیل شرایط سیاسی تاریخی تصمیمگیریها، مواجهه نویسنده با حیات عینی روستاییان و همفکری سازنده با متخصصان مطالعات روستایی دانشگاه تهران است که اطلاعات مفیدی از جزییات اصلاحات ارضی در اختیار مخاطب قرار میدهد. هوگلاند برنامه اصلاحات ارضی را با تاکید بر عوامل سیاسی تاثیرگذار بر دگرگونیهای اجتماعی- اقتصادی در دورهیی نزدیک به 20سال (1341-1360) بررسی کرده است. این مطالعات در اصل پاسخ به سه پرسش اساسی درباره جامعه روستایی ایران است: الف. شیوه تقسیم اراضی پیش از اصلاحات به چه صورتی بود؟ ب) گستره تغییرات حاصل از اصلاحات چگونه بود؟ ج) منش جامعه روستایی در برابر اصلاحات ارضی و گسترش دامنه فعالیتهای حکومتی چه بود؟ نویسنده در مقدمه کتاب بر سوءتعبیرهایی که همزمان با برنامه اصلاحات و پس از آن وجود داشت، صحه میگذارد و هدف ثانویه طرح خود را حل و فصل اسطورههای «اصلاحات ارضی به
عنوانِ برنامه رهایی روستاییان از عذاب مالکان غیابی» میداند. کتاب شامل دو بخش است: در بخش اول با عنوان «سابقه اصلاحات ارضی» نویسنده محیط روستاهای ایران را به اختصار شرح داده و شیوه تقسیم سنتی اراضی پیش از اصلاحات، اقسام کشت زمین در ایران و مناسبات اجتماعی در میان اقشار مختلف روستا میپردازد، سه شیوه کشت دیمی، آبی و آیش در ایران معمول بوده است و مالکیت زمین بین دو گروه بزرگ مالکان مشتمل بر مالکان منفرد، نهادها، اجارهدارها (حداقل صاحب یک 6 دانگ زمین بودند) و خردهمالکان(که صاحب کمتر از 6 دانگ زمین بودند) تقسیم میشد. روستاییان نیز شامل گروههای زارعان و خوشنشینها میشدند. از نظر هوگلاند واحد تقسیم روستاها در ایران یک 6 دانگ روستا صرف نظر از مساحت آن است، اهمیت این دیدگاه در ضرورت مساحت زمینها و تقسیم آن برحسب میزان مساحت زمین مشخص میشوند به همین خاطر تقسیم اراضی روستایی در ایران با در نظر گرفتن شرایط اقلیمی، دسترسی به آب و حاصلخیزی آب متفاوت است، نکتهیی که در برنامههای ارضی کمتر لحاظ شد. در همین بخش هوگلاند به اهمیت «بنه» در شیوه کشت در روستاهای ایرانی اشاره میکند؛ هر گروه از زارعان سهمبر یک بنه
بودند. بنه واحدِ کار اشتراکی روستاییان بود که با رهبری سربنه و همیاری روستاییان اداره میشد. گرچه برداشت محصول در این واحدها اشتراکی بود، کار و محصول نامساوی تقسیم میشد. اساسا اندیشه ضرورت اصلاحات ارضی در تاریخ ایران از جنبش جنگل سر برآورد. به نظر میرسید برای نخستینبار زمینداران بزرگ از حرکت جمعی رعیت به هراس افتادند، نخستین بزرگ زمیندار هراسان خود رضاخان بود. زمزمه تغییر مناسبات ارضی در کشور از دوره مشروطه به گوش میرسید اما برنامه بنیادی آن در دوره نخستوزیری امینی مطرح شد ارسنجانی، وزیر کشاورزی وقت در دوره اول برنامههای اصلاحات با جدیت الغای مالکیت بزرگ مالکان غیابی را طی یک سال عملی کرد. البته بنا بر تغییر شرایط سیاسی حاکم بر کشور و روی کار آمدن اعلم، دوره دوم و سوم برنامه اصلاحات ارضی هماهنگی معناداری با تغییر مناسبات به نفع زارع بیزمین نداشت. در بخش دوم هوگلاند با بررسی دقیق اسنادی، مصاحبه شفاهی و روش مشاهده مشارکتی، شرح و تفسیر جامعی از تاثیرات سیاسی و اجتماعی اصلاحات ارضی بر روستاییان ارائه میدهد. براساس یافتهها، نویسنده ادعا میکند که ایجاد تعاونیهای روستایی و شرکتهای کشت و صنعت در
مراحل دوم و سوم اصلاحات نه تنها گرهیی از مشکلات روستاییان نگشود بلکه خود مسبب مشکلات جدیدی برای زارعان شد. در همین بخش به ماهیت سیاسی و محافظهکارانه اصلاحات اشاره میکند. از نظر هوگلاند برخلاف تبلیغات پرسروصدای حکومت، اصلاحات ارضی موجب انقلاب در کشاورزی ایران نشد و بسیاری از شیوههای کشت سنتی مفید ازجمله بنه را نابود کرد. او این امر را به بیخبری ماموران حکومتی از ساختار جامعه روستایی ایران نسبت میدهد که تا آن زمان تصور میکردند روستاییان هیچ ساختار مشخصی برای مدیریت و ساماندهی کشت محصول ندارند. شاید اساسیترین تاثیر اصلاحات از نظر اقتصادی اجتماعی، تبدیل زارعان سهمبر به مالکان زمین و اجارهداران بود. با اینکه هدف اصلاحات ارضی در دوره اول زمیندار کردن زارع بود اما همین تغییر الگوی مالکیت در تغییر ماهیت سنتی کشاورزی که مبتنی بر استثمار مالکان غیابی بر زارعان به خصوص کشاورزان بیزمین بود، شکست خورد چراکه نظام کشاورزی ایرانی به حداقل 7هکتار زمین مرغوب نیاز داشت. در صورتی که اکثر زمینهایی که به زارعان رسید کمتر از این مقدار تعیین شد یا از آب و مرغوبیت مورد نظر محروم بود. چنانچه نویسنده به استناد آمارها
نشان میدهد صحبت از «تقسیم تمامی اراضی بین زارعان» دروغ محض حکومتی است. در حقیقت علاوه بر مالکان غیابی که امکان چانهزنی بیشتری با حکومت داشتند و سلطه خود بر روستا را با خرید زمین زارعان مقروض ادامه دادند، حکومت نیز به زمره مالکان افزوده شد. بر این اساس میتوان ادعا کرد، استثمار قانونی زارعان جایگزین استثمار عرفی شد! بنابراین، این اصلاحات نه تنها رشد کشاورزی را نتیجه نداد بلکه عامل مهاجرت گسترده زارعان مقروض به شهرهای بزرگ و تبدیل دهقان به کارگر روزمزد در برنامههای عمرانی شد. بنا بر ادعای نویسنده، همین مراوده روستاییان با شهر عامل آگاهی سیاسی و بیاعتمادی ایشان به حکومت مرکزی و آمادگی برای جذب ایدههای انقلابی شد. فقدان برنامهریزی جامع و
نا آشنایی سیاستگذاران شهری با ساختار روستایی ایران از عوامل شکست برنامه اصلاحات محسوب میشود. اگرچه انجام اصلاحات در دوره دوم و سوم بیش از آنکه طرحی جدی برای بهبود کشاورزی باشد، طرح نفوذ حکومت بر روستاها و جایگزینی کشاورزی تجاری سودآور در عوض کشاورزی معیشتی دیربازده بود.
