یادداشت

۱۳۹۴/۰۵/۰۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۲۴۹۳۴

بحران داعش و پارادوکس سیاست خارجی امریکا

پس از آغاز جنگ سرد و ظهور کشور امریکا در مقام یکی از ابرقدرت‌های عرصه روابط بین‌الملل، حمایت از اعراب سنی در خاورمیانه، وجه غالب و انکارنشدنی سیاست خارجی این کشور بوده است. اما حادثه 11سپتامبر 2001 و پس از آن طرح موضوع مبارزه با تروریسم جهانی به رهبری امریکا، مساله‌یی جدید را پیش‌روی سیاسیون این کشور قرار داد. اکثر جهادیونی که به صفوف نیروهای اسلامی رادیکال (القاعده) پیوسته بودند از کشورهای سنی تحت حمایت امریکا ازجمله عربستان، قطر، اردن، مصر و... بودند. در آن سال‌ها این موضوع مطرح شد که «نوع تعامل امریکا با کشورهای سنی خاورمیانه که در عمل تامین‌کننده نیروهای القاعده بوده و نیز به طور غیرمستقیم از آن حمایت می‌کنند باید به چه سمتی سوق پیدا کند؟ واکنش‌های امریکا به 11سپتامبر در قالب حمله‌ نظامی امریکا به افغانستان و عراق بازنمود یافت و بارزه اصلی آن راهبردی بود که به عنوان طرح «خاورمیانه بزرگ» مطرح شد. در ادامه همین تحولات، اخیرا ظهور داعش در خاورمیانه و اعلان دولت اسلامی توسط این گروه معادله‌یی نوین و بسیار پیچیده‌تر را در برابر دستگاه وزارت خارجه امریکا قرار داده است. اکنون در سطحی گسترده‌تر همان کشورهای سنی تحت حمایت امریکا در منطقه خاورمیانه، از یک سو بیشترین میزان گروه جمعیتی از نیروهای جهادی داعش را تامین می‌کنند و از سویی دیگر، راز بقای داعش در گرو حمایت‌های غیرمستقیم عربستان و ترکیه، دو متحد همیشگی امریکا در خاورمیانه است. اما این تمام معادله نیست؛ طرف دیگر معادله قرار گرفتن نیروهای شیعی‌ای همانند حکومت بشار اسد، حزب‌الله لبنان، ایران و شیعیان عراقی در جبهه معارضان اصلی با داعش است. برآیند روند فعلی این است که امریکا از یک طرف، مقابله با داعش را در پیش دارد و از طرف دیگر، معمای چگونگی تعامل با معارضین داعش. از نظر نگارنده امریکا در حال حاضر روشی اجرا می‌کند که مبنای آن ریشه در پارادوکس‌های موجود در نظام سرمایه‌داری و گفتمان نئولیبرالیسم دارد. در جهت تبیین این موضوع، شرحی مختصر در باب سیاست‌های پارادوکسیکال امریکا در تقابل با نیروهای درگیر در مبارزه بر علیه داعش داده خواهد شد.

شیعیان: ایران، حکومت بشار اسد، حزب‌الله لبنان و شیعیان عراق (حشد شعبی) مهم‌ترین نیروهای شیعی در جنگ با داعش هستند. این نیروها هرچند در صف مقدم مبارزه با داعش حضور دارند، اما در عمل شاهد رفتار دوگانه امریکا در تعامل با آنها هستیم. اولا، در سیاست خارجی امریکا حزب‌‌الله لبنان و رژیم بشار اسد به عنوان مهم‌ترین نیروهای محور ضداسرائیلی جایگاه دشمن و تروریسم را دارند. در حال حاضر داعش حدود نیمی از سرزمین‌های کشور سوریه را در اختیار دارد و سقوط داعش موفقیتی بزرگ برای بشار اسد خواهد بود. از این‌رو، امریکا در پی آن است با تداوم بحران داعش تا آنجا که ممکن است نیروهای بشار اسد دچار فرسایش تدریجی شوند. برای نمونه شاهد هستیم در شرایطی که داعش در پالمیرا با شکست دادن نیروهای حکومت سوریه در حال پیشروی است، نیروهای ائتلاف از گریلاهای کرد در نواحی گری‌سپی و سه‌ری‌کانی حمایت می‌کنند. ثانیا، امریکا در عراق عدم پیروزی سریع و آسان شیعیان بر داعش را پیگیری می‌کند. از نظر امریکا نزدیکی بیش ‌از اندازه نیروهای «حشد شعبی» و ارتش عراق به ایران، در آینده‌ خطری برای حفظ جایگاه امریکا در عراق خواهد بود.

در اوایل ظهور داعش حتی با پیشروی نیروهای داعش تا نزدیکی بغداد نیروهای نظامی امریکا هیچ حمله‌یی را علیه نیروهای داعش انجام ندادند. در واقع، حملات هوایی امریکا علیه داعش زمانی شروع شد که داعش توانست ناحیه مخمور را در مرزهای اقلیم کردستان عراق تصرف کند و امنیت اربیل پایتخت اقلیم به خطر افتاد. ثالثا، با وجود حضور محسوس ایران در جبهه ضدداعش، امریکا به ‌واسطه فشارهای دیپلماتیک کشورهای عربستان و ترکیه برای جلوگیری از گسترش حوزه نفوذ ایران در خاورمیانه سیاست مهار را به‌ کار گرفته است. بدین معنی که از یک‌سو در پی جلب رضایت عربستان و ترکیه است و از سویی سعی در کنترل نفوذ ایران در روند مبارزه با داعش است.

اعراب سنی: اعراب سنی عراق پس از ظهور داعش به طور چشم‌گیری در نقش متحد ظاهر شدند. در نتیجه سیاست امریکا بر مسلح‌ نکردن اعراب سنی در داخل عراق استوار شد. اما در ارتباط با جبهه سنی‌های عرب سوری که در قالب ارتش آزاد سوریه در نبرد با داعش و حکومت مرکزی (بشار اسد) هستند امریکا در پی آن است تا بار دیگر اشتباه تاکتیکی خود را در حمایت از جهادی‌های مسلمان در افغانستان تکرار نکند. در حقیقت امریکا سال‌ها از نیروهای جهادی علیه شوروی در افغانستان حمایت کرد اما بعدا این نیروها به مهم‌ترین معارضان غرب تبدیل شدند. واقعیت این است که مهم‌ترین نیروهای تشکیل‌دهنده ارتش آزاد نیروهای گروه جبهه النصره هستند که هم‌پیمان القاعده بوده و با ایمن‌ الظواهری بیعت کرده‌اند. در نتیجه امریکا در شرایط فعلی برنامه‌یی برای مسلح‌ کردن و حمایت جدی از نیروهای ارتش آزاد سوریه ندارد.

به طور کلی، آنچه از روند تحولات موجود قابل تامل است بر این مبناست که در حال حاضر اراده‌یی مبنی بر پایان دادن به داعش، در میان ائتلاف ضدداعش وجود ندارد. نظام سرمایه‌داری متاخر و در رأس آن امریکا، هدف‌شان این است از بحران داعش برای رفع تناقض‌های موجود در غرب بهره بگیرند. مشروعیت‌بخشی به نظام نئولیبرالیسم در مقایسه و با دیگری (Other) و

(در رأس آن داعش)، راهبردی است که از سوی امریکا و غرب برای فرافکنی پارادوکس‌های موجود در نظام‌سرمایه‌داری و در جهت ایجاد خاورمیانه‌یی جدید به‌ کار گرفته می‌شود. خاورمیانه‌یی که در آن دو اصل حاکم باشد: یکم) گردش سرمایه مالی و تجاری از طریق مشارکت شرکت‌های غربی در پروژه‌های بازسازی پس از بحران، دوم) امنیتی شدن مرزهای حاکمیت تمامی کشورها از طریق ایجاد بحران مداوم. در نهایت می‌توان گفت داعش مصنوع و مخلوق امریکا و غرب نبوده و نیست و با تاریخی درازآهنگ ریشه در شکاف‌های اجتماعی - سیاسی خاورمیانه دارد. مواجهه دستگاه سیاست خارجی امریکا با پدیده داعش، بحران‌زایی همیشگی موجود در نظام سرمایه‌داری متاخر را بازنمایی می‌کند که اساس آن ایجاد نظمی نوین در خاورمیانه از طریق گسترش خشونت است که در قالب آن زمینه رشد نظام سرمایه قابل حصول باشد.

مشاهده صفحات روزنامه