توافق هسته‌ای و افزایش منزلت استراتژیک ایران

۱۳۹۴/۰۳/۱۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۲۱۴۷۵

بعید به نظر می‌رسد که در کوتاه‌مدت امیدی به حل تخاصم ایران و عربستان وجود داشته باشد. امروز بحران‌هایی همچون شیعیان و دستگیری رهبران آنها در عربستان، بمب‌گذاری در مساجد شیعیان در شرق عربستان و خشونت علیه حوثی‌ها به اتهام شیعه بودن همه از عواملی هستند که منجر به گسترش بحران و تقویت جنگ نیابتی در خاورمیانه شده‌اند

تازیانه تاریخ، رهبران جوان عربستان را تادیب خواهد کرد

از سرگیری دور جدید مذاکرات هسته‌یی میان ایران و 1+5 و گمانه‌زنی‌های متفاوت از سوی محافل داخلی و بین‌المللی درخصوص نتیجه آن و همچنین مقارن شدن این مذاکرات با بحران‌های متعدد منطقه‌یی در خاورمیانه که از هر نقطه به شکل متفاوتی بروز کرده است و سبب شده تا موضع داعش در عراق و سوریه و همچنین بحران یمن در کنار موضوع مذاکرات در صدر اخبار و تحلیل‌ها قرار بگیرد؛ این مسایل بهانه‌یی شد تا پای صحبت‌های دکترسیدجواد صالحی پژوهشگر ارشد مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه و عضو هیات‌علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز بنشینیم تا درخصوص مذاکرات هسته‌یی و حوادث منطقه خاورمیانه نظر ایشان را جویا شویم.

لازم به ذکر است وی دارای کتب، مقالات و سخنرانی‌های چندی در حوزه مسایل خاورمیانه بوده و اینک مسوول گروه خلیج فارس مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. این پژوهشگر مسایل خاورمیانه معتقد است که امروز بعد از گذشت سه دهه و اندی از پیروزی انقلاب اسلامی، منزلت استراتژیک ایران در عرصه منطقه‌یی غیرقابل انکار بوده و در بحران‌ها و حوادث عملا هیچ کسی نتوانست این نقش را نادیده بگیرد. مشروح این گفت‌وگوی تحلیلی در ادامه خواهد آمد:

با توجه به در جریان بودن پنجمین دور مذاکرات بر سر نگارش متن توافق محتمل هسته‌یی میان ایران و 1+5 و اینکه کمتر از یک ماه به مهلت مقرر 10 تیر باقی مانده است، دیدگاه و ارزیابی کلی شما از روند موجود چیست؟

اعتقاد دارم که مذاکرات فرآیند بسیار پیچیده و مبهمی را طی می‌کند و این ابهام نشات‌گرفته از عوامل چندی همچون زمینه‌های تاریخی منافع متضاد، عوامل اثرگذار متعدد در سطوح فراملی و فرو ملی و همچنین خواست‌های حداکثری بازیگران دخیل در مذاکرات است. طبیعتا در چنین فضایی دیدگاه‌های حداکثری یا بعضا نگاه با حاصل جمع جبری صفر بر موضوع حاکم می‌شود و نوعی توقف یا به عبارتی سخت شدن فرآیند مذاکرات پدیدار می‌شود.

در روند مذاکرات ایران و 1+5 متاسفانه همه متغیرهای فوق به علاوه نقش متغیرهای منطقه‌یی به هم گره خورده و در نتیجه متقاعد کردن بازیگران مداخله‌گر منطقه‌یی در بسیاری از موارد فرآیند مذاکره را دچار کندی و سختی کرده است. بر این باورم که بازیگران دخیل در مذاکره، انتخابی عقلانی‌تر از مذاکره و روش تسهیم با رعایت ملاحظات و منافع طرفین در پیش‌رو نخواهند داشت و تنها عامل امیدآفرین در این مذاکرات تجربه‌های تلخ بن‌بست، نتایج تلخ یک‌جانبه‌نگری و نامشخص بودن ابزارهای تهدیدآفرین در خلال مباحث هسته‌یی است که همین امید به عقلانیت و تدبیر را در مذاکره‌کنندگان و بسترهای اجتماعی آنها در داخل کشور تقویت می‌کند.

به نظر شما در شرایط و زمان فعلی چه مشکلات، تهدیدها و موانعی همچنان بین طرفین باقی مانده و وجود دارد که رسیدن به توافق را با مشکل و سختی روبه‌رو می‌سازد؟

بی‌اعتمادی تاریخی، رقابت منطقه‌یی و منازعات ایدئولوژیک ازجمله عوامل عمده‌یی هستند که به عنوان چالش بر سر راه مذاکرات عمل می‌کنند. طبیعتا در حوزه بی‌اعتمادی، محوریت‌یابی مذاکرات بر سر راستی‌آزمایی یا برجسته کردن موضوعات یا مواردی که نشان‌دهنده نقض صحبت‌ها یا ملاک‌های بین‌المللی است، نشان‌دهنده این است که رسیدن به یک فرآیند اطمینان‌بخش، فرآیندی زمان‌بر خواهد بود. در این عوامل بی‌اعتمادی که اصولا دوجانبه و بعضا چندجانبه است؛ نقش قدرت‌هایی همچون قدرت رژیم صهیونیستی و کشورهایی مثل عربستان سعودی غیرقابل‌انکار است.

از طرف ایران عملکردهای امریکا به طور خاص و غربی‌ها به طور عام در فردای پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حوادث گاه به گاه ناشی از مداخلات آشکار و پنهان، منجر به افزایش دیوار بی‌اعتمادی شده است. این بی‌اعتمادی بخشی ناشی از حوادث قبل از انقلاب و فرآیندها و اتفاقات بعد از انقلاب بوده که تعمیق یافته است. رسیدن به یک سطحی از اعتماد دوجانبه مستلزم سطحی از متقاعدسازی و همراه‌سازی نیروهای اجتماعی است. طبیعتا شاید در کشورهایی مثل ایالات متحده که فرآیندهای نهادینگی سیاسی وجود دارد، آسان‌تر صورت بگیرد، اما در کشور ایران با توجه به حوادث تلخ، ثمرات هزینه‌زای جنگ و تجربه‌های ناشی از مداخلات آشکار و پنهان، مستلزم ایجاد یک اطمینانی آشکار و مطمئن است که این فرآیند را اصولا باید نخبگان اجرا کنند. در دل جریان بی‌اعتمادی و تجربه‌های تاریخی ناشی از سوء‌ظن، جسارت از نخبگان برای ورود به میدان و دعوت از گروه‌ها، طبقات و توده مردم، آنها را بر سر نوعی تهدید و دوراهی قرار می‌دهد.

در حوزه رقابت‌های منطقه‌یی، احساس بعضی از کشورهای منطقه بر این است که دستیابی به توافق، به منزله توفیق هژمونیک جمهوری اسلامی ایران در منطقه است، لذا تلاش برای تضعیف و اخلال در فرآیند مذاکره با جدیت دنبال می‌شود. مواضع آشکار رژیم صهیونیستی، عربستان و برخی از کشورهای منطقه، در برجسته‌سازی سطح تهدیدات، بزرگنمایی ایران‌هراسی و دوگانه‌سازی شیعه-سنی در خاورمیانه تعقیب شده و به انحای متفاوت در رسانه‌ها بازتابانده می‌شود که نتیجه این امر قطبی شدن منطقه است.

اگر این زمینه‌ بی‌اعتمادی و رقابت‌های منطقه‌یی را که بعضا با گفتمان‌های جدیدی همچون اسلامگرایی لیبرال توسط ترکیه، به انضمام منازعات قومی- مذهبی و نژادی در قلمرو جغرافیایی خاورمیانه به آن بیفزاییم، همه عواملی هستند که به عنوان مانع در مقابل دسترسی به نتیجه عمل می‌کنند؛ لذا فرآیندهای فروملی و فراملی و منافع منطقه‌یی ازجمله متغیرهای اثرگذار در عدم دستیابی به نتیجه در مذاکرات یا تعطیل شدن فرآیند مذاکره به شمار می‌روند.

دیدگاه‌های مختلف جاری در داخل امریکا میان دو جناح جمهوری‌خواه و دموکرات در قبال پرونده هسته‌یی ایران چگونه است و چه تاثیری بر مذاکرات داشته است؟

در امریکا نوعی شکاف در ساختار سیاسی پدیدار شده است، در گروه جمهوری‌خواهان که خط مشی مواجه‌جویی و سدبندی در مقابل ایران را دنبال می‌کنند، به نتیجه رسیدن مذاکرات به معنای ارتقای منزلت منطقه‌یی ایران خواهد بود. آنها نتیجه‌مندی در مذاکرات را در کنار حوادث مربوط به افغانستان، عراق و تحولات میدانی خاورمیانه، عمدتا کامیابی ایران تحلیل می‌کنند، لذا بر این باورند که نباید با به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌یی، حاکمیت و توّفق ایران در منطقه به ثمر بنشیند. در گروه مقابل که دموکرات‌ها و اوباما قرار دارند و بر این عقیده‌اند که تنها راه به نتیجه رسیدن مذاکرات، دیپلماسی است، زیرا در غیر این صورت هزینه‌های غیردیپلماتیک، هم برای امریکا و هم برای کشورهای منطقه بسیار سنگین خواهد بود. اوباما اعتقاد دارد که می‌توان از طریق مذاکره شبکه‌یی از اهرم‌های محافظتی و کنترلی برای رشد و گسترش نفوذ ایران در منطقه استفاده کرد و نتایج مطمئن‌تری از شیوه‌های جنگی یا اقدامات پیش‌گیرانه تسلیحاتی کسب کرد. با توجه به اینکه اوباما به زعم تحلیلگران در عرصه سیاست خارجی، نتوانسته است توفیق چندانی در عرصه‌های بین‌المللی و منطقه‌یی کسب کند، روز به روز منزلت استراتژیک امریکا در اوکراین، خاورمیانه و سایر مناطق در حال شکنندگی است. جمهوری‌خواهان به رهبری مک کین بر این اعتقادند که رویکرد اوباما نتیجه‌یی را به بار خواهد آورد که منافع ایران عملی شود. لذا در امریکا این قطبی شدن یا دوگانگی گفتمانی منجر به این شده است که یک عده به این باور برسند که ایران تهدید است، اما باید به شیوه تدبیر و عقلانیت آن را مهار کرد و گفتمان مقابل بر این باور است که ایران تهدید است، اما فرآیند‌های معطوف به مذاکره منجر به افزایش سطح تهدیدات خواهد شد، این دو گفتمان در امریکا طرفداران اجتماعی خاص خودش را دارد و هر کدام از تریبون‌های سیاسی برای تئوریزه کردن افکار و دیدگاه‌های خود بهره می‌برند.

گفته می‌شود که سعودی‌ها با تاکید بر موضوع هسته‌یی سعی در محدود کردن نقش ایران داشته و حتی به نوعی دارای دیدگاه نزدیک با مقامات تلاویو در قبال تهدیدی به نام ایران شده‌اند و همین امر هم باعث لشکرکشی آنها به یمن شده است، دیدگاه شما در این زمینه چیست؟

در تضادها و تنش‌های منطقه‌یی طبیعتا به یک وضعیتی می‌رسیم که از آن در حقوق و روابط بین‌الملل به نام اتحاد طبیعی یاد می‌شود. اتحاد طبیعی شرایطی است که کشورهای بعضا متخاصم در یک منفعت یا یک هدف با هم دچار اشتراک‌نظر می‌شوند. سعودی‌ها و رژیم صهیونیستی در بحث مسایل هسته‌یی طی سال‌های اخیر دچار اشتراک‌مساعی و نظر شبیه به هم هستند که خود به خود آنها را در یک محور قرار داده است. اما در اینکه برداشت آنها چقدر واقعی است و این اتحاد طبیعی چقدر می‌تواند از سطح تهدیدات ناشی از ادراک آنها جلوگیری کند، تاریخ باید در این خصوص قضاوت کند.

در اینکه آیا بحران عربستان مرتبط با مباحث هسته‌یی ایران و غرب است یا خیر؟ بخشی از پاسخ مثبت است. از این منظر که عربستان با برجسته‌سازی یک تهدید و در کانون قرار دادن ایران در سطح آن، عملا نوعی اخلال در فرآیندها، تلاش برای ایجاد نوعی کسب حمایت، فشار برای ایجاد سپرهای امنیتی، اصولا فرآیندهای مذاکره را سخت‌تر کرده و این تاثیر مستقیم بحران یمن است. در این میان مطمئنا رژیم‌هایی مانند

رژیم صهیونیستی بیشترین بهره‌برداری سیاسی را از موضوع کرده‌اند، چون با توجه به حوادث یمن، سوریه و عراق، امروز محور منازعات از دوگانه عربی- اسراییلی خارج و به دوگانه شیعی-سنی از نظر گفتمانی تقلیل یافته است.

توافق محتمل هسته‌یی دارای چه اهمیت دیپلماتیک، تاریخی و سیاسی برای ایران است؟ با توجه به اینکه گفته می‌شود ایران نخستین کشوری است که بعد از رفتن به زیر فصل هفتم منشور، بدون تهاجم نظامی در حال خروج از آن است.

دستاوردهای توافق غیرقابل انکار است. ایران می‌تواند با هزینه‌یی بسیار کم تهدیدات موجود را از مرزهای خود دور کند، برای نخستین‌بار تجربه خروج از فصل هفتم را به شیوه مسالمت‌آمیز داشته باشد و مهم‌تر از همه این باور و گزینه را پیش روی نخبگان سیاسی و جهان به نمایش بگذارد که می‌توان امور سخت را با مذاکره، منطق و گفت‌وگو به نتیجه رساند و همچنین بعد از سه دهه و اندی روابط ایران و جهان را از نوعی بدگمانی، سوءظن و تنش، وارد یک روند اعتمادآفرین در منظومه جدید کند، که در این منظومه جدید می‌توان هم احقاق حق به شیوه قانونی کسب کرد و هم دغدغه دیگران را مرتفع کرد. به عبارت دیگر براساس نوعی گفتمان لاکی (جان لاک) در عین کسب امنیت برای خود، اعتماد و اعتباری هم برای دغدغه دیگران در نظر گرفت و سعی کرد تا کسب امنیت را برای همگان با کمترین هزینه عملی کرد.

ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی بین‌المللی کسب توافق محتمل هسته‌یی برای ایران چه خواهد بود؟

در شرایطی که روابط بین‌المللی ایران تحت ذیل فشار تحریم‌ها تقلیل پیدا کرده و امکان انتقال سرمایه و تکنولوژی به سطحی بسیار پایین تنزل پیدا کرده است، نخستین پیامدهای مثبت این مذاکرات بهبود مراودات با جهان، دستیابی به بازارهای جدید، داشتن اراده و اشتیاق در فروش مال و دارایی بدون اجبار و نظارت، امکان انتقال سرمایه‌های بلوکه شده در جهان خارج و مهم‌تر از همه کاهش ریسک‌های سرمایه‌گذاری و فرار‌های سرمایه از کشور است.

در شرایطی که براساس تحریم‌ها بازار انرژی ایران توسط رقبا قبضه شده و بسیاری از درآمدها از بین رفته و امکان انتقال به داخل را دارا نیست، رفع تحریم‌ها مجرایی بزرگ برای ایجاد تغییرات گسترده عرصه اقتصادی و حوزه‌های سرمایه‌گذاری درکشور است که تاثیر آن در بحث کارآفرینی، اشتغال و رفاه جامعه غیرقابل انکار است.

پیامدهای منطقه‌یی توافق هسته‌یی را در ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فرآیندهای منطقه‌یی و تحولات آن به منزله نوعی فارماکون افلاطونی یا به نوعی شمشیر دولبه است که هم می‌تواند دارای جنبه مثبت بوده و هم جنبه منفی داشته باشد. فارماکون در اندیشه افلاطونی هم به منزله زهر است و هم پادزهر و این استعداد دوگانگی را همزمان با هم داراست. منازعات منطقه‌یی در خاورمیانه هم به نوعی همین ویژگی را دارد از یک طرف تصاعد بحران منطقه‌یی می‌تواند منجر به نوعی قفل شدگی در مذاکرات یا سخت شدن فرآیند مذاکره را در پی داشته باشد در یارگیری‌ها، ائتلاف‌ها، اتحاد و حمایت‌ها نقش انکارناپذیری داشته باشد همچنین می‌تواند تحت تاثیر فرآیندهای مذاکره، کنترل و مدیریت شود. به عبارتی در یک سمت می‌توان اثرات بحران‌ها بر فرآیند مذاکرات را سنجید و از طرف دیگر می‌توان اثرات مذاکرات در بحران‌ها را مورد بررسی قرار داد. در شرایطی که در منطقه حاکم است، به خصوص سطح تهدید داعش و جریان‌های تکفیری، امید است که این بحران‌ها در به نتیجه نشستن مذاکرات نتیجه مثبتی برجای بگذارد. اخبار حوادث ناشی از رسانه‌ها درخصوص همکاری ایران و امریکا در عراق یا تجربه همکاری‌ها در افغانستان، این امیدواری را به وجود آورده است که جنبه مثبت و اثباتی قضیه بیشتر در نظر قرار بگیرد اما در اینکه طبیعتا در این فرآیند، عوامل مداخله‌گر که منافعشان در منطقه درخطر است، نقش اخلال‌گری ایفا می‌کنند غیرقابل کتمان است.

هرچند مقامات دو کشور چندین بار تاکید کرده‌اند که تنها حول محور پرونده هسته‌یی و نه مسایل دیگر مذاکره خواهند کرد اما همانطور که می‌دانیم پیش از این پرونده بر سر مسایل عراق و افغانستان طرفین در دو سوی میز مذاکره نشسته بودند، چه میزان احتمال می‌دهید که در صورت دستیابی به توافق در پرونده هسته‌یی، این توافق به سایر حوزه‌ها و مسایل از روابط دوجانبه گرفته تا راهبردهای مبارزه با تروریسم و حل مسایل و بحران‌های جاری در منطقه ازجمله در عراق، سوریه و یمن تسری پیدا کند؟

نوع همکاری ایران و امریکا در حوادث بعد از 11سپتامبر به طور موردی نشان داد که دو کشور می‌توانند برای فایق آمدن بر مشکلات و بحران‌ها با هم همکاری کنند. در شرایطی که خاورمیانه از یک تهدید و ناامنی فراگیر رنج می‌برد، می‌توان امیدوار بود که درخصوص بحث این نوع تهدیدات می‌توانند همکاری‌های بسیار ثمربخشی را شروع کنند. مطمئناً امریکا آگاه است که پیروزی داعش در سوریه و عراق می‌تواند تمام معادلات منطقه‌یی و ساختارهای مرسوم جغرافیایی در منطقه را بر هم بزند. با توجه به این تهدید امکان بر هم خوردن مرزهای جغرافیایی مهم‌تر از همه بهره‌گیری قومیت‌ها از تلاش برای دستیابی به سرزمین‌های مستقل و بر هم خوردن نظم موجود منطقه‌یی، موضوعاتی هستند که امریکا را درخصوص همکاری با ایران به عنوان یک قدرت اثرگذار تشویق کند. این تشویق بخشی ناشی از به رسمیت شناختن قدرت اثرگذاری ایران در منطقه است.

استراتژی کلان امریکا در خروج نیروهایش از خاورمیانه و تحکیم مواضع در آسیای شرقی و همزمانی این استراتژی با مذاکرات هسته‌یی و تنش‌زدایی با ایران، ایده قدرت هژمون شدن ایران در منطقه را تقویت می‌کند. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟

من در هر دو مورد نظر منفی دارم. اولا خروج امریکا از خاورمیانه سریع و آنی نخواهد بود. دلایل چندی برای این امر وجود دارد: اول بحث نگرانی رژیم صهیونیستی به عنوان متحد امریکا و تعهدات استراتژیک امریکا در قبال این رژیم. دوم نگرانی و دلهره کشورهای عرب و انتظاراتی که به عنوان چتر حمایتی از امریکا دارند. زمانی که بحث حرکت از خاورمیانه و رفتن به سمت شرق دور در استراتژی امنیتی امریکا مطرح شد در اجلاس امنیتی قطر تمام رهبران کشورهای عربی احساس نگرانی کردند که این امر نشان می‌دهد با توجه به تعهدات امریکا در حوزه تسلیحاتی، پایگاه‌سازی و آموزش و با توجه به سطح تهدیدات بعید به نظر می‌رسد که امریکا بخواهد این منطقه مهم استراتژیک را به حال خود رها کند اما از منظر دوم به این جهت مخالف هستم که واگذاری نقش به ایران در منطقه با توجه به تخاصم ایدئولوژیک چندین دهه و مهم‌تر از همه وجود ریشه‌های تعارض توسط دوستان امریکا در منطقه علیه ایران، امکان عملی شدن چنین دیدگاهی را حداقل در کوتاه‌مدت و میان‌مدت

غیرممکن می‌کند.

روابط پر تنش فعلی ایران و عربستان و تا حدودی روابط سرد و رقابت‌آمیز با ترکیه را بعد از توافق محتمل هسته‌یی چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

در منطقه خاورمیانه سه گفتمان بدیل با هم رقابت می‌کنند. گفتمان شیعی ایران، اسلام سکولار ترکی و اسلام سلفی که هرکدام مدل‌های مخصوص به خود را تعقیب می‌کنند. طبیعتا به شکست رسیدن تحولات بیداری عربی (بهار عربی) در کشورهای عربی و شمال آفریقا سبب شد که ترک‌ها ایده‌آل‌های خود را درخصوص شکل‌گیری گفتمان اخوانی در منطقه با اندکی احتیاط مطرح کنند اما در اینکه خود را به عنوان یک دیدگاه و رقیب در مقابل ایران و عربستان مطرح می‌کنند جای هیچ شک و شبهه‌یی نیست و گفتمان سلفی هم در شکل تند و تیز آن در قالب‌های داعش، النصره و جریان نور در مصر و در شکل رسمی آن توسط سعودی‌ها تئوریزه و حمایت شود؛ اما طبیعی است که نوع تفکر تکفیری و سلفی در یک پیوستار قرار گرفته که منازعه‌یی جدی برای گفتمان شیعی از یک طرف و دغدغه‌مندی جدی نسبت به اسلام سکولار اردوغان موضوع را تعقیب می‌کند.

تنش‌های سال‌های اخیر میان ایران و عربستان و مباحثی همچون جنگ‌های نیابتی، هلال شیعی و بازی با حاصل جمع صفر بازیگران منطقه‌یی چه تاثیری بر امنیت خاورمیانه داشته است؟

روابط ایران و عربستان از ماهیت سینوسی برخوردار بوده و هیچگاه امکان استخراج یک الگوی قاعده‌مند از آن حاصل نشده است. در طول سال‌های اخیر با گسترش بحث تحولات جهان عرب و حمایت‌های مستقیم و غیرمستقیم عربستان از جنبش‌های سلفی، ما شاهد افزایش تنش‌ها، قطع شدن دیدارها و مبادلات و مهم‌تر از همه ورود به یک موضع‌گیری خصومت‌آمیز در روابط دو کشور هستیم. بخشی از این فرآیندها ناشی از جنگ‌های نیابتی است که در کشورهای پیرامونی با گفتمان‌های مختلف، پایگاه‌های اجتماعی گوناگون و بسیج نیروها برای فایق آمدن بر رقیب دنبال شده و می‌شود. بحران عراق مرحله اول ریشه‌گیری تضاد در روابط ایران و عربستان را گسترش داد. تحولات ناشی از بحران سوریه و به تبع آن بحران یمن این فرآیندها و منازعات و خشونت‌ها را تعمیق و گسترش بخشیده است. درحال حاضر با توجه به گسترش یافتن سطح بحران جابه‌جایی نخبگان و بلندپروازی نخبگان جدید جوان و تقدیس بخشیدن به این منازعات با توسل به اندیشه‌های دینی و مذهبی بعید به نظر می‌رسد که در کوتاه‌مدت امیدی به حل تخاصم ایران و عربستان وجود داشته باشد. امروز بحران‌هایی همچون شیعیان و دستگیری رهبران آنها در عربستان، بمب‌گذاری در مساجد شیعیان در شرق عربستان، خشونت علیه حوثی‌ها به اتهام شیعه بودن همه از عواملی هستند که منجر به گسترش بحران و تقویت جنگ نیابتی در خاورمیانه شده است.

بعد از توافق محتمل هسته‌یی هم بستگی به سطح بحران و عملکرد لشکرکشی عربستان به یمن و بحران‌های منطقه‌یی دارد. اگر عربستان وارد باتلاقی شود که به واسطه عدم توانمندی در مدیریت جنگ‌های کلاسیک در مقابل نیروهای میلیشیا حادث شده در اینکه مجبور خواهد شد گفتمان و دیدگاه خود را اصلاح کند و نوعی تجدید نظر به عمل بیاورد جای شک و شبهه‌یی نیست اما اینکه در کوتاه‌مدت رهبران عربستان به این نتیجه برسند جای شک است. با توجه به اقدامات متهورانه رهبران جوان عربستان احتمالا تازیانه تاریخ آنها را تادیب می‌کند.

با همه این اوصاف نیک می‌دانیم ایران و عربستان دو کشور قدرتمند در منطقه به خصوص در حوزه خلیج فارس هستند که تنش و سردی در روابطشان منجر به گسترش ناامنی و بی‌ثباتی در منطقه می‌شود به عبارت دیگر راهکار کلان و بلندمدت این است که نوعی تنش‌زدایی عملی و توافق در حوزه‌های نفوذ و مدیریت منطقه در بین‌شان حاصل شود. با چنین دیدگاهی به باور شما چه راه‌های عملی برای تنش‌زدایی در میان تهران و ریاض وجود دارد؟

سطح روابط دو کشور زمینه‌های همکاری و همگرایی زیادی دارد. در حوزه نیازهای اقتصادی مکمل، در حوزه گردشگری، در حوزه بازار و نیروی کار و همچنین زمینه‌های سرمایه‌گذاری برای سرمایه‌داران دو طرف می‌توان امیدوار شد که از طریق گسترش همکاری‌های اقتصادی شاهد نوعی سرریز به حوزه‌های سیاسی و کاهش تنش‌ها باشیم. این منطقه‌گرایی ناشی از ضرورت می‌تواند دستاورد مثبتی برای طرفین در پی داشته باشد اما درحال حاضر حاکمیت دیدگاه‌های سیاسی سبب شده که واقعیت‌های اثرگذار بر منطبق همکاری در منطقه‌گرایی غیرقابل کارآمد شود.

و سرانجام اینکه ارزیابی کلی شما از چشم‌انداز قدرت منطقه‌یی ایران و پرستیژ بین‌المللی آن چیست؟

با وجود تلاش و مبارزات سنگینی که قدرت‌های منطقه‌یی و فرامنطقه‌یی برای متزلزل کردن و تضعیف عنوان ایران انجام داده‌اند، امروز بعد از گذشت سه دهه و اندی از پیروزی انقلاب اسلامی، منزلت استراتژیک ایران در عرصه منطقه‌یی غیرقابل انکار بوده و در بحران‌ها و حوادث عملا هیچ کسی نتوانست این نقش را نادیده بگیرد. دستیابی ایران به توافق در عرصه هسته‌یی مطمئنا نقش بلامنازع ایران را در عرصه منطقه‌یی تحکیم بخشیده و منزلت آن را در چانه‌زنی‌های فرامنطقه‌یی گسترش می‌بخشد. در آخر باید بگویم که تحولات و حوادث منطقه‌یی در خاورمیانه در تاثیر و تاثر مستقیم با عوامل و متغیرهای بسیار پیچیده و گسترده است. بهترین راه برای تحلیل حوادث این منطقه نگاه سیستمی به آن است به گونه‌یی که بتوان جنبه‌های موضوع را در سطوح ملی، منطقه‌یی و بین‌المللی احصا کنیم. طبیعتا توجه تک بعدی به موضوعات می‌تواند ما را در تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها با یک خطای راهبردی مواجه کند.

مشاهده صفحات روزنامه