لزوم اولویتبندی صنایع کشور برای جذب FDI
سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) بهدلایل آثار توسعهیی خود برای کشورهای جهان، بهویژه کشورهای درحال توسعه، نظیر انتقال فناوری، اشتغالزایی، بهبود حساب سرمایه و نقش مکملی در قبال سیاستهای جانشینی واردات و توسعه صادرات
و... ، مقبولیت بسیار یافته و ملاحظه میشود که انجام FDI بهعنوان یکی از شاخصهای جهانیشدن در مقایسه با سایر شاخصها در این زمینه، نظیر تجارت، از رشد بیشتری برخوردار شده است. در استراتژی صنعتی شدن با رویکردهای مختلف آن، FDI میتواند نقش بسزایی در پیشبرد این استراتژی داشته باشد؛ گرچه همانگونه که در استراتژی صنعتی شدن، برخی از صنایع کشور در اولویت قرار میگیرند و نقش پیشبرنده را ایفا میکنند، جذب FDIدر صنایع نیز باید همراه با اولویتبندی باشد.
براساس نظریات اقتصادی، بنگاه حامل FDI و هم کشور میزبان آن، باید دارای شرایطی باشند تا انجام FDI رخ دهد. از دید کشور میزبان، باید شرایطی بهوجود آید تا بنگاه حامل FDI مایل به انجام FDI در کشور میزبان باشد؛ بدیهی است که خلق شرایط موردنظر بنگاههای حامل FDI بیهزینه نیست و از اینرو، بهبود وضعیت برای تمام صنایع درجهت جذب FDI برای کشور درحال توسعهیی که با کمبود منابع مالی مواجه است و از برخی از نارساییهای عدم توسعه رنج میبرد، کار آسانی نیست؛ ضمن اینکه بنگاههای حامل FDI نیز مایل نیستند تا در تمام صنایع یک کشور میزبان، سرمایهگذاری کنند که این سیاست بنگاههای حامل FDI، از این حقیقت نشات میگیرد که باید برای آن بنگاهها، انجام سرمایهگذاری در کشور میزبان و انتقال سازوکار تولید، سودمندتر از انجام تولید و تجارت در کشور اصلی (مادر) یا سایر کشورها باشد؛ بنابرین از یک طرف، یک شرکت فراملی مایل نیست تا در تمام صنایع کشور میزبان سرمایهگذاری مستقیم کند و از طرف دیگر نیز یک کشور درحال توسعه نیز قادر نیست زمینههای حضور شرکتهای فراملی را در تمام صنایع خود مهیا کند؛ ضمن اینکه جذب FDI تنها دربرخی از فعالیتهای صنعتی
میتواند شاخصهای توسعه اقتصادی را به اندازه بیشتری در مقایسه با سایر فعالیتهای صنعتی بهبود دهد؛ از اینرو، با فصل مشترکی از این فعالیتهای صنعتی مواجهایم که از دید کشور میزبان و نیز شرکتهای فراملی برای انجام FDI مناسب هستند.
براساس برنامه پنجم توسعه، سند چشمانداز 1404 و سند راهبردی بخش صنعت، شاخصهایی نظیر افزایش صادرات صنعتی، صادرات محصولات با فناوری بالا و پردازش هرچه بیشتر مواد اولیه و خام، برای توسعه ایران درنظر گرفته شده است و مطالعات جهانی حاکی از آن است که بسیاری از کشورها، از طریق جذب FDI توانستهاند به این اهداف تا حد قابل قبولی دست یابند. همچنین این واقعیت را باید درنظر داشت که کشورهای منطقه نیز سعی بسیار میکنند در زیر بخشهایی که منافع توسعهیی زیادی برای آنها به همراه دارد، هرچه بیشتر FDI جذب کنند و عدم تلاش ازسوی ما برای رسیدن و سبقت از آنها درجذب FDI براساس مزیتهای کشور، میتواند ما را از منظر شاخصهای توسعهیی، در وضعیت بدتری نسبت به کشورهای منطقه قرار دهد؛ ضمن اینکه جذب FDI خود نیز یک شاخص توسعهیی بوده، اندازه بالای جذب FDI نهتنها سایر شرکتهای فراملی را برای حضور ترغیب میکند، بلکه سیمای مطلوبی از کشور ایران در صحنه جهانی ایجاد میکند و این امر به افزایش تجارت خارجی و سایر روابط بینالملل ایران کمک میکند.
برای اولویتبندی صنایع کشور میتوان معیارهای توسعهیی که در برنامههای توسعهیی کشور اشاره شدهاند را درنظر گرفت و سرانجام یکسری صنایع را انتخاب کرد که اکثر معیارهای توسعهیی مدنظر را تحقق بخشند. یکی این معیارها میتواند اندازه ارتباط پسین و پیشین بین صنایع باشد. جذب FDI در صنایعی که پیوندهای پسین و پیشین قویتری دارند، سایر صنایع را برای تولید بیشتر تحریک کرده و نیز انتقال فناوری بیشتری صورت میگیرد. همچنین جذب FDI درصنایع کشور، باید براساس مزیتهای این صنایع باشد؛ زیرا در این صورت، موفقیت بهرهمندی از منافع توسعهییFDI حداکثر خواهد شد. ایران در صنایع معدنی، پتروشیمی و صنایعی که از محصولات پتروشیمی بهعنوان مواد خام استفاده میکند، دارای مزیت است و جذب FDI در این صنایع، موجب رونق بیشتر تولید محصولات این صنایع و نفوذ آنها در بازارهای جهانی میشود. جالب آنکه این صنایع در اقتصاد کشور، دارای پیوندهای پسین و پیشین بالایی نیز هست و رونق تولید آنها، موجب بهبود تولید سایر فعالیتهای اقتصادی کشور نیز میشود. از دیگر معیارهای مهم برای اولویتبندی صنایع میتواند صنایع با فناوری بالا باشد. باتوجه به اینکه نقش دانش
و مهارت در تولید محصولات این صنایع بارز است، بسیاری از کشورهای دنیا برای جذب FDI به این صنایع و استفاده از فناوری خارجی، سیاستهای انگیزشی فراوانی به شرکتهای فراملی پیشنهاد میکنند.
اولویتبندی صنایع برای جذب FDI، یکی از پیششرطهای موفقیت سیاستهای جذب FDI است. اگر این پیششرطها مهیا نشود، درعوض منافع ناشی از FDI، مضراتی نصیب کشور میزبان میکند. در این حالت فقط شرکتهای فراملی از بستههای تشویقی کشور میزبان استفاده میکنند یا اینکه فقط در داراییها و مالکیت بنگاههای کشور میزبان شریک میشوند، بدون اینکه منافع توسعهیی کشور میزبان را تحقق بخشند؛ بهویژه اگر کشور میزبان یک کشور درحال توسعهیی باشد که با کمبود منابع مالی مواجه است، سیاستهای نادرست درقبال FDI، وضع اینگونه کشورها را بهگونهیی بدتر خواهد کرد که مجالی برای گامهای بعدی توسعه باقی نخواهد ماند.
