نقش کاریکاتوری بازار سرمایه در اقتصاد ایران
ورود بورس به نظام تدبیر کشور، نخستین گام برای رونق است
گروه بورس حسن صادقی
مشکلات بازار سرمایه گویا تاریخ انقضا ندارد. شاید نقدهایی که هماکنون بازار سرمایه میشود، مشابه آن را بتوان در گزارشها و مصاحبه سالهای گذشته به خوبی دید اما نکته اساسی اینجاست که چرا همچنان ایرادات وارد شده به بازار سرمایه تازگی دارد؟ چرا با وجود گذشت بیش از دو دهه از ایجاد بازار سهام در ایران، نقدها و ایرادات وارد شده به آن مرتب تکرار میشود و هیچگاه روند اصلاحی را در پیش نگرفته است؟ برای پاسخ به این سوال به سراغ یکی از کارشناسان بازار سرمایه رفتیم. سیدحمید میرمعینی، کارشناس بازار سرمایه در گفتوگو با «تعادل» معتقد است، بازار سهام تهران هنوز برای مسوولان کشور به عنوان موضوع جدی قلمداد نمیشود و چه بسا بیتفاوتی به این بازار همچنان از سوی مقامات اصلی کشور ادامه دارد. به اعتقاد این کارشناس، غیبت مسوولان و سیاستگذاران اصلی بازار سرمایه در نظام تدبیر اقتصادی کشور موجب شده تا نقش این رکن مهم اقتصادی کشور کمرنگتر از گذشته شود و دامنه مشکلات کنونی آن عمیقتر از دورههای پیشین باشد. میرمعینی در این مصاحبه با تحلیل وضعیت کنونی بازار سرمایه، بیشترین عمق اثرگذاریها بر بورس تهران را از ناحیه به فرجام رسیدن برجام
دنبال میکند سپس با توصیف کلی شرایط کنونی حاکم بر بازار سرمایه بر عمق نارساییها و نتوانیها مهر تایید میزند. فقدان یک استراتژی بلندمدت با هدفگذاریهای پلکانی نیز ازجمله محورهای نقد میرمعینی به سیاستگذاران مالی در ایران بود که در ادامه مشروح این مصاحبه را میخوانید:
دولت در ماههای اخیر توانسته است بسیاری از متغیرهای اساسی و مهم اقتصاد کلان مانند نرخ تورم را کنترل و آنها را مطابق با استانداردهای جهانی تنظیم کند. این موفقیتها تا چه اندازه میتواند بر بازار سرمایه اثرگذار باشد؟
مولفههای کلان اقتصادی از طریق سیاستهای نقدینگی اثرات زیادی بر بازار سرمایه تحمیل میکند. به عبارت دیگر زمانی که متغیرهای اقتصاد کلان بر میزان نقدینگی تاثیر بگذارد و به تبع آن بازار سرمایه نیز دستخوش تغییر خواهد شد اما اینکه متغیری مانند تورم اثر مستقیمی بر دادوستدهای سهام بازار داشته باشد، اینگونه نیست.
پس در این میان، نرخ بهره به عنوان متغیر اقتصاد کلان نمیتواند اثر مستقیمی بر بازار سرمایه داشته باشد و ارزش معاملات و نقدینگی بازار را افزایش دهد؟
به طور قطع نرخ بهره بانکی اهمیت بسزایی در کاهش یا افزایش میزان نقدینگی کل اقتصاد دارد اما همانطور که میدانید با کاهش نرخ بهره در دورههای اخیر کمتر تحرکی را در بازار سرمایه شاهد بودیم. اینکه از لحاظ تئوری اقتصاد کلان، کاهش نرخ بهره موجب افزایش سرمایهگذاریها و بهبود نقدینگی بازار میشود که در آن تردیدی نیست اما شرایط کنونی اقتصاد ایران به گونهیی دیگر است که کمتر تبعیتی از قوانین اقتصاد دارد. با این حال با توجه به نرخ بهره کنونی شاهد فریز شدن بسیاری از منابع اعتباری کشور در برخی بازارها مانند مسکن هستیم.
پس در شرایط فعلی کدام متغیر، نقش بارزی در بهبود بازار سرمایه دارد؟
بازارهای مالی کشور با تمام مولفههایی که دارد هماکنون بیشتر از آنکه چشم انتظار بهبود متغیرهای کلان اقتصادی باشند بیشتر نگران وضعیت سیاسی و آینده مراوادات بینالمللی هستند. در شرایط کنونی آنچه برای بسیاری از فعالان اقتصادی مورد توجه بوده، روشهای عبور از شرایط تحریمی سالهای گذشته و ورود به دوران پسا برجام است. به عبارت دیگر نحوه رفع تحریمها و زمانبر بودن آنها اینک به عنوان دغدغه اصلی فعالان بازار سرمایه تبدیل شده است. ورود بانکها به عرصههای بینالمللی و رفع تحریمهای برخی صنایع و بهبود عملکردی آنها بسیار مهمتر از بهبود متغیرهای اصلی اقتصادی نظیر بیکاری و تورم است. در شرایط فعلی گمان میرود که محدودیتهای برجام تاثیر بیشتری در جهتدهی نقدینگی کشور دارد.
هماکنون دو گروه در بازار سرمایه هستند که به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر اثرات رفع تحریمها قرار گرفتهاند. صنایعی که به طور مستقیم از رفع تحریمها سود میبرند و بهبود شاخصهای آنها در بازار سرمایه پیشبینی میشود، صنایعی مانند خودروسازی، پیمانکاری و پتروشیمی بوده که با رفع محدودیتهای گذشته میتوانند با اهتمام به ورود سرمایهگذاران خارجی، افزایش صادرات و بهبود فروش در بازارهای جهانی، ارزش سهام خود را ارتقا بخشند. آینده برخی از صنایع دیگر نیز به طور غیرمستقیم به برجام گره خورده است. این صنایع با توجه به رونق و تحرک اقتصادی که از رفع تحریمها فراهم میشود، میتوانند هزینهها و سودآوری شرکتهای خود را تحت تاثیر قرار دهند و صورتهای مالی جذابتری در دورههای آتی مننتشر کنند. بیتردید رونق اقتصادی کشور، سیاستهای مالی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. بهبود سیاستهای مالی شرکتها، جریان نقدینگی و نوسانات بازار را کنترل خواهد کرد.
اگر اجرای برجام آن طور که خواسته فعالان بازار سرمایه است به نتیجه نرسد، بازار سرمایه کنونی با چه چالشهایی همراه خواهد بود؟
یکی از دستاوردهای برجام برای اقتصاد کشور، اتصال به بازارهای جهانی است. براساس همین دستاورد، مراودات بینالمللی با رونق بیشتری همراه خواهد بود که این موضوع موجب جذب و افزایش سرمایهگذاریهای خارجی در بورس خواهد شد اما فرض کنید، برجام نتیجهیی که انتظار میرفت را به ارمغان نیاورد در این صورت آزادی سرمایه در کشور به خطر خواهد افتاد. از این رو زمانی که گردش بینالمللی سرمایه به خطر بیفتد، نخستین واکنش را در گزارشها و صورتهای مالی میتوان مشاهده کرد. از سوی دیگر ریسک بازار سهام نیز شدیدتر خواهد شد که احتمال خروج نقدینگیهای بیشتر برای یک دوره میانمدت دور از انتظار نیست.
با این حال رفع محدودیتهای دوره تحریم و بهبود شرایط دیپلماتیک ایران، جز آزادسازی و جهتدهی داراییهای نقدی به بازار سرمایه نتیجه دیگری ندارد که این موضوع میتواند ارزش معاملات بازار و عمقدهی به خرید اوراق منتشر شده را تشدید کند.
درحال حاضر انتظار برای به ثمر رسیدن پیشبینیهای برجام در میان بسیاری از فعالان بازار سرمایه دیده میشود. این دوره انتظار چه اثراتی بر بازار سرمایه داشته است؟
مکانیسم انتظار رفع تحریمها موجب شده هماکنون سرمایهگذاران با توجه به سیاستهایی که در جهت حفظ منافع خود اتخاذ کردهاند، نقدینگی هوشمندی را به بازار سرمایه هدایت نکنند. ریسک و بازدهی بازار سرمایه در وهله فعلی چندان مطلوب نیست بنابراین سرمایهگذاران ترجیح میدهند یا اصلا ریسک نکنند یا با ریسک کمتر، بازدهی داراییهای خود را در سپردههای بانکی تامین کنند. ریسک و بازدهی بازار سرمایه به دلیل ابهامات و ریسکهای محیطی و اقتصاد کلان توجیه سرمایهگذاری ندارد. دومین دلیلی که موجب شده ارزش بازار فعلی نسبت به پیشرفت دورههای قبل چندان توسعه پیدا نکند به پویا نبودن، کمعمق و کم رونقی بازار سرمایه بازمیگردد چراکه سرمایهگذاران با توجه به حجم موجود معاملات و ارزش معاملات فعلی ترجیح میدهند، جریان نقدینگی خود را به سوی بازار سرمایه منتهی نکنند چراکه جوابگوی نرخ سود انتظاری آنها نیست.
بررسی بازار فعلی نشان میدهد، ارزش معاملات بازار ناچیز و تعداد معاملات چندان چشمگیر نیست. اگر ارزش بازار و معاملات بورس را نسبت به حجم اقتصاد و نقدینگی موجود کشور مقایسه کنید، درخواهید یافت که نقش بازار سرمایه در اقتصاد فعلی کشور چقدر ناچیز است. ارزش معاملات بازار به طور میانگین 200میلیارد تومان بوده که این مقدار با توجه به حضور 500 شرکت بزرگ باور کردنی نیست. زمانی که حجم نقدینگی برآورد شده از سوی بانک مرکزی رقمی معادل یک تریلیون تومان است و سپردههای بانکی کشور بیش از 800هزار میلیارد تومان برآورد شده، ارزش بازار بورس چندان به نظر نمیآید.
این درحالی است که اگر مجوزهای وزارت صنعت، معدن و تجارت را بررسی کنید، متوجه میشوید که حدود یک درصد از تعداد مجوزها هماکنون در بازار سهام حضور دارند بنابراین تعداد شرکتهای بورسی و صنایع پذیرفته شده در این بازار همچنین تنوع ابزارهای مالی و بازیگران هیچکدام توان افزایش جریان نقدینگی بازار با حجم درخور را ندارد. از سوی دیگر زیرساختها و خردهبازارها نیز کفاف این اهداف را نمیدهد.
چه عواملی موجب شده که بازار سرمایه کنونی اینقدر ناتوان باشد؟
ضعفهای زیرساختی و بنیادی بازار سرمایه موجب از دست رفتن بسیاری از فرصتهای توسعه این بازار شده است. به طور مثال زمانی که هیجان خرید یا وحشت فروش فعالان بازار سرمایه را در بر میگیرد و تعداد معاملات در زمان کوتاهی افزایش مییابد، سیستم بازار هنگ میکند. البته مشکلات کنونی بازار سرمایه تنها به صعفهای نرمافزاری بازار خلاصه نمیشود بلکه در حوزههای دیگر نیز مشکلات بسیاری وجود دارد. قوانین و مقررات فعلی بازار سرمایه یکی از بزرگترین چالشهای کنونی بورس است که توان حمایت از افزایش سرمایهها و معاملات بازار را ندارد. قوانین و مقررات موجود به نحوی تعیین شده که سرمایهگذار خارجی نمیتواند به راحتی وارد یا خارج شود و از سوی دیگر این قوانین عامل دفع جذب سرمایههای کشور شده است. هماکنون بسترهای نرمافزاری، قانونی، قواعدی، کاربردی و تحلیلها کشش و توانایی جذب نقدینگی بالا را در بورس ندارد و نمیتواند بخش قابل توجهی از نقدینگی موجود در کشور را مدیریت کند.
برای پوشش این مشکلات چه باید کرد؟
باید برنامه توسعه 10ساله در این خصوص تدوین شود تا به کمک آن و با هدفگذاریهای پلکانی، عیوب و نواقص فعلی بازار سرمایه را یکی یکی از میان برداشت. تنها با کمک استراتژیهای بلندمدت و تدوین شده، میتوانیم بخش قابل توجهی از نقدینگی سرگردان کشور را به سوی بازار سرمایه و تامین مالی بنگاههای تولیدی هدایت کنیم. از سویی دیگر اگر بتوانیم بازار ثانویه انواع اوراق را فعال کنیم ضمن اینکه شرکتها در این فضا با کمک انتشار اوراق مشارکت تامین اعتبار میکنند، دارندگان و خریداران نیز میتوانند نقدشوندگی اوراق و اسناد مالی خود را با سرعت بیشتری پیگیری کنند.
بازار سرمایه را در راستای تامین مالی بنگاههای داخلی چطور ارزیابی میکنید؟ چقدر بازارهای سهام در نیل به این هدف موفق بودهاند؟
بازار سرمایه در راستای تامین مالی بنگاهها در دو دهه اخیر تنها موفق به تامین 3درصد کل منابع اعتباری مورد نیاز بنگاهها شده است. بیشتر محل تامین اعتبار بنگاهها از ناحیه سیستم بانکی و موسسات مالی و اعتباری بوده است بنابراین برای ارتقای جایگاه بازار سرمایه و استفاده از مواهب بازار مالی مدرن، نیازمند استراتژی بلندمدت هستیم تا در کنار توسعه ابزارهای مالی بنگاهها، شفافیت اقتصاد کشور را نیز ارتقا دهیم. در بازار پولی شفاف میتوان نرخ بهره و اثرگذاری دقیق آن را بررسی کرد حال اینکه در فعلی دولت تنها اقدامی که توانسته برای کاهش نرخ بهره انجام دهد، دستورالعمل کاهش نرخ بهره بانکی بوده که این میزان تعیین شده نیز همانطور که میدانید با کمتوجهی بانکهای داخلی دنبال شده است.
بازار سرمایه قوی و شفاف، منابع اعتباری را به بهترین شکل به فعالان اقتصادی و بنگاههای متعدد تخصیص میدهد. در بازار سرمایه است که بنگاهها میتوانند رقابتپذیرتر و جدیتر در حوزههای خود فعالیت کنند اما بازار سرمایه کنونی نه تنها هیچکدام از این اهداف را دنبال نمیکند بلکه در وهله فعلی این بازار تبدیل به ویترین کاذب اقتصاد کشور شده است. بازدههای بازار سرمایه محدود و در اغلب موارد بدون پشتوانه بوده است. نگاههای تحلیلی در خرید و فروش سهام رنگ باخته و تنها محلی برای جولان دادن سفتهبازان شده و هیچ نگاهی به کارکرد و نقش بازار سرمایه در رونق اقتصادی و بهبود بنیه مالی شرکتها نمیشود. تنها نقش مثبت و سازندهیی که بازار سرمایه در اقتصاد کشور، بیمها و امیدهایی را به کل بدنه اقتصاد القا میکند و فاقد نقش سازنده در رونق اقتصاد و بهبود عملکردهای بنگاهها داشته و تنها کاری که میکند، آرامشی است که از طریق جهشهای رشدگونه شاخص به جامعه القا میکند از این رو عدد شاخص بازار بیشتر کاربرد رسانهیی دارد تا اقتصادی.
بازار سرمایه را در آینده اقتصادی ایران چطور ارزیابی میکنید؟
بورس اوراق تابعی از اوضاع اقتصادی کشور است و رفتارهای بلندمدت و اثرگذار آن خارج از شرایط اقتصاد نخواهد بود. بعید به نظر میرسد در اقتصادی که هنوز رگههایی از رکود در آن دیده میشود، بتوان بازار سرمایهیی پررونق و پرحجم را پیشبینی کرد. از سوی دیگر اگر با رویکرد بهبود بازار سرمایه، نقش بازار سهام را در دیگر بازارها تقویت کنیم و بخواهیم بخشی از سرمایههایی که در دیگر بازارها وجود دارد را به سوی این بازار رهنمود کنیم باید بازار سرمایه را جذاب کرد. نه اینکه صرفا با افزایش حبابی شاخص بورس انتظار داشته باشیم که فعالان اقتصادی به این بازار متمایل شوند و سرمایههای خود را در این بازار وارد کنند. مهمترین برنامهیی که دولت در برهه کنونی میتواند بسترهای لازم جذب نقدینگی بیشتر برای بازار سرمایه را شدت بخشد، امنیت بخشیدن به سرمایههای وارد شده به بازار است. به عبارت دیگر دولت باید به سرمایهگذاران این اطمینان را بدهد که سرمایههای وارد شده به بازار در کوتاهترین زمان، قابلیت نقدشوندگی دارند و از سوی دیگر نمادهای متعدد نیز کارکردها و گزارشهای مالی شفافی را ارائه دهند. اگر بتوان بازار سرمایهیی نقد شونده، امن و با
شفافیت اطلاعاتی قوی ایجاد کنیم و افراد خبره بتوانند در آن سرمایهگذاری کنند، میتوان به بسیاری از اهداف کلان اقتصادی و حتی سیاسی و اجتماعی نظام جمهوری اسلامی دست یافت.
عدالت اقتصادی یکی از همین اهداف تبیین شده بوده که بازار سرمایه میتواند به آن جامه عمل بپوشاند. به طوری که مردم با خرید سهام شرکتها از منافع بنگاههای بزرگ منتفع شده تا از پساندازها و سرمایههای خردی که دارند به بهترین شکل ممکن مشارکت کرده و بازدهیهای مناسبی از آن دریافت میکنند که بیانگر عدالت اقتصادی است.
سازمانهای مسوول در این راستا چه وظایفی بر عهده دارند؟
برای گسترش نقش بازار سرمایه در اقتصاد کشور پیش از هر اقدامی باید فرهنگسازیهای متناسب با آن انجام شود. بهتر است کارکرد بازار سرمایه برای عموم مردم مشخص شود و فعالان خرد اقتصادی را با ریسکها و مواهب بورس و بازار اوراق آشنا کرد. بر همین اساس بسیاری از مردم به بازار سرمایه وارد خواهند شد و از منافعی که در قبال سهمی که خریداری کردهاند، بهرهمند میشوند. متاسفانه در شرایط کنونی مردم فرهنگ عمومی بازار سرمایه را ندارند و از طرف دیگر امنیت لازمی که بتواند سرمایه آنها را حمایت کند نبز به چشم نمیآید بنابراین راهحلهای کوتاهمدت و آنی تنها مشکلات موجود را تسکین میدهد و علاج واقعی شرایط موجود نیست. بازار باید براساس عرضه و تقاضایی که دارد خود را وفق دهد و بر همین اساس باید بسترسازی کند.
این اهداف از چه طریقی به ثمر مینشیند؟
نمونه برنامههای استراتژیک بسیاری در دنیا وجود دارد که لزوم برنامهریزیهای بلندمدت برای توسعه بازار سرمایه را نشان میدهد. به طور مثال مالزی که کشوری مشابه ایران شناخته میشود با یک برنامه توسعه 10ساله توانست بازار سرمایه خود را به بزرگترین بازار سرمایه پس از ژاپن تبدیل کند. نمونه دیگری که وجود دارد، ترکیه است که این کشور نیز هماکنون یکی از اثرگذارترین بازارهای سرمایه در جهان را دارد و نقشی بسیار جدی در اقتصاد کشور خود ایفا میکند.
در کشور ما متاسفانه بازار سرمایه چندان جدی به حساب نمیآید. چطور ممکن است، رییس کل بانک مرکزی عضو هیات دولت باشد اما رییس سازمان بورس نباشد؟ رییس سازمان بورس در بسیاری از کشورهای جهان، سمتی بسیار مهم و حیاتی برای اقتصاد آن کشور تلقی میشود. در کشورهای توسعه یافته، تصمیمات و برنامههای سازمان بورس، بسیاری از متغیرهای کلان اقتصادی آن کشورها را تحتالشعاع خود قرار میدهد. اما متاسفانه در ایران کسی نیست که از جایگاه سازمان بورس در تصمیمات اقتصادی دولت حمایت کند و حتی در تلاش باشد تا آنها را برای حضور سازمان بورس در حیاتیترین تصمیمات اقتصادی آگاه کند بنابراین نخستین گام برای تقویت سازمان بورس و اوراق بهادر ورود این سازمان به نظام تدبیر کشور است.
