به بهانه شکستن رکورد فیلمهای غیرکمدی
آخرین ساخته فرهادی، اثری است با خط داستانی کاملا ساده که به خوبی توجه تماشاگر را تا پایان به خود جلب میکند. داستان زندگی زن و شوهری که به واسطه ورود مردی غریبه به حریم شخصی زندگیشان، در نبود مرد خانواده، دچار بحران میشود. فیلم نکات قابل توجه زیادی دارد، از روند فیلمنامه و دیالوگها و شخصیتپردازی پیچیده بازیگران اصلی گرفته تا دکوپاژ، حرکت دوربین و بازی بازیگران. فیلمنامه فروشنده از الگویی کلاسیک پیروی میکند. اگرچه برخی معتقدند که بخشهایی از آن در روابط علت و معلولیاش دچار مشکل است اما فیلم در سیر اصلی داستان و مضمونش از پیرنگ استواری برخوردار است و بسیاری از ایرادهای جزیی وارده بر روابط علت و معلولی آن هم قابل توجیه است.
حرکت دوربین در این فیلم همانند فیلمهای دیگر فرهادی همراه و همگام با شخصیت روایتگر داستان است. چنانچه تماشاگر و کاراکتر فیلم همزمان به کشفیات میرسند. نه شخصیت آگاهتر از تماشاگران است و نه تماشاگران آگاهتر از شخصیتهای فیلم. از توجه ویژه فرهادی بر حالات و رفتارهای بازیگران در قاب دوربین هم نمیتوان گذشت. فرهادی میزانسنهای منطقی و در عین حال پرتکاپویی برای بازیگران در نظر گرفته است تا ریتم فیلم را کنترل کند. اتفاقی که بیشتر در تئاتر شاهد آن هستیم و متاسفانه امروزه بسیاری از فیلمهای ایرانی از نبود میزانسن، ایستایی و سکون بیش از حد رنج میبرند و میزانسن در فیلمها به شدت درحال انقراض است. از طراحی و پردازش شخصیتها و بازی زیبا و در عین حال دشوار بازیگران اصلی هم نمیتوان گذشت.
اما در کنار همه این ویژگیها، نکتهیی وجود دارد که فروشنده را به فیلمی درخشان تبدیل میکند. مهمترین مشخصهیی که در فروشنده و به طور عمده در سایر فیلمهای فرهادی با آن مواجهیم این است که در ورای داستانی که بیان میشود، مفهومی کلیتر و جامعتر طراحی شده است. در واقع داستان فیلم، مصداق و نمونه و مثالی از یک مضمون فراگیر و بزرگتر است. این همان وجه تمایز فروشنده از سایر فیلمهایی است که فرضا داستانی پیرامون خیانت، تجاوز، دزدی، فقر، اعتیاد و اسیدپاشی بیان میکنند و مضمون و مفهوم فیلم هم محدود به همین موارد خیانت و تجاوز و اسیدپاشی و... است. فروشنده هم گرچه داستانی پیرامون یک ناهنجاری اجتماعی دارد، اما در نگاهی دیگر، مفهوم بزرگتر و جهانشمولتر «انتقام» را مورد بررسی قرار میدهد. چگونه فردی موجه با رفتارهای هنجار، تغییر شکل میدهد و تصمیم به انتقام میگیرد؟ (یا به تعبیر خود فیلم، چگونه یک انسان تبدیل به گاو میشود؟) چه عواملی بر تصمیم فرد موثر است؟ نگاه و صحبت اطرافیان و جامعه چه تاثیری بر تصمیم فرد میگذارد؟ این انتقام چگونه انجام میشود؟ تا کجا پیش میرود؟
و در پایان، چه اتفاقی میافتد که فرد انتقامگیرنده که اتفاقا شاید حق را هم به او بدهیم، ضربهیی مهلکتر از ضربهیی که به او خورده است، وارد میکند؟ چنانکه حق را از خود سلب میکند و دیگر تماشاگر برای او دلسوزی نمیکند. این همان مفهومی است که به صورت روزمره آن را در کوچکترین و دمدستیترین مصداقش در دعواهای خیابانی بر سر یک تصادف کوچک یا بیاحترامی مشاهده کردهایم. مسلما هیچ اثری بدون عیب و نقص نیست و نخواهد بود اما حتی اگر فروشنده با سلایق سیاسی اجتماعی ما سازگار نباشد یا در زیر انگشت اتهام ایرادهای فیلمنامهیی ملا لغتیگون باشد، باز هم اثری کاملا قابل تامل و تاثیرگذار است.
