شکست رویای روسیه آرمانی
گروه جهان|
ولادیمیر پوتین رییسجمهوری روسیه، ازجمله سیاستمدارانی است که همواره موردتوجه رسانههای غربی بوده است. این توجه بهویژه پس از مطرح شدن اتهاماتی ازسوی حزب دموکرات ایالاتمتحده و شخص باراک اوباما رییسجمهوری این کشور، مبنی بر تلاش برای دستکاری در انتخابات امریکا بیشتر هم شده است.
اکونومیست بهمناسبت بیستوپنجمین سالگرد کودتای نافرجام 19 آگوست و نقش پوتین در روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مینویسد: زمانی که 25سال پیش اتحاد جماهیر شوروی پس از یک کودتای نافرجام سقوط کرد، به نظر میرسید روسیه قرار بود یکی از بزرگترین دموکراسیها و کارآمدترین بازارهای آزاد جهان را داشته باشد؛ رویایی که فاصله زیادی با واقعیتهای امروز دارد. هیچ کس نمیداند که در آن سه روز سرنوشتساز در سال1991 چه اتفاقی افتاد. نظرسنجی موسسه مستقل لوادا نشان میدهد که بیش از نیمی از جمعیت روسیه و تقریبا 90درصد از جوانان این کشور هیچ چیز درباره درامی که از نوزدهم آگوست 1991 آغاز شد، نمیدانند.
در آن روز، جهان با خبر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از خواب برخاست. میخاییل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، در کریمه بازداشت شده بود و به دلایل پزشکی قادر به انجام وظایفش نبود. گروهی از تندروهای کمونیست، رییس «کگب» و ژنرالهای ارشد نظامی قدرت را قبضه و آنها وضعیت اضطراری اعلام کرده بودند. تانکها به سوی مرکز شهر مسکو به راه افتاده بودند. تلویزیون که توسط نیروهای ویژه «کگب» اداره میشد، نمایشنامه «دریاچه قو» چایکوفسکی را پخش میکرد. این آخرین تلاشها برای حفظ امپراتوری از هم پاشیده بود.
اما در روز کودتا هیچ صدایی در حمایت از رژیم شوروی بلند نشد. در عوض، دهها هزار خودرو مسکوویچ به خیابانها آمدند تا در برابر نظامیان مانع ایجاد کرده و پایههای دنیای جدید و آزاد خود را بنا کنند. بوریس یلتسین نخستین رییسجمهوری دموکرات روسیه، خواستار مقاومت شد. به نیروهای ویژه «کگب» گفته شده بود که به پارلمان روسیه، کانون مخالفان، حمله کنند اما کسی از فرامین اطاعت نکرد. دو روز بعد، سه مرد جوان توسط یک تانک نظامی کشته شدند. چند ساعت پس از این واقعه، کودتا شکست خورد و گورباچف به مسکو بازگشت. جمعیت خشمگین به سوی مقر «کگب» حرکت کردند و مجسمه فیلیکس دزرژینسکی، پایهگذار «کگب» را پایین کشیدند.
آن روز سرنوشتساز به حیات اتحاد جماهیر شوروی پایان داد، اما پایه و اساس روسیه آرمانی جدید نشد. کشور از اسطورهها خسته شده بود، چیزی که تحلیلهای جدید کمتر به این مساله اشاره میکنند. مقامهای روس تا سالها در سالروز قتل سه جوان توسط تانک نظامیان، شاخههای گل را در محل این جنایت قرار میدادند اما حتی این ژست سیاسی هم در سال2004 متوقف شد. در سال جاری هم لیبرالها از تجمع بهمناسب بیستوپنجمین سالروز پیروزیشان منع شدند. در فستیوال کوچکی که تنها چند صد نفر در آن حضور داشتند، نمایشنامه «دریاچه قو» چایکوفسکی و فیلم مستندی درباره آن روزها نمایش داده شد. در این فیلم مستند جمعیت عظیمی دیده میشود که در سنپترزبورگ، مهد انقلاب کارگری، مسالمتآمیز در میدان مرکزی گردهم آمدهاند و شاهد آخرین نفسهای اتحاد جماهیر شوروی هستند. در این فیلم مستند تصویری از ولادیمیر پوتین جوان نیز دیده میشود که در کنار آناتولی سوبچاک، رییس خود، ایستاده است. کسی که بعدها شهردار سنپترزبورگ شد و از کودتا دفاع کرد. صدای فریاد یک معترض به گوش میرسد «با خلاص شدن از طاعون کمونیست، دوباره آزاد خواهیم شد و دوباره وارد جنگی دیگر نخواهیم شد.»
انقلاب1991 نظم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اتحاد جماهیر شوروی را واژگون کرد و 15کشور را به نقشه جهان اضافه کرد که پیشتر یک کشور بودند، اما مانند بسیاری از انقلابها در تاریخ، یک دوره ترمیم را در پی داشت.
امروز هم دو ستون اصلی اتحاد جماهیر شوروی یعنی پروپاگاندا و سرکوب مخالفان بازگشته است. «کگب» که پس از کودتا تقریبا به یک ویرانه تبدیل شده بود (با عنوانی جدید) بازسازی شده است. پلیس مخفی بار دیگر معترضان و فعالان اجتماعی را بازداشت و زندانی میکند. پس از تقریبا یک دهه رشد اقتصادی که نتیجه اصلاحات دهه1990 و افزایش بهای نفت در بازارهای جهانی بود، اقتصاد روسیه بار دیگر به دوران رکود اتحاد جماهیر شوروی بازگشته است. رقابت در اقتصاد روسیه خفه و سهم دولت در این حوزه دو برابر شده است. اقتصاد نظامی صنعتی، که هسته اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی بود، بار دیگر به موتور محرکه رشد اقتصادی این کشور تبدیل شده است. رقبای احتمالی حذف شدهاند و فدرالیسم پس از اتحاد جماهیر شوروی اخته شده است.
این احیای دوران اتحاد جماهیر شوروی در داخل، با رفتار تهاجم خارجی توام شده است. روسیه تاکنون به گرجستان و اوکراین حمله کرده است؛ دو تا از دموکراتترین جمهوریهای بهجا مانده از اتحاد جماهیر شوروی. مسکو با حمایت از احزاب دستراستی تندرو در اروپا تلاش دارد که نهادهای اروپایی-آتلانتیک را تضعیف کند. کرملین از انتخابات ریاستجمهوری ایالاتمتحده هم غافل نمانده و آنطور که دموکراتها مدعی هستند در تلاش برای تغییر نتایج این انتخابات است.
پس از شکست کودتای1991، انتظار میرفت که روسیه به کشوری دموکراتیک با اقتصاد بازار آزاد تبدیل شود، اما این اتفاق نیفتاد. وقتی ولادیمیر پوتین در سال2000 به قدرت رسید، انتظار میرفت که ثبات را به روسیه بازگرداند، اما او در مقابل بهدنبال مدلهای قدیمی رفت. پس از 74سال حکومت اتحاد جماهیر شوروی و چندین قرن قیممابی پیش از آن، انتظار اینکه روسیه به سرعت به یک کشور دموکراتیک به سبک غربی تبدیل شود، سادهلوحانه بود. گرچه مستندات نشان میدهد که گردش روسیه به سوی عصر اتحاد جماهیر شوروی اجتنابناپذیر نبود. این انتخاب گروهی از نخبگان روسی بود.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه را عمیقا دستخوش تغییر کرد. با فروپاشی شوروی مالکیت خصوصی صنایع مانند بانکهای خصوصی، رستورانها و شبکههای مخابراتی ایجاد شدند، چیزهایی که پیشتر وجود نداشت. حالا دیگر مردم آزاد هستند که پول در بیاورند، مصرف کنند و آزادانه سفر کنند، چیزی که پیشتر هرگز در تاریخ روسیه دیده نشده بود. روسها نه فقط کالا و خدمات بیشتری مصرف میکنند بلکه مصارفشان در حوزه فرهنگ و اطلاعات نیز بیشتر شده است. دولت دیگر کنترل زیادی بر زندگی مردم ندارد. گرچه تلویزیون را کنترل میکند اما اینترنت تاحد زیادی غیرقابل کنترل است. آلکسی ناوالنی، مخالف سیاسی، اعتراف کرده «باوجود محدودیت آزادیهای سیاسی و مدنی، در 25سال گذشته روسیه آزادترین دوره در تاریخ خود را تجربه کرده است.»
با حضور کمرنگ مردم در انتخابات ماه سپتامبر به نظر میرسد که روسها روز به روز با دنیای سیاست غریبهتر میشوند، اما راههای جدیدی را برای بیان نظرات خود پیدا میکنند. گرچه بسیاری از روسها پایان اتحاد جماهیر شوروی را به یاد ندارند اما زندگیشان تحتتاثیر نتایج آن است. روسیه تا همین اواخر یکی از پرجنب و جوشترین طبقات متوسط در شرق اروپا را داشت. بسیاری از کودکان دوره زمامداری گورباچف بسیار بهتر از والدینشان غذا خوردند، لباس پوشیدند و تحصیل کردند. این روزهای خوب با بحران اقتصادی 2009-2008 به پایان رسید. تاثیر این بحران تاحدودی دست ولادیمیر پوتین را در اداره کشور بست. گرچه رشد اقتصادی روسیه خیلی زود به حالت اول بازگشت ولی اعتماد عمومی به پوتین از 35درصد در پایان سال2008 به 20درصد در اوایل 2012 رسید.
پوتین که از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی عمیقا دلخور است، میداند که تانکها جوابگو نیستند. او ناسیونالیسم را احیا کرد و در سال2014 کریمه را به خاک روسیه ضمیمه کرد. این تاکتیک کارگر افتاد. اعتراضها علیه پوتین متوقف شد و محبوبیت شخصی او از 60درصد به 80درصد رسید. تاکتیک پوتین به این دلیل کارگر افتاد که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کامل نشد. باقیماندههای اتحاد جماهیر شوروی و حتی نظام سیاسی پیش از آن، نهادها، ساختار اقتصادی و رویههای اجتماعی آنکه در طول یک دهه گذشته به خوبی عمیق رفته بودند، احیا شده و توسط نظامی امروز سیاسی روسیه تقویت شده است.
تقابل بنیادین میان سبک زندگی جدید روسی و احیای سیاسی پوتین که در جریان اعتراضهای 2012-2011 خود را نشان داد، خاموش شده اما حل نشده است. هیچ احیایی صرفا با بازگشت به گذشته به انجام نرسیده و دایمی نخواهد بود. آینده مشخص خواهد کرد که جامعه روسیه در این تقابل چه مسیری را در پیش خواهد گرفت.
