گروه جهان طلا تسلیمی
جدایی دشوار است، بهویژه پس از عهد و پیمانی 43ساله. به همین دلیل است که تلاش بریتانیا برای مهندسی یک برگزیت نرم و آسان از اتحادیه اروپا و امید بسیاری از سرمایهگذاران و برخی از بریتانیاییها به این مساله، توهمی بیش نیست. آنچه پیشروی بریتانیا قرار دارد، سقوط بیشتر ارزش پوند و آسیبهای اقتصادی است.
نشریه فارن پالسی در گزارشی به قلم پدرو نیکولاسی دا کاستا مینویسد، اگرچه در تبلیغات پیش از همهپرسی در مورد برگزیت وعده استقلال از اروپا مطرح شده بود، اما اکنون به نظر میرسد این اقدام انزوایی خودخواسته است و نمیتوان به بهبود شرایط دل خوش کرد. در عمل، بریتانیا خود را از منبع اصلی اقتصادی و سیاسیاش محروم کرده است. بریتانیا در این روند، بیشتر شبیه یکی از بازارهای نوظهور به نظر میرسد که مخاطرات ناگهانی سیاسی، نوسان در نرخ ارز و بیثباتی در مورد آینده برایشان شرایطی کاملا عادی و متداول محسوب میشود. نتیجه هم هراس از سرمایهگذاری بلندمدت خواهد بود.
طرفداران برگزیت خیلی زود جشن پیروزی گرفتند. نایجل فاراژ، رهبر حزب مستقل بریتانیا و یکی از طرفداران برگزیت، گفت: «به نظر من، برگزیت ساده است.» البته ارزش پوند سقوط شدیدی داشته است، اما دادههای اقتصادی چندان بد نیستند و بازار سهام حتی رکورد جدیدی داشته است. اما اینها خوشبینی محض روزهای تابستانی بودند.
پاییز، جنبه دیگری از واقعیت را نمایان کرد. طبق یکی از گزارشهای فاش شده دولتی، هزینه روند خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا حدود 22 میلیارد دلار برآورد شده است. این مبلغ از آنچه بریتانیا بهطور سالانه به بودجه اتحادیه اروپا اختصاص میداد و قرار بود در دوران پس از برگزیت به عنوان یکی از منابع نجاتدهنده مورد استفاده قرار بدهد، خیلی بیشتر است. سقوط ارزش پوند در مقابل شاخص دیگر ارزها به پایینترین میزان طی 168 سال هم فقط یکی از فجایع اقتصادی پیشروی بریتانیاست. کاملا آشکار است که پیشرفت ناگهانی ارزش سهام، بازتابی از کاهش ارزش پوند بوده و تنها دلیلی که بازارهای پایان تابستان واکنش شدیدی به برگزیت نشان ندادند این بود که دولت بریتانیا تحت سلطه ترزا می، نخست وزیر محافظهکار این کشور، تصمیم گرفت با خودداری از فراخواندن ماده 50، برگزیت را بهطور حقیقی به اجرا نگذارد. به عبارت دیگر، ماههای اول بیشتر شبیه متارکه بودند و طلاق رسمی هنوز به امضا نرسیده بود.
اکنون که دادخواست طلاق داده شده است، همهچیز پوچ به نظر میرسد. سقوط پوند با روندی نامنظم آغاز شده و نوسان به اندازهیی زیاد است که ترسی مداوم بر جای گذاشته. چنین روندی در بازارهای نوظهور کاملا طبیعی و عادی است. در این بازارها، نوسان ارز خیلی شدیدتر از کشورهای ثروتمند است که از دلایل آن میتوان به بیثباتی ناشی از نظام سیاسی نامناسب و غیرکاربردی این کشورها اشاره کرد. اگرچه پیشبینی روند آسیبهای اقتصادی در بریتانیا و تشدید انزوای این کشور غیر ممکن است و به مذاکرات آتی بستگی دارد، اما میتوان حدس زد کدام بخشها با سقوط آرام و تدریجی همراه خواهند بود.
یکی از بزرگترین مشکلات کنونی بریتانیاییها، بیگانههراسی است و همین مشکل درنهایت به رای مثبت به برگزیت منجر شد. دولت محافظهکار مخالف مهاجرت با به کارگیری سیاستهای نادرست ازجمله درخواست از شرکتها برای ارائه فهرستی عمومی از کارکنان خارجی، به چنین ترسی دامن زد. چنین سیاستی عواقبی فاجعهآمیز در جامعه خواهد داشت و از پیش بر فعالیتهای اقتصادی تاثیر گذاشته است که از نمونههای آنها میتوان به تاثیرات منفی در سرمایهگذاری بالقوه شرکتهای خارجی، درخواستهای ارسالی دانشجویان خارجی برای دانشگاههای بریتانیایی، تامین بودجه گسترده اتحادیه اروپا در هنر و علوم و... اشاره کرد. از سوی دیگر، روابط تجاری بریتانیا با جهان دچار مشکل شده است. اگرچه ابتدا توافقنامههای تجاری دوجانبه بالقوه خوشحالکننده به نظر میرسیدند، اما درحقیقت کشورهای اروپایی
غیر عضو در اتحادیه اروپا منتظرند تا بریتانیا روابط خود با دیگر کشورهای قاره اروپا را حل و فصل کند و بعد وارد مذاکرات جدید با این کشور شوند. بریتانیا پیشتر به عنوان بخشی از کلیت اتحادیه اروپا با دیگر کشورها روابط تجاری داشت و اکنون باید اصول خود را جدا از اصول این اتحادیه مشخص کند. حتی گفته میشود بیثباتیهای کنونی، دولت بریتانیا را به استخدام کارشناسان بازرگانی وادار کرده است.
نوسان پوند هم هست؛ کاهش ارزش پوند، بانک مرکزی بریتانیا را در شرایط دشواری قرار میدهد. در شرایط عادی، کاهش ارزش ارز برای بخشهای تولید و صادرات مفید است و حتی میتواند منافعی کوتاهمدت برای اقتصاد بریتانیا داشته باشد. اما باتوجه به قدرت بخش صنعتی، چنین منفعتی ارزش چندانی ندارد و تاثیرات منفی نیز خواهد داشت.
خطر فرار بانکهای خارجی هم وجود دارد. حضور گسترده بانکها در یک اقتصاد، همواره عامل پیشرفت دیگر صنایع ازجمله بازرگانی، خطوط هواپیمایی، املاک و مستقلات و هتلها بوده است. حال که برخی از این بانکها و شرکتهای خارجی عملیات در بریتانیا را مجددا مورد ارزیابی قرار دادهاند، ممکن است در نهایت فرار را بر قرار ترجیح دهند. لندن دیگر مقری برای عبور و مرور آزادانه در اتحادیه اروپا نخواهد بود و دسترسی به تنها یکی از بازارهای اروپایی هم چندان جذاب به نظر نمیرسد. خیلی زود ممکن است شهرهایی همچون پاریس یا فرانکفورت به عنوان جایگزینی برای شهر لندن در نظر گرفته شوند.
برگزیت حتی تمامیت ارضی بریتانیا را نیز زیر سوال برده است. اسکاتلند که بهشدت طرفدار اتحادیه اروپا است، تهدید کرده بار دیگر برای استقلال، همهپرسی برگزار میکند. مساله ایرلند شمالی نیز مطرح است. لندن که دیگر از حمایت مالی اتحادیه اروپا برخوردار نیست، احتمالا در عمل به تعهدات خود در تامین بودجه ایرلند شمالی با مشکلاتی مواجه میشود و این احتمال وجود دارد که رایدهندگان کاتولیک و اتحادگرا در این منطقه، درنهایت ایرلندی متحد را به ماندن در بریتانیا ترجیح دهند.
بدتر اینکه دولت ترزا می، بهطور فعالانه هرگونه اقدام اروپاییها که از روی حسن نیت است، در نطفه خفه میکند و حتی در شرایط موجود که قدرت مذاکراتی اندکی دارد، رسیدن به توافق با وی بسیار دشوار است.
حامیان برگزیت تا الان خواسته خود را بدون برنامهریزی قبلی پیش بردهاند و حالا تازه سعی دارند برنامهیی بریزند. تعجبی ندارد که کارشناسان تجاری و بازرگانی، سقوط بیشتر ارزش پوند را با احتمال زیاد افزایش نرخ تورم در آستانه افزایش بهای کالاهای وارداتی پیشبینی کردهاند و اینها فقط بخشی از آسیبهای اقتصادی گسترده پیشروی بریتانیاست.