گروه جهان|
«درد ما برق نیست، فَرق است»، شعار جنبش روشنایی در شبکههای اجتماعی و مخصوصا توییتر بود که در روزهای اخیر به قصد آگاه کردن جهانیان از مشکل اصلی که هزارهها در افغانستان با آن مواجه هستند، شکل گرفت. در این جنبش توییتری، مردم هزاره سعی کردند با ارسال شعر یا وقایع تاریخی تبعیض تاریخی که در افغانستان نسبت به آنها روا داشته میشده است را به تصویر بکشند.
آغاز اعتراضات
لوبلاگ، در گزارشی در مورد پروژه توتاپ نوشته است، هزاران نفر از ساکنان بامیان، استانی محروم در مرکز افغانستان که بیشتر ساکنان آن هزارههای شیعه هستند، در ماه مه 2016 به تصمیم دولت مبنی بر تغییر مسیر شبکه برق از بامیان به سالنگ در نزدیکی کابل، اعتراض کردند. قرار است این پروژه انرژی 500مگاواتی دسترسی افغانستان به نیروی برق را افزایش دهد. این پروژه که توسط بانک توسعه آسیایی تامین مالی شده، شبکه برق از ترکمنستان در آسیای مرکزی را به پاکستان در جنوب آسیا میرساند. این شبکه برقی از کشورهای ازبکستان، تاجیکستان و افغانستان میگذرد.
با تغییر مسیر خطوط جریان برق از بامیان به سالنگ حرکت اعتراضی موسوم به «جنبش روشنایی» در افغانستان شکل گرفت. برخی مقامهای دولتی در ابتدا از این جنبش حمایت کرده و وعده دادند تا زمان تحقق خواستههای این جنبش در کنار مردم باقی خواهند ماند. کمیسیونی که از طرف دولت برای تحقیق درباره تغییر مسیر پروژه شکل گرفت، درنهایت اعلام کرد که تغییر مسیر خطوط برق از بامیان به سالنگ مقرون به صرفهتر است، این در حالی است که مردم معتقدند مسیری که از ایالات مرکزی و ازجمله بامیان میگذرد، مسیری کوتاهتر و درنتیجه ارزانتر است.
افغانستان یکی از پایینترین سرانههای مصرف برق در جهان را دارد و تنها حدود 38درصد جمعیت افغانستان به انرژی برق دسترسی دارند. ساکنان ایالات مرکزی و ازجمله بامیان معتقدند این کار دولت که حتی باعث میشود هزینههای این طرح افزایش یابد، از سر عادت تاریخی پشتونها در تبعیض روا داشتن علیه هزارهها ریشه میگیرد و بهطور خاص به آدم رباییها و سربریدنهای مردم معترض قبل از حمله انتحاری اخیر اشاره میکنند.
این اعتراضات که از بهار امسال آغاز شده است، در تابستان ادامه یافت تا اینکه در روز 23جولای (2مرداد) گردهمایی بزرگ اعتراضی جنبش روشنایی در میدان دهمزنگ کابل با چند جمله انتحاری به خاک و خون کشیده شد و 60نفر جان خود را از دست دادند. چندی بعد داعش مسوولیت این حمله را بر عهده گرفت. در حالی که مردم داغدار از سر عصبانیت، دولت را مقصر این حمله میدانند اما واقعیت این است که تهدیدات داعش و اقدامات آنها علیه هزارهها در زمینه حس تبعیضی که در میان هزارهها وجود دارد، میتواند مشکلات زیادی را برای دولت افغانستان ایجاد کند. حالا هزارهها نگران این مساله هستند که احتمالا باید بیشتر از طالبان از گروه تروریستی داعش و حامیان این گروه تروریستی بترسند. این نگرانی تا بدان جا پیش رفت که در سال 2015 گروهی از هزارهها در ولایت شرقی غزنی در دیدار با فرماندهان محلی طالبان حمایت آنها از هزارهها در برابر داعش را خواستار شدند. به گفته برخی ریشسفیدان، طالبان این درخواست هزارهها را پذیرفت. درباره ریشه هزارهها که
10 تا 20درصد از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند، اختلاف نظر وجود دارد. نظریهیی که بهطور گسترده پذیرفته شده، این است که هزارهها ترکیبی از نژاد ایرانیان و مغولها هستند، کسانی که در اصل در منطقه هزاره جات در مرکز افغانستان ساکن بودهاند. امروزه آنها در تمام بخشهای افغانستان زندگی میکنند. در اواسط قرن نوزدهم پس از یک شورش، نیروهای امیر عبدالرحمان پشتون بخش عمدهیی از جمعیت هزارهها را به خاک و خون کشید یا آواره کرد. در دوره طالبان نیز هزارهها تبعیض قومی شدید و خشونتباری را تجربه کردند ازجمله اعدامهای دسته جمعی. زمانی که طالبان در سال 1998 شهر مزار شریف را اشغال کرد، جستوجوهای خانه به خانه را برای پیدا کردن هزارهها به راه انداختند. گفته میشود در این دوره هزاران مرد و پسر جوان هزاره کشته شدند. این قتل عام انتقام مرگ صدها نیروی طالبان بود که در تلاش نافرجام برای تصرف مزار شریف در سال 1997 کشته شده بودند.
چشمانداز قومی افغانستان پس از سرنگونی طالبان در سال 2001 تغییر کرده است. قانون اساسی افغانستان تمام اقوام را در افغانستان به رسمیت میشناسد. امروزه مبارزههای مدنی و حضور فعال در عرصه سیاسی افغانستان، دستاوردهایی را برای هزارهها داشته است. در تمام انتخابات اخیر آرای هزارهها تاثیر جدی بر نتیجه انتخابات داشته است. هزارهها اکنون از یک اقلیت تحت ستم به یک طیف فعال سیاسی در افغانستان امروز تبدیل شده و نشان دادهاند که میخواهند به عنوان بخشی اساسی از جامعه افغانستان باقی بمانند. هزارهها همچنین به دلیل شباهتهای مذهبی وابستگیهایی به ایران دارند. بخش بزرگی از اجتماع هزارهها در ایران بهعنوان مهاجر زندگی و کار میکنند. اما (در برخی موارد) شباهتهای مذهبی باعث نمیشود که مورد تبعیض قرار نگیرند. حملات اخیر داعش علیه هزارهها اعتماد به دولت و توانایی آن برای تامین امنیت هزارهها را بهشدت تحت تاثیر قرار داده است. اگر یکی از اهداف حملات اخیر همین زدودن اعتماد عمومی به توانایی دولت افغانستان در حمایت از هزارهها بوده
باشد، باید بگوییم که این هدف کاملا محقق شده است. البته یک مساله که جای امیدواری دارد محکومیت حملات داعش از سوی تمام طیفهای سیاسی (حتی طالبان است). این مساله تفاوت میان اکثریت افغانها و یک اقلیت مذهبی متعصب را نشان میدهد که به جای تشدید تنشها میان سنی و شیعه، افراد را از تمام طیفهای مختلف در کنار یکدیگر قرار میدهد.
هزارهها هدف حملات داعش
داعش اخیرا اقلیت شیعه هزاره را در افغانستان به حملات بیشتر تهدید کرده است. این تهدید به تلافی مبارزه هزارهها در سوریه در دفاع از بشار اسد، رییسجمهوری سوریه است. در پیام داعش آمده است: «تا زمانی که از آمدن به سوریه و همکاری با ایران دست بردارند، به حملات خود علیه آنان ادامه میدهیم.»
تنشها در افغانستان به دلیل عدم توانایی دولت در تامین امنیت شهروندان خود بالا میگیرد. داعش و اعضای سابق طالبان که به این گروه تروریستی پیوستهاند، در دو سال گذشته چندین حمله خونین علیه اقلیت هزاره انجام دادهاند. حملاتی که احتمالا هدفش تلاش برای آغاز یک جنگ قومی و مذهبی در افغانستان است. در این گزارش آمده است، هرچند افغانستان یک جامعه چند قومیتی دارد اما هیچ گروه و فرقهیی در این کشور ازجمله طالبان تمایلی به جنگ مذهبی ندارند. برخلاف عراق و کشورهای عربی، مذهب در افغانستان عامل درگیریها نیست. درنتیجه داعش در حمایت از جنگ شیعه و سنی در این کشور یکه و تنهاست.