وضعیت و شرایط نامناسب بناها و بافتهای تاریخی کشور اصلا موضوعی نیست که قابل کتمان باشد. بسیار روشن است که امروز این حوزه مهم فرهنگی کشور میزبان آسیبهای بسیاری شده که ادامه حیات آن را به خطر جدی انداخته است. سوال اساسی اینجاست که راه برونرفت از شرایط موجود چیست؟ اتخاذ چه روشی برای مدیریت این حوزه میتواند منتهی به حفظ میراث فرهنگی کشور که مزیت اصلی صنعت گردشگری ما هستند، بشود؟ برای پاسخ به این سوالها، باید قدری در آمارهای اقتصادی حوزه بناهای تاریخی دقت کنیم. ما در ایران صدها هزار سایت، بنا، محوطه و عمارت تاریخی داریم که برای عملیات مرمت و حفظ آنها دولت باید میلیاردها دلار هزینه کند، البته نمیتوان از دولت چنین انتظاری داشت. بنابراین تنها جایگزین دولت برای این حوزه، استفاده از توان بخش خصوصی و سرمایهگذاران غیردولتی است. البته این سرمایهگذاران قطعا فراتر از بحث توجه به میراث فرهنگی و حفظ ارزشهای آن، نگاهی جدی به آوردههای اقتصادی چنین فعالیتی هم دارند. این نگاه البته منتقدانی جدی دارد که معتقدند مرمت و زنده نگهداشتن بناها و بافتهای تاریخی باید جدای از فعالیتهای اقتصادی انجام شود. برای داوری درباره این
نگاه کافی است که دو تجربه ملموس در مناطق مختلف کشورمان در خصوص بناها و بافتهای تاریخی را با یکدیگر مقایسه کنیم؛ تجربه شهرهایی که بناها و بافتهای تاریخی آنها به یک فرصت سرمایهگذاری تبدیل شده با وضعیت شهرهایی که این بخش را از دسترس سرمایهگذاران دور نگه داشتهاند. بدون شک در این قیاس نمیتوان قدرت بافت تاریخی شهرهایی نظیر کاشان یا یزد را به چیزی جز حضور پررنگ سرمایهگذاران و بهرهبرداری از بناهای تاریخی آنها نسبت داد. به همین نسبت که عدم حضور جدی این بخش در بافتها و بناهای تاریخی بسیاری از شهرهای کشورمان نتیجهیی جز تخریب و فراموشی این بخش را در پی نداشته است. بسط این مقایسه در ابعاد بینالمللی نیز جز به تایید قویتر این نظریه نمیانجامد که بهرهبرداری از بناهای تاریخی بهترین و در برخی شرایط تنها راه استمرار حیات آنهاست. روشی که شاید در مواردی نیز تنها راه ممکن برای نجات ابنیه تاریخی باشد. به عبارتی باید گفت که بناهای تاریخی برای ادامه حیات و نجات از مرگ حتمی نیازمند آن هستند که یک بار دیگر شاهد جریان پیدا کردن زندگی در بطن خود باشند. قرار گرفتن در این فرآیند پویا و متحرک زندگی است که نگاهها را به سمت
نیازها و کمبودهای بناهای تاریخی متمرکز کرده و زمینه رفع آنها را مهیا میکند. در واقع به دور از چشم انسانها و خارج از جریان زندگی و حیات اجتماعی، خطرات و تهدیدهایی که بر سر ابنیه و بافتهای تاریخی ما سایه میافکنند، چگونه امکان رخ نمایاندن و دیده شدن پیدا خواهند کرد؟ آیا بروز آسیبهای خطرآفرین و مخرب برای بناهای تاریخی، پشت درهای بسته و خارج از دایره رصد دوستداران میراث فرهنگی و جامعه امکان شیوع و گسترش بیشتری پیدا میکند یا در معرض نگاه پرسشگرانه آنها؟ پاسخ این سوالها به غایت روشن و واضح است. همانگونه که تجربه هم نشان داده، آسیبهای ناشی از عواملی چون آبگرفتگیها، پوسیدگیها و... زمانی برای حیات بناهای تاریخی خطرساز شده که از معرض دید عمومی پنهان شده است. با این حال موضوع بهرهبرداری بناهای تاریخی را نمیتوان به همین مورد نیز خلاصه و محدود کرد. واکاوی ابعاد دیگر موضوع هم میتواند به اثبات قویتر لزوم احیای این ابنیه در قالب کاربریهای جدید منجر شود. از جمله مهمترین این ابعاد قطعا تاثیر فراگیر شدن چنین فرآیندی بر توسعه صنعت گردشگری است. احیای بناهای تاریخی بهطور عمده از دو منظر میتواند به توسعه و
تقویت این صنعت کمک کند؛ از یک منظر احیای این بناها باعث میشود تا عملا بر عدد جاذبههای گردشگری کشور افزوده شده و مضاف بر آن جاذبههایی در مناطق کم برخوردارتر نیز که عموما به عنوان مقصد گردشگران مطرح نبودهاند، افزوده شود. روشن است که جاذبههای گردشگری ما در حوزه میراث فرهنگی تنها محدود به آثاری در شهرهایی نظیر اصفهان، شیراز، کاشان یا یزد نیست. مزیتهای گردشگری و از جمله بناها و بافتهای تاریخی ارزشمند در بسیاری از نقاط مختلف کشور وجود دارند که متاسفانه تاکنون به عنوان مقاصد گردشگری معرفی نشدهاند. دلیل آن هم دور نگهداشتن آنها از منظر عمومی و خالی نگاه داشتنشان از جریان زندگی و حیات است. احیای بناها و بافتهای تاریخی میتواند این میراث بلااستفاده را نیز وارد چرخه صنعت گردشگری کرده و عملا بر تعداد تاسیسات و موسسات گردشگری و مقاصد پر جاذبه و گردشگرپسند کشورمان بیفزاید. مضافا اینکه استفاده از این ابنیه در قالب کاربریهایی چون اقامتی و پذیرایی زمینه بسیار مساعدی برای رفع مشکل کمبود هتل برای اقامت گردشگران در کشور و همین طور ضعف زیرساختهای پذیرایی جذاب است. چه آنکه تجربه شهرهایی مانند یزد، کاشان یا اصفهان به
وضوح نشان میدهد که اقامت در خانههای تاریخی برای گردشگران خارجی تا چه اندازه جذاب و هیجانانگیز است. استفاده از این ظرفیت است که میتواند ما را به تقویت جدی صنعت گردشگری کشور و بالا بردن بنیه اقتصادی آن امیدوار کند. این مهم هم چیزی نیست جز تقویت تولید داخلی و افزایش آمار اشتغالزایی در مناطق مختلف کشور. اتفاقی اقتصادی که البته نباید غافل بود در کنار آن تحول بزرگ فرهنگی نیز رقم میخورد. جایی که ما میتوانیم فرهنگ اصیل، ملی و دینی خود را به جذابترین شکل ممکن در وهله اول به نسلهای جوان کشور و در وهله دوم به گردشگران خارجی شناسانده و بر تصویر غلط شکل گرفته از کشورمان غلبه کنیم.