«چرخه خشونت» اخبار علیه حقیقت مظلوم
گروه جهان شیدا ملکی
جورج اورول، نویسنده انگلیسی درباره روزنامهنگاری جملهیی دارد که میگوید: «روزنامهنگاری آشکار کردن چیزی است که دیگران حاضر به نشان دادنش نیستند.» شاید در وهله اول این حقیقت درباره فلسفه کار روزنامهنگاران طبیعی و عادی به نظر برسد اما نگاهی کوتاه به نحوه بازتاب اخبار درگیریهای طولانی مدت در فلسطین و کرانه باختری ثابت میکند که حتی «وجدان بیدار قرن بیست و یکم» نیز آنچنان که باید بیدار نیست و همهچیز را آنگونه حکایت میکند که دستور دارد. یکی از مهمترین جنبههای جنگ در طول سالها درگیری در غزه میان فلسطینیها و ارتش رژیم اشغالگر صهیونیستی رسانهها بودند. در غرب یکی از افتخارات رسانهها این است که آنها «ناظران حقیقی» امور برای مردمان جامعهشان هستند اما نگاهی کوتاه به نحوه عملکرد همین رسانهها در خصوص بازتاب جنگ در فلسطین نشان میدهد که این مساله ادعایی بیش نیست. در این درگیریها روزنامهنگاران غرب بیشتر از آنکه بازتابدهنده باشند تبدیل به یکی از ارکان سیاستگذاری برای دولتمردانی شدهاند که تاب و تحمل گفتن حقیقت را ندارند. در درگیریهای جولای سال 2014 «دایان ساویر» یکی از خبرنگاران شبکه ABC با نشان دادن
آسیبی که خانه یک اسراییلی دیده بود، اظهار کرد که آنها به «سختی برای نجات خود تلاش میکنند.» روز بعد همین شبکه، خبر حمله راکتهای رژیم صهیونیستی به خانه چندین فلسطینی را در کوتاهترین خبر ممکن با تصویری از دورترین نقطه ممکن واقع در اردوگاههای فلسطینی منتشر کرد. در این خبر هیچ اشارهیی به تعداد کشتههای این حمله به منازل فلسطینی نشد. اشتباه فرستادن راکت و عذرخواهی دولت از سوی ارتش اشغالگر در حد چند ثانیه از انتهای خبر را در بر میگرفت که به سختی میشد آن را از دیگر جنبههای خبر تشخیص داد.
صرفنظر از اینکه آیا این حمله واقعا از روی اشتباه اتفاق افتاده یا نه جنبههای بیان نشده در خبر است که میتواند حقیقت را درباره جنگ ناعادلانه رسانهیی در این مورد به خصوص بیان کند. چنین بازتابی در اخبار بدون نشان دادن تصویری از کشته شدههای فلسطینی (که حالا به یمن وجود اینترنت به وفور میتوان این تصاویر را دید) با این نیت منتشر میشود تا نشان دهد رژیمصهیونیستی برای نجات خود «مجبور» به کشتار هستند. چنین روایتهای رسمی از نحوه درگیریها در این منطقه به شیوههای دیگر با الحان خاصتری از سوی رسانههای قوی غرب تقویت شده است. بهطور مثال جنگ میان فلسطین و رژیمصهیونیستی همواره به صورت «جنگی برابر» میان دو طرف با شرایط عادلانه به تصویر کشیده شده است. در صورتی که به گفته «دیوید ماستراکی» یکی از روزنامهنگاران نشریه «هافینگتون پست» این جنگ در اصل کشتار دسته جمعی و ناعادلانه مردم در بزرگترین زندان روباز جهان (یعنی فلسطینیهای محصور در اردوگاهها) است.
به عقیده ماستراکی در هر خبری که برای کشته شدن فلسطینیها مخابره میشود تمام سعی باید بر این مساله گذاشته شود تا مشخص نشود که فلسطینیها به دست سربازان رژیمصهیونیستی و با گلولههای آنها کشته شدهاند.
روایت خونسردانه «نیویورکتایمز» از چگونه کشتهشدن چهار کودک فلسطینی در ساحل توسط حمله هوایی رژیمصهیونیستی نمونه دیگری است که میتوان آن را مد نظر قرار داد. نویسنده تا نیمههای خبر هیچ اشارهیی به این موضوع نمیکند که چهار کودک که برای بازی به آن منطقه آمده بودند چرا و چگونه کشته شدند. در حالی که دستورالعمل حرفهیی این نشریه همواره بر این موضوع تاکید دارد که در نوشتن اخباری از این دست چنین اطلاعاتی باید در ابتدای خبر آورده شود. با این حال نویسنده تنها به گفتن «چهار کودک فلسطینی در سواحل غزه، مرکز درگیریهای خاورمیانه کشته شدند.» بسنده کرد.
رسالت نگفتن واقعیت
متیو فریدمن در گزارشی مفصل که نشریه آتلانتیک آن را منتشر کرد، نشان داد که چگونه خبرنگاران حاضر در صحنههای درگیری در نوار غزه مقهور خواسته بالادستیها جهت انتشار اخبار مربوط به حملهها میشوند. این گزارش حاصل تجربیات او بین سالهای 2006 تا 2011 به عنوان خبرنگار و دبیر سرویس اخبار در خبرگزاری آسوشیتدپرس مستقر در اورشلیم است. فریدمن در این گزارش مینویسد: «تنها چند سال کار در این زمینه باعث شد تا زمینههای ذهنی من به کلی تغییر کند.
در یکی از روزهای نوامبر سال 2013 برای تهیه خبری درباره تجمع دانشجویان جهت حمایت از فعالیت جهادگران به دانشگاه القدس در شرق بیتالمقدس رفتم. هم گزارش وزن لازم را داشت و هم عکسهای گرفته شده معیارهای لازم برای اینکه عکسی قوی قلمداد شود را دارا بود. اما تصمیم دبیر اخبار این بود که این موضوع ارزش خبری ندارد. به جای این خبر به دستور سردبیر گزارشی درباره تصمیم وزارت امورخارجه امریکا برای افزایش جزیی کمک به تشکیلات خودگردان فلسطین با شرح جزییات منتشر شد. از نظر آنها این موضوع ارزش خبری داشت. چند روز بعد خبر شهرکسازیهای غیرقانونی رژیم صهیونیستی در مناطق ممنوعه اجازه انتشار پیدا نکرد و در عوض خبری مبنی بر اینکه «گمانههایی» در زمینه خرید موشک از سوی حماس وجود دارد منتشر شد.»او در ادامه برای توضیح بیشتر مینویسد: «روزی یکی از خوانندگان مطالب از من پرسید چرا چندین رسانه در برای پوشش اخبار این منطقه کار میکنند اما هیچ یک حرفی را نمیزنند که باید بزنند. من در آن زمان جواب روشنی نداشتم اما حالا میتوانم، بگویم که برای درک بهتر اخبار مربوط به این منطقه باید در وهله اول با این حقیقت کنار میآمدیم که خبر در واقع آن چیزی
است که از واقعیت مردم منطقه نگوید.»با وجود چنین تلاشهایی باز هم گویا این شیوه مخابره خبر از سوی رسانههای جریان اصلی کافی به نظر نمیرسد چرا که بخش دیگری از این فعالیت رسانهیی با حضور تحلیلگران طرفدار رژیمصهیونیستی با توجیه اخبار منتشر شده پر میشود. روزنامه نشنالپست، یک روزنامه پرتیراژ کانادایی تنها در طول یک هفته از هفت تحلیلگر طرفدار رژیمصهیونیستی مطالبی در خصوص بر حق بودن آنها برای حمله به فلسطینیها چاپ کرد اما گویا باز هم کافی نبود چرا که در اواخر همان هفته (ابتدای فوریه سال 2015) یادداشتی از «آلن درشوویتز» یکی از شناخته شدهترین مدافعان حملات رژیمصهیونیستی یادداشتی چاپ کرد که در آن از اعراب فلسطینی میخواست دست از کشتار یهودیان رژیمصهیونیستی بردارند!قطعا تلاش برای پیدا کردن مطالبی در خصوص مخالفت حمله و کشتار صورت گرفته در فلسطین از سوی رژیمصهیونیستی با توجه به شرایط موجود تلاشی بیسرانجام به نظر میرسد. این روند در تمام رسانههای جریان اصلی امریکای شمالی صادق است و به همان اندازه نیز در اروپا از همین شیوه پیروی میشود. در سال 2004 این تعصب رسانهیی طولانی مدت در مستندی به نام «صلح، تبلیغات و
دعوت به سرزمین موعود» به تصویر کشیده شد. در این مستند به تحلیلگرانی همچون نوام چامسکی اشاره میکند که پوشش رسانههای غربی خصوصا امریکایی مغرضانهترین پوشش رسانهیی اخبار از اتفاقات در این منطقه از جهان است. تنها استثنای صورت گرفته در این مورد تلاش کوچک فلسطینیها برای نشان دادن حقیقت از طریق اینترنت یا «انتفاضه الکترونیک» است. با این حال این جریان تازه هنوز مخاطبان بزرگ رسانههای جریان اصلی را ندارند و برای رسیدن به هدف باید چندین برابر بیشتر از این غولهای رسانهیی کار کنند تا به اهدافشان برسند. مالکوم ایکس یک بار گفته بود: «اگر هوشیار نباشید روزنامهها شما را وادار خواهند کرد تا به مردمی که حقیقتا مورد ظلم واقع شدهاند، نفرت بورزید و عاشق همان کسانی شوید که ظالم واقعی هستند.» رسانههای جریان اصلی در امریکای شمالی به خوبی از این موضوع آگاه هستند و از قدرتشان برای رسیدن به اهداف نهایت استفاده را میکنند. به اعتقاد دیوید ماستراکی هر کسی که خود را روزنامهنگار میداند باید راهی پیدا کند تا بر این بیعدالتی رسانهیی غلبه کند.
در غیر این صورت آنها روزنامهنگار نیستند بلکه باید خودشان را سخنگوی دولت یا مسوولان روابطعمومی یا هر چیز دیگری غیر از «روزنامهنگار» که وظیفهاش بازتاب حقیقت است بنامد.
