هیاهوی بسیار برای هیچ
پارسال همین موقعها بود که یک خبرنگار از احمدپورفلاح پرسید چرا بسیاری از چهرهها سالها است که در اتاق حضور دارند. وی بسیار صریح پاسخ داد چون کسی جز این افراد حاضر نیست از وقت خود برای اتاق هزینه کند و اکثر افرادی که امروز سنگ بخش خصوصی را به سینه میزنند به دنبال چاپ کارت ویزیت برای خود هستند. به نظر میرسید این اظهارنظر جنبه تبلیغاتی داشته باشد ولی با گذشت 11 ماه از عمر اتاق هشتم به خوبی مشخص شد که دیدگاه پورفلاح صحیح بوده است. سوال اصلی این است. یک سال پیش چند میلیارد تومان هزینه انتخابات توسط گروههای مختلف پرداخت شد. عملا چندین ماه از عمر بزرگترین فعالان اقتصادی ایران صرف بحثهای انتخاباتی شد و انتخابات دوره هشتم، انتخاباتی بود که در آن تقریبا اکثر نخبگان بخشهای صنعت، معدن، تجارت، کشاورزی، ساختمان و حتی چهرههای دانشگاهی شرکت داشتند. بعد از هیاهوهای بسیار عدهیی انتخاب شدند. انتخاب این عده از میان آن همه چهره خبر از تلاش بسیار این افراد داشت. بالاخره باید تفاوتی میان کسانی که بیشترین رای را در تاریخ آوردهاند با سایرین وجود داشته باشد. ولی بعد از کمتر از یکسال با اتاقی بیانگیزه روبرو هستیم. حتی
چهرههایی که در طول انتخابات بحثهای زیادی داشتند دیگر کم فروغ شدهاند. سوال اصلی این است که آیا سطح انتظار این نخبگان بخش خصوصی همین قدر بود؟ آیا چون فردی رییس نشد دیگر نباید مثل قبل در اکثر جلسات هیات نمایندگان شرکت کند؟ اگر فردی ریاست یک کمیسیون را به دست آورد نباید دیگر برای به دست آوردن بخشی بیشتر تلاش کند؟ آیا همه انتظارات نخبگان بخش خصوصی ارضا شده است؟ آیا صحبتهای زمان انتخابات تنها در حد شعار بود؟ پس تکلیف رای مردم به این افراد چه میشود؟
همه اینها سوالهایی است که بخش خصوصی باید به آنها پاسخ دهد. شاید تاریخ وقایع اقتصادی ایران بهترین چراغی باشد که آینده اقتصاد بخش خصوصی را نشان میدهد. امروز همه تصمیمگیران اقتصادی، اقتصاد بخش خصوصی را راهحل نجات اقتصاد میدانند. 2 دهه قبل همین دیدگاه نسبت به اقتصاد بازار وجود داشت. طرح تعدیل اقتصادی نوشته شد تا اقتصاد دستوری و دولتی را به سمت اقتصادی آزاد و بازارمحور سوق دهد. اما در عمل این طرح با اشتباهات زیادی اجرا شد و مشکلاتی مانند تورم 49 درصدی در اقتصاد را پدید آورد. نتیجه این شد که در دولت دوم آیتالله هاشمیرفسنجانی آن اقتصاددانان جای خود را به اقتصاددانی از طیف مقابل دادند. هنوز بعد از 2 دهه وقتی سیاستهایی شبیه به سیاست تعدیل اقتصادی پیشنهاد میشود مدیران اقتصادی به خاطر تجربه تلخ گذشته با شک و تردید به آن مینگرند. یک استراتژی اشتباه، یک فکر صحیح را سوزاند. همین اتفاق ممکن است برای بخش خصوصی نیز رخ دهد. امروز همه راه نجات را اقتصاد بخش خصوصی میدانند و دولت تا حد زیادی به بخش خصوصی و تشکلها به ویژه اتاق بازرگانی اطمینان کرده است. اگر سیاست غلط و استراتژی اشتباه در این دوره نتایج غیرقابل قبولی
ایجاد کند دیگر نمیتواند مدیران دولتی را راضی کرد که ایده درست بود و اشتباه در اجرا بوده است. یک دوره تاریخی در حال سپری است و کاش تشکلهای بخش خصوصی قدر فرصت امروز را بدانند.
