بخشي از جامعه احساس بن‌بست مي‌كند

۱۴۰۴/۱۰/۱۰ - ۰۲:۵۹:۵۶
کد خبر: ۳۷۲۲۰۰
بخشي از جامعه احساس بن‌بست مي‌كند

روزهاست كه اقتصاد ايران در شرايط بحراني قرار دارد، اين فقط اقتصاد نيست كه در حوزه‌هاي ديگر مثل سلامت و جامعه و ... هم مردم ديگر نمي‌توانند شرايط نرمالي را تجربه كنند. البته نقش جنگ 12 روزه را در بروز اين شرايط نبايد ناديده گرفت.

روزهاست كه اقتصاد ايران در شرايط بحراني قرار دارد، اين فقط اقتصاد نيست كه در حوزه‌هاي ديگر مثل سلامت و جامعه و ... هم مردم ديگر نمي‌توانند شرايط نرمالي را تجربه كنند. البته نقش جنگ 12 روزه را در بروز اين شرايط نبايد ناديده گرفت. اما هرچه هست امروز مردم در شرايط مناسبي به سر نمي‌برند. در واقع اكثريت جامعه ديگر از حداقل‌هاي نسبي هم براي تامين معيشت و گذران زندگي برخوردار نيست و همين مساله در كنار روند رو به رشد كاهش ارزش پول ملي كار را به جايي رسانده كه محافظه‌كارترين قشر جامعه هم نسبت به شرايط اعتراض كند. سعيد معيدفر، جامعه‌شناس و استاد بازنشسته دانشگاه تهران در اين باره به ايلنا گفت: مردم ضربه‌هاي هولناكي خورده‌اند، سايه جنگ بر سر آنهاست، وضعيت اقتصاديشان آشفته است، هر روز با بحران‌هاي جديد و گراني شديد مواجهند و از هيچ‌سو احساس خوبي دريافت نمي‌كنند. او درباره اعتصاب و اعتراض بازاريان تهران و معقولانه‌ترين شيوه مواجهه ساختار حكمروايي با مردم معترض گفت: نبايد اجازه داد كار به جايي برسد كه تنها راه‌حل مشكلات مردم، حضور در خيابان و اعتراض باشد. اما مشكلات فراواني كه طي دهه‌ها و حتي در سال‌هاي اخير انباشته شده، موجب شكل‌گيري توده‌اي از مسائل و مشكلات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در كشور شده است. 

    انسان‌ها زماني تن به نظم مي‌دهند كه از طريق آن امورشان اداره شود

اين جامعه شناس به مقوله‌اي در حوزه نظريه‌هاي جامعه‌شناسي اشاره كرد و افزود: انسان‌ها زماني تن به نظم مي‌دهند و حاضرند در چارچوب يك نظم اجتماعي و اخلاقي زندگي كنند كه نظم مذكور بتواند امور آنها را اداره كرده و زندگيشان را دچار آشفتگي نكند. انسان‌ها تن به جامعه مي‌دهند و زيست اجتماعي را مي‌پذيرند، تا از اين طريق بتوانند آورده بيشتري داشته باشند. انسان‌ها براي بهره‌مندي بيشتر از امكانات موجود، به يك نظم اجتماعي و سياسي تن داده‌اند. اين نظم نوعي ميثاق است و اگر يك سوي آن دچار خدشه شود، پايبندي مردم به آن با چالش مواجه مي‌شود.

    از مردم نمي‌توان انتظار تحمل مشكلات را داشت

معيدفر با اشاره به مشكلات معيشتي مردم، بحران در روابط خانوادگي، محروميت جوانان از داشتن آينده‌اي مثبت و دلزدگي آنها از حقوق طبيعي خود مانند ازدواج ادامه داد: اين معضلات نشان مي‌دهد كه جامعه به‌درستي كار نمي‌كند و حال خوبي ندارد. نحوه مديريت كشور مردم را در وضعيت بدي قرار داده و شهروندان شاهد اضمحلال خودشان هستند. از چنين مردمي نمي‌توان انتظار تحمل مشكلات را داشت. حقيقت آن است كه اگر شرايط كنوني ايران در حوزه‌هاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي در هر جامعه ديگري وجود داشت، آن جامعه احتمالا با فروپاشي مواجه مي‌شد؛ اما مردم ايران با سطح بالايي از تحمل، مانع از ازهم‌گسيختگي جامعه شده‌اند.

    مردم به آخرين توان خود رسيده‌اند

معيدفر اعتراضات شكل گرفته را نشان‌دهنده اين موضوع دانست كه مردم به آخرين توان خود رسيده‌اند و افزود: حالا بايد با افرادي كه به چنين مرحله‌اي رسيده‌اند، چه برخوردي كرد؟ اگر مطالبات مردم از سر زياده‌خواهي بود شايد به محض ورود نيروهاي بازدارنده، از خواسته‌هاي خود مي‌گذشتند. اما وقتي فشارهاي زندگي به سطحي مي‌رسد كه بخشي از جامعه احساس بن‌بست كامل مي‌كند، روشن است كه نمي‌توان صرفا با برخورد قهري انتظار سكوت داشت. اگر براي حل ريشه‌اي مشكلات مردم چاره‌اي انديشيده نشود، تداوم اين وضعيت ممكن است با پيامدهاي جدي همراه شود.

    شرايط خطير و خطرناك است

اين استاد بازنشسته دانشگاه شرايط موجود را بسيار خطير و خطرناك توصيف كرد و گفت: مردم ضربه‌هاي هولناكي خورده‌اند، سايه جنگ بر سر آنهاست، وضعيت اقتصاديشان آشفته است، هر روز با بحران‌هاي جديد و گراني شديد مواجهند و از هيچ‌سو احساس خوبي دريافت نمي‌كنند.انسان مي‌خواهد از مواهب زندگي استفاده كند اما وقتي نمي‌تواند چه انگيزه‌اي براي پايبندي به اين نظم باقي مي‌ماند؟  به باور معيدفر ساختار سياسي كشور بايد به اين نتيجه برسد كه كشور در وضعيت بسيار خطرناكي قرار دارد و ادامه اين سياست‌ها ممكن نيست. اين سياست‌ها نه‌تنها كشور را نجات نمي‌دهد، بلكه ممكن است پيامدهاي پرهزينه‌اي براي كشور به همراه داشته باشد. ساختار حكمروايي بهتر است تغيير استراتژي داده و سياست‌هاي خود را اصلاح كند و ضمن پذيرش اشتباهات، قول دهد كه وضعيت را با كمك خود مردم و انديشمندان كشور تغيير ‌دهد.

    ساختار سياسي كشور دو راه بيشتر ندارد

اين جامعه شناس معتقد است كه تا وقتي به جامعه اميد داده نشود، مردم آرام نخواهند گرفت: رواداري با مردم به صورت موقت و اينكه بگويند چند روز مردم در خيابان خشم خود را تخليه كنند و ما هم كاري به كار آنها نداريم، كارساز نيست، زيرا شرايط اقتصاد بازار براي مردم غيرقابل تحمل شده است. بنابراين ساختار سياسي كشور در مواجهه با معترضان دغدغه‌مند دو راه بيشتر ندارد: «پذيرش خطير بودن شرايط و تغيير سياست‌ها و آرام كردن مردم» يا «برخورد قهري و رسيدن به مرحله بعد».